بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تیمارستان متروک | طاقچه
تصویر جلد کتاب تیمارستان متروک

بریده‌هایی از کتاب تیمارستان متروک

۴٫۵
(۵۴۰)
ملیسا لبخند زد. «می‌دونی بهترین راه برای نگه‌داشتن یه راز چیه؟» نیل سر تکان داد. ملیسا ادامه داد: «هیچ‌وقت اون رو به کسی نگی. همین و بس!»
دختر‌کتابخون‌:)📖🤍
جذاب‌بودن همیشه معنیش خوب‌بودن نیست.
i_ihash
ما از ذهنمون می‌خوایم دست از نگرانی برداره، دست از مشغولیت برداره، دست از دیدن دوباره و دوبارهٔ خواب‌های ترسناکِ همیشگی برداره. اما ذهن ما به‌ندرت درخواستی رو می‌پذیره.
i_ihash
برای هر کاری یه اولین باری وجود داره،
شکوفا
آخه چرا همیشه از دروغ این‌همه بد می‌گن؟
keep
مرگ تنها راه پایان‌دادن
میرفندقی
هرچه فکر بود از سر بری بیرون رفت به‌جز یکی: خدا را شکر.
yekta
«می‌دونی بهترین راه برای نگه‌داشتن یه راز چیه؟» نیل سر تکان داد. ملیسا ادامه داد: «هیچ‌وقت اون رو به کسی نگی. همین و بس!»
نَجـــ♡ـــوآ
آره، ولی ارواح نمی‌تونن به آدم آسیب بزنن.»
دختر‌کتابخون‌:)📖🤍
با مرگ پرستار حقیقت ماجرا یک راز باقی ماند؛ رازی که تبدیل شد به قصه و قصه‌ای که تبدیل شد به افسانه.
نقطه ویرگول
بری گفت: «خب پس تو باهاش کنار بیا. من دیگه کاری به این کارها ندارم. کابوس بسه. روح بسه. می‌خوام یه رمان قطور خوب و عاشقانه از کتابخونه بردارم و یه گوشه قایم بشم تا وقتی که ماجرای پرستار جنت تموم شه.» «تموم شه؟ این‌جور ماجراها هیچ‌وقت تموم نمی‌شن. این‌جور ماجراها هرجا بری باهات میان. جایی که اصلاً به فکرت نمی‌رسه گیرت می‌ندازن. هرچی بیشتر نادیده‌ش بگیری، بدتر می‌شه.» «آره خب، آدم دربارهٔ هر چیزی می‌تونه این حرف رو بزنه.» نیل دست‌به‌سینه شد و گفت: «خب پس می‌دونی که حقیقت داره.» بری گفت: «حالا هرچی برادرکوچولو.» بعد روی پاشنهٔ پایش چرخید و به‌سرعت به طرف خانه قدم برداشت. «دیگه کی می‌دونه حقیقت چیه؟»
~آلْبا~☘️
مهربون‌بودن معنیش این نیست که بی‌گناهه
sayna
آذرخشی جرقه زد و آسمانِ نفرت‌آلود و امواج کف‌آلودِ خشمگینِ دریاچه را روشن کرد. باد موهایش را از صورتش کنار زد و وقتی صدای رعد آمد، قلبش دیوانه‌وار به تپش افتاد. از روی شانه عقب را نگاه کرد و دید که چراغ‌قوهٔ پشت سرش داشت نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد.
anusha
آدم نمی‌تواند از خودش فرار کند
vania
بچه‌های دیگه توی این شهر... خب، فقط بهتره بگم که فکر می‌کنن من یه‌کم عجیب‌غریبم.»
~آلْبا~☘️
من فقط می‌خوام همهٔ این چیزها رو فراموش کنم و برای خودم کتاب بخونم.
infj.cam
«می‌دونی بهترین راه برای نگه‌داشتن یه راز چیه؟» نیل سر تکان داد. ملیسا ادامه داد: «هیچ‌وقت اون رو به کسی نگی. همین و بس!»
نیومون
ملیسا اضافه کرد: «به من اعتماد کن. جذاب بودن همیشه معنی‌ش خوب بودن نیست.»
Farn✾✾sh
دلواپسی‌های کلر پشت لبخندش پنهان بود، مثل ستاره‌ها در آسمانی روشن.
- 𝘔𝘪𝘯𝘦𝘳𝘷𝘢
به سکون نگاه کرد و به سکوت گوش سپرد.
ژنرالیسم
شاید به کسی نیاز بود که آگاهی خاصی داشته باشد و بتواند رمز و راز مخفی در چیزهای عادی را درک کند
مژده
میزهای گرد پهن که کنار دیوار روبه‌روی کتابخانه بودند و فرش ایرانی بزرگی که لوله شده و زیر ردیف پنجره‌های مشرف به دریاچه گذاشته شده بود. صدای بلندی از گوشهٔ اتاق برخاست. هر سه چرخیدند. با ترس‌ولرز دیدند که موجود بزرگ سیاهی داشت رشد می‌کرد و از هم باز می‌شد و تا سقف کش می‌آمد. وسلی جیغ کشید.
K.P
«می‌دونی بهترین راه برای نگه‌داشتن یه راز چیه؟» نیل سر تکان داد. ملیسا ادامه داد: «هیچ‌وقت اون رو به کسی نگی. همین و بس!»
- 𝘔𝘪𝘯𝘦𝘳𝘷𝘢
«نمی‌دونم کدوم بدتره، یه روح قاتل یا یه قاتل راستکی؟
(: wolf
تمام دلواپسی‌های کلر پشت لبخندش پنهان بود، مثل ستاره‌ها در آسمانی روشن.
˼السـیِّدة‌َالشَهیدة˹
«می‌دونی بهترین راه برای نگه داشتن یه راز چیه؟» نیل سر تکان داد. ملیسا ادامه داد: «هیچ‌وقت اون رو به کسی نگی. همین و بس!»
saeedeh
ملیسا لبخند زد. «می‌دونی بهترین راه برای نگه داشتن یه راز چیه؟» نیل سر تکان داد. ملیسا ادامه داد: «هیچ‌وقت اون رو به کسی نگی. همین و بس!»
marziye khalili
وقتی نور کم‌رنگ سحر کم‌کم از پردهٔ نازک اتاق‌خواب گذشت، نیل دیگر به خوابی خوش و عمیق فرو رفته بود. خوابی که در آن بالاخره رؤیاها، رؤیاهای خودش بودند.
~آلْبا~☘️
«خب دیگه اگه یه‌کم قهوه نریزم توی شکمم، می‌بینین که کم‌کم به هیولا تبدیل می‌شم. اصلاً خوشگل نیست. باور کنین.»
matti
ملیسا اضافه کرد: «به من اعتماد کن. جذاب‌بودن همیشه معنیش خوب‌بودن نیست.»
fateme

حجم

۲۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۲۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۱۰۳,۰۰۰
۵۱,۵۰۰
۵۰%
تومان