دانلود و خرید کتاب فلسفه در سرزمین نبوت سید حسین نصر ترجمه بیت الله ندرلو
تصویر جلد کتاب فلسفه در سرزمین نبوت

کتاب فلسفه در سرزمین نبوت

معرفی کتاب فلسفه در سرزمین نبوت

فلسفه در سرزمین نبوت اثر سید حسین نصر به بررسی فلسفهٔ اسلامی از آغاز تا امروز می‌پردازد.

درباره کتاب فلسفه در سرزمین نبوت

این کتاب حاصل حدوداً پنجاه سال مطالعه و تأمل سید حسین نصر دربارهٔ فلسفه و مسائل فلسفی در پرتو حقایق آشکارشده از طریق وحی، هم به‌صورت عینی و هم به‌صورت اشراق درونی، است.

نصر در کتاب فلسفه در سرزمین نبوت، گزارشی جامع از تمام یافته‌های علمی و الهامی‌اش دربارهٔ تاریخ تفکر فلسفی در جهان اسلام و وحی محمدی ارائه داده است. 

 در این اثر بیش از هزار سال فلسفهٔ اسلامی، آموزه‌ها، تاریخ و رویکردهای آن از منظر نسبت موجود میان این سنت فلسفی دیرین و حقایق نبوی، که همیشه بر افق جهان اسلام و محیط و فضای فکری مسلمانان غلبه داشته، مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.

یکی از جالب‌ترین نکات دربارهٔ کتاب حاضر گفتمان‌سازی دربارهٔ برخی از جریان‌های فکری است که به آن‌ها آن‌طور که باید و شاید پرداخته نشده است. از جملهٔ این جریان‌ها مکاتب فلسفی آذربایجان و شیراز است. این دو مکتب فلسفی دو حلقهٔ مهم در تاریخ تفکر فلسفی در جهان اسلام محسوب می‌شوند که متفکرانِ آن‌ها زمینه را برای ظهور مکاتب فلسفی اصفهان و تهران فراهم ساخته‌اند. استاد نصر، با استفاده از منابع موجود، تصویری بسیار جذاب از جریانات فکری جاری در این مکاتب ارائه می‌دهد و ما را دعوت به تأمل بیشتر در این خصوص می‌کند. تلاش نصر بر آن است تا پویایی و سرزندگی تفکر فلسفی در جهان اسلام به رهبری فیلسوفان ایرانی را به نمایش بگذارد.

 خواندن کتاب فلسفه در سرزمین نبوت راب ه چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 پژوهشگران تاریخ فلسفه به ویزه فلسفه اسلامی.

بخشی از کتاب فلسفه در سرزمین نبوت

مطالعهٔ فلسفهٔ اسلامی نه‌تنها در جهان اسلام بلکه در غرب نیز دارای تاریخی طولانی بوده است. سنت مطالعهٔ این فلسفه در غرب تقریباً هزارساله است و می‌تواند به سه دوره تقسیم شود: ۱. دورهٔ قرون‌وسطاییِ ترجمه و تحلیل و مطالعهٔ متون عربی؛ ۲. موج دوم ترجمه و مطالعه در رنسانس، پیرو تلاش‌های انجام‌گرفته در قرون وسطا؛ ۳. سرانجام کوششی جدید برای مطالعهٔ فلسفهٔ اسلامی که با جدیت تمام در قرن نوزدهم آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد. پیوستگی و بستگی خاصی در این تاریخ طولانی میان این سه دوره وجود دارد، لکن ناپیوستگی‌هایی نیز در کار است. بااین‌حال، ما در اینجا، در اساس، خودمان را وقف مطالعهٔ دورهٔ پایانی خواهیم کرد. علاوه‌براین، منظور ما از «فلسفه» در اینجا الفلسفه یا الحکمة الالهیه به معنای مطمح‌نظر در منابع اسلامی سنتی است -و ما در فصولی که در پی می‌آید۱۸ به تعریف آن خواهیم پرداخت- و نه معنای کلی «فلسفه» به‌سانی که در زبان‌های اروپاییِ مدرن به کار رفته است، فلسفه‌ای که می‌تواند به بسیاری از رشته‌های اسلامی سنتی دیگر نیز بسط داده شود، رشته‌هایی همچون تفسیر و تأویل، اصول دین، اصول فقه، تصوف، علوم طبیعی، و علوم زبانی.

«فلسفه» در عرف زبان‌های اروپاییْ تداعیگر معنای چیزی است که سروکار دارد با اصول کلی حاکم بر قوانین استدلال، تعاریف مفهومی، آغاز و انجام امور، و نیز تاحدی با حکمت؛ و نه‌تنها می‌توان از فلسفهٔ محض بلکه از فلسفهٔ هنر، فلسفهٔ دین یا فلسفهٔ علم نیز سخن به میان آورد. بااین‌حال، در زبان‌های اسلامی کلاسیک، الفلسفه بر مجموعه‌ای خاص از رشته‌ها و تعدادی از مکاتب فلسفی، همچون مشایی و اشراقی، دلالت می‌کند و نه صرفاً بر هر مکتب فلسفی‌ای که دربرگیرندهٔ ایده‌های «فلسفی» است. علاوه‌براین، در دوران اخیر تاریخ اسلام، در سرزمین‌های شرقیِ اسلام اصطلاح الحکمة الالهیه رایج شد و درعمل مترادفِ الفلسفه فرض شد، حال‌آنکه در سرزمین‌های غربیِ اسلام اصطلاحِ کهن‌تر الفلسفه همچنان برای اشاره به فعالیت «فیلسوفان» به کار گرفته می‌شد. به‌هرحال، در هر دو مورد، این اصطلاحات همیشه به‌عنوان عناوینی برای انواع خاصی از فعالیت عقلانی به کار می‌رفته است که مسلمانان به‌تدریج آن را با فلسفه یا «حکمت الهی»۱۹ در مورد دوم یکی دانستند، درحالی‌که سایر رشته‌هایی که در درون تمدن اسلامی نضج یافتند و دارای ابعاد فلسفی قابل‌توجهی به معنای غربیِ «فلسفه» بودند در دوران کلاسیکِ تاریخ فلسفهٔ اسلامی به‌عنوان الفلسفه یا الحکمة الالهیه دسته‌بندی نشده‌اند. بااین‌حال، باید افزود که هرچند ما در اینجا خودمان را به بحث از فلسفه در معنای سنتی آن محدود کرده‌ایم، لازم است نسبت آن را با زمینه‌های مختلفی همچون عرفان، کلام، حقوق، علوم ریاضی و طبیعی، و علوم مربوط به زبان [مانند اصول] متذکر شویم. اما ما در اینجا به بحث از این رشته‌مطالعات به‌نحو مستقل نخواهیم پرداخت، یا به فلسفه‌ای نخواهیم پرداخت که به‌معنای کلیِ اصطلاحِ غربیْ شامل آن رشته‌مطالعات می‌شوند.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
وی در تهافت‌الفلاسفه کوشید تا با متهم ساختن فلاسفه به انحراف از اسلام، در سه مسئلهٔ نفی حدوث عالم، علم خداوند به جزئیات و معاد جسمانی، دیدگاه‌های ایشان را ویران سازد. حملهٔ غزالی تنها قدرت عقل‌گرایی را در فلسفهٔ اسلامی کاهش داد، ولی به حیات فلسفهٔ عقلی، آن‌چنان‌که برخی پنداشته‌اند، خاتمه نداد. تأثیر فخر رازی بر مباحث فنی فلسفهٔ متأخر حتی به‌مراتب بیشتر از تأثیر غزالی بود. مهم‌ترین حملهٔ رازی برعلیه فلسفهٔ مشایی در قالب شرح او بر اشارات ابن‌سینا انجام پذیرفت که بعدها خواجه نصیرالدین طوسی (متوفای ۶۲۷/ ۱۲۷۴) به‌نحو تحسین‌برانگیزی به آن پاسخ داد و همین امر باعث احیای فلسفهٔ سینوی گردید. قطب‌الدین رازی در قرن چهاردهم این بحث محوری را در کتاب المحاکمات، با داوری میان شروح فخر رازی و خواجه نصیر، بیشتر بسط داد
محمد طاهر پسران افشاریان
اگرچه فلسفهٔ اسلامی عمدتاً با مکاتبی همراه بوده که در ظرف فرد و فردیت نمی‌گنجند، قرون اولیه شاهد ظهور چند فیلسوف مستقل بود که تا اندازه‌ای تأثیرگذار بودند. یکی از ایشان محمدبن زکریای رازی (متوفای حدود ۳۲۰/ ۹۳۲) است که در زبان لاتین به Rhazes مشهور بوده است. وی بزرگ‌ترین طبیب بعد از ابن‌سیناست و فیلسوفی بوده که شهرتش را بیشتر وام‌دار نفی ضرورت نبوت است. او به‌خاطر این عقیده‌اش و باور به «قدمای خمسه»، یعنی دمیورژ، نفس کلی، مادهٔ اولی، مکان و زمان، به‌شدت مورد حملهٔ اسماعیلیون قرار می‌گرفت. بااین‌حال رازی همچنان فیلسوف مهمی است که ارزش بررسی بیشتر را دارد. (۵) دیگر فیلسوف مستقل و یکی از دانشمندان بزرگ جهان اسلام، ابوریحان بیرونی (متوفای ۴۲۱/ ۱۰۳۰)، عقیدهٔ فلسفی متفاوتی با رازی داشت اما کارهای علمی رازی را به‌شدت می‌ستود. مهم‌ترین مساهمت فلسفی بیرونی نقد او بر فلسفهٔ طبیعی سینوی (۶) و معرفی فلسفهٔ هندو به عالم اسلام بود
محمد طاهر پسران افشاریان
ریشهٔ اشتغال فیلسوفان مسلمان با وجود و ماهیت غالباً تنها در فلسفهٔ یونانی و خصوصاً در ارسطو جسته شده است. البته هیچ شکی دربارهٔ دِین فارابی، اولین فیلسوف مسلمانی که عمیقاً به بحث دربارهٔ تمایز وجود و ماهیت پرداخته است، به حکیم استاگیرایی [ارسطو] وجود ندارد.
a.d
معتزله نخستین گروه از متفکران مسلمان بودند که براهین عقلی را، به‌نحوی نظام‌مند، در رابطه با مسائل مختلف دینی و نیز فلسفهٔ طبیعی به کار بردند. علاوه‌براین، ایشان برخی از اصول تفکر یونانی را می‌دانستند که در زمان اوج فعالیت فکری آن‌ها در بغداد در قرن سوم/ نهم به عربی ترجمه می‌شد و ازاین‌رو در معرفی اندیشهٔ هلنی و یونانی‌مآبانه به جهان اسلام سهمی داشتند. بیشتر معتزله خودشان را وقف پرسش‌های صرفاً کلامی و سیاسی-کلامی کردند و همه دل‌مشغول علم اخلاق بودند
محمد طاهر پسران افشاریان
در تاریخ تفکر اسلامی، معتزله به‌خاطر اصول خمسه‌شان مشهور گشتند، که در واقع خلاصه‌ای است از آموزه‌های اساسی ایشان. این اصول خمسه عبارت‌اند از: توحید، عدل، وعد و وعید، منزلة بین المنزلتین، و امر به معروف و نهی از منکر. معتزله برداشتی عقلانی از توحید داشتند و درنتیجه به‌نحوی بر تعالی الهی تأکید کردند که تقریباً خداوند را به تصوری انتزاعی فروکاستند. در جوّی که منازعات زیادی دربارهٔ معنای صفات خداوند آن‌طور که در قرآن ذکر شده در حال وقوع بود، ایشان کوشیدند تا از هر نوع انسان‌گونه‌انگاری (تشبیه در برابر تعطیل) اجتناب ورزند. در نتیجه، آن‌ها مدعی شدند که انسان نمی‌تواند معنای حقیقی صفات الهی‌ای همچون شنیدن یا دیدن را درک کند و اینکه چنان صفاتی فاقد هر نوع حقیقت منحازی هستند، بلکه این صفات با ذات الهی این‌همان هستند. همچنین معتزله منکر امکان شناخت ذات خداوند شدند.
محمد طاهر پسران افشاریان
فیلسوفان اسماعیلی نقش مهمی را در ارتقای زبان فارسی، به‌عنوان دومین زبان فلسفی مهم، در جهان اسلام ایفا کردند، و ناصرخسرو، مؤلف اثر عظیم جامع‌الحکمتین، همهٔ آثار اصلی خودش را به زبان فارسی نوشت. بااین‌حال، ابن‌سینا با نگارش دانشنامهٔ علایی، نخستین اثر فلسفهٔ مشایی به زبان فارسی، در کاربرد زبان فارسی به‌عنوان یک زبان فلسفی پیش‌گام بود. رسائل اخوان‌الصفا مجموعه‌ای از پنجاه‌ویک رساله است که پیوند نزدیکی با حلقه‌های اسماعیلی دارد. این رسائل، که در قرن چهارم/ دهم در بصره منتشر شدند، صبغهٔ نوفیثاغوری شدیدی دارند. فیلسوفان متأخر و حتی متکلمانی همچون غزالی، که برعلیه فلسفهٔ مشایی و مذهب اسماعیلی قلم‌فرسایی می‌کرد،
محمد طاهر پسران افشاریان
تقسیم کلاسیک «علوم عقلی» و نیز فلسفه -توسط بسیاری از فیلسوفان اسلامیِ متقدم (تا حد زیادی به پیروی از ارسطو)- به نظری و عملی -که اولی متشکل از مابعدالطبیعه، طبیعیات، تعلیمیات، و منطق و دومی دربرگیرندهٔ اخلاق، سیاست مُدن و تدبیر منزل (اقتصاد در معنای سنتی آن) است- نسبت آن را با رشته‌ها و علوم گوناگون هویدا می‌سازد که در برخی طبقه‌بندی‌ها حتی شامل علوم دینی همچون الهیات، تفسیر قرآن و اصول فقه نیز می‌شود.
a.d
مذهب اشعری متأخر که در قرون بعدی فلسفی‌تر از پیش شد، با فخرالدین رازی (متوفای ۶۰۶/ ۱۲۰۹)، که احتمالاً فاضل‌ترین تمام متکلمان اشعری است (۸)، و شرح المواقف، که شرحش به‌قلم میر سیدشریف جرجانی (متوفای ۸۱۶/ ۱۴۱۳) و متنش از آن عضدالدین ایجی (متوفای ۷۵۶/ ۱۳۵۵) است، به اوج شکوفایی خود رسید. این اثر، که قلهٔ کلام فلسفی است، همراه با آثار سعدالدین تفتازانی (متوفای ۷۹۱/ ۱۳۸۹) تا امروز در مراکز علوم اسلامی همچون الازهر تدریس می‌شوند، وی نمایندهٔ مکتبی کلامی است که خصومت شدیدتری با فلسفهٔ اسلامی داشت، درحالی‌که مسائل فلسفی یکی از عمده‌ترین دغدغه‌های خود این مکتب بود.
محمد طاهر پسران افشاریان
رازی خودش را متفکری مستقل می‌دانست، هرچند احترام فراوانی برای سقراط و افلاطون قائل بود. او هیچ علاقه‌ای به نبوت نشان نمی‌داد و بر این باور بود که خداوند خود هادی همهٔ انسان‌هاست. (۳۳) رازی، برخلاف دیدگاه فیلسوفان و متکلمان اسلامی، پنج اصل قدیم فرض کرد: خدا (یا به بیان دقیق‌تر دمیورژ)، نفس، ماده، مکان و زمان. همچنین او به اتمیسمی معتقد بود که در آن اتم‌ها دارای ابعاد بودند، ولی به لحاظ فیزیکی تقسیم‌ناپذیر بودند، درست برخلاف نظریه‌های اشعری و معتزلی دربارهٔ اتمیسم. همچنین برخلاف دموکریتوس، رازی یک اتمیست کامل نبود، زیرا خدا و نفس، که نزد او جزو قدمای خمسه محسوب می‌شدند، اتم نیستند. هرچند نظرگاه اخلاقی او متأثر از تیمائوس افلاطون بود، که وی اتفاقاً تفسیری هم بر آن نگاشت، موضع رازی برخلاف تقریباً همهٔ فیلسوفان اسلامیِ دیگر به برخی از نظریات اپیکوریان نزدیک بود.
محمد طاهر پسران افشاریان
طبیعت خاص عالم مخلوق و هر آن چیزی که در آن واقع است را از آن‌ها سلب می‌کند. همه‌چیز از اجزای لایتجزا ساخته شده است که خودشان فاقد بُعد هستند. به همین سان، فضا از نقاط ناپیوسته و زمان از لحظات ناپیوسته ساخته شده‌اند
محمد طاهر پسران افشاریان
اراده‌باوری و اصالت مطلق قدرت الهی در مذهب اشعری علی‌رغم آنکه برخلاف عقل و آزادی انسان و ناتوان از رسوخ به ذات الهی، به‌عنوان خیر محض، است، وجهی مثبت دارد و آن تأکید بر ارادهٔ الهی است. مکتب اشعری بر حضور خداوند در زندگی روزمرهٔ انسان و دخالت ارادهٔ او در ادارهٔ جهان پیرامون آدمیان تأکید دارد. برای حصول کامل این هدف اشاعره، همان‌طور که پیش‌تر نیز اشاره شد، نظریهٔ جزء لایتجزا و مذهب تقارن را مطرح ساختند. این نظریه حقیقت جهان پدیداری را به واحدهای ناپیوسته فرومی‌کاهد و مدعی است که جهان در هر لحظه نابود گشته و از نو خلق می‌شود و بدین‌وسیله غلبهٔ ارادهٔ الهی را بر همه‌چیز و در هر لحظه اثبات می‌کند. این آموزهٔ اتمیستی، که در تقابل با دیدگاه مابعدالطبیعیون، فلاسفه، و دانشمندان مسلمان قرار دارد، همچنین مسیری را دنبال می‌کند که به معنایی کاملاً مخالف جهت علم جدید است، علمی که از زمان انقلاب علمی به این‌سو اتمیسم (اصالت جزء لایتجزا) را پذیرفته است
محمد طاهر پسران افشاریان
زمانی‌که به پیام مذهب اشعری و اهمیت فلسفی و معنوی آن می‌اندیشیم، از دغدغهٔ محوری این مکتب آگاه می‌شویم که دربارهٔ آوردن حقیقت الهی به جهان روزمره است از طریق تابع ساختن عقل به ارادهٔ الهی. بنابراین این مکتب مشابه امکانی است که مقید است به آشکار ساختن خود در جهانی مشحون از حقیقت وحی، همان‌طور که ما در تفکر سنتی یهودی و مسیحی نیز شاهد آن هستیم. همچنین مذهب اشعری انسان را موجودی تصور می‌کند که در خدمت خداوند است زیرا وجود او حاصل ارادهٔ الهی است، نه موجودی آزاد که خداوند ضرورتاً به او آزادی عطا کرده باشد به‌خاطر آنکه او را به «صورت خویش» آفریده است و او مخلوقی است که بازتاب اصلی اسما و اوصاف الهی است. به همین نحو، مذهب اشعری توانایی شناخت خداوند و کلام او را نیز از عقل سلب می‌کند.
محمد طاهر پسران افشاریان
حکومت سلجوقیه بر ایران، آناتولی، عراق و سوریه منجر به وضعیت سیاسی نویی شد که، چنان‌که پیش‌تر ذکر شد، بر ترویج فلسفه نیز تأثیرگذار بود. سلاجقه پس از حدود دو قرن موفق شدند تحت ظلّ قدرت سنی آسیای غربی را متحد سازند، قدرتی که خلیفهٔ عباسی نماد آن باقی ماند، هرچند قدرت نظامی و سیاسی همچنان در دستان سلاطین سلجوقی بود. سلاجقه، به‌مانند خلفای عباسی، برای تقویت قدرت مرکزی مرجعیت سنی به حمایت از کلام اشعری پرداختند و، در مفهوم وسیع‌تر، ترویج فلسفه را که مکتب اشعری با آن مخالف بود به پیکار طلبیدند. اتفاقی نیست که از اواسط قرن پنجم/یازدهم به این‌سو کلام به گفتمان غالب فکری در ایران و سایر سرزمین‌های شرقی جهان اسلام تبدیل شد، خصوصاً خراسان که خیام در آنجا به ظهور رسید. ذکر نام متکلمان اشعری بزرگی همچون امام‌الحرمین جوینی و ابوحامد محمد غزالی، که هر دو اهل خراسان هستند، برای تصدیق این واقعیت کافی است.
محمد طاهر پسران افشاریان
معنویت اسلامی پیوندی درونی با آن چیزی دارد که «مذهب فیثاغوری ابراهیمی» خوانده شده است، همان‌طور که در هنر مقدس اسلامی شاهد آن هستیم. این پیوند درونی خودش را در قالب‌های مختلفی در تفاسیر فلسفی، در سرتاسر تاریخ اسلام، و در میان فیلسوفان متعددی متجلی ساخته است و بعید است که محدود به اخوان‌الصفا باشد. علاوه‌براین، می‌توان تجلی آن را نه‌تنها در سرزمین‌های شرقی اسلام بلکه همچنین در اندلس مشاهده کرد، در آثار ابن السید باداجوزی (متوفای ۱۱۲۷/۵۲۱) که آثار او، به‌خصوص کتاب الحدائق، دربارهٔ نمادپردازی ریاضی هستند
محمد طاهر پسران افشاریان
فلسفهٔ نوفیثاغوری نیز توانست در اوایل تاریخ اسلام جایگاهی برای خود در سنگر فکری اسلامی بیابد. دل‌بستگی به نمادپردازی اعداد در حلقه‌های شیعی و عرفانی اولیه به این واقعیت اشاره دارد. در قرن چهارم/دهم اثری مهم تحت عنوان رسائل اخوان‌الصفا منتشر گردید که حاوی خلاصه‌ای دقیق از فلسفه، جهان‌شناسی، و علوم طبیعی است که با رشتهٔ متحدکنندهٔ نمادپردازی ریاضی فیثاغوری به هم پیوسته‌اند.
محمد طاهر پسران افشاریان
ابن‌سینا در آثار مشایی خود، که شفا نقطهٔ اوج آن‌هاست، تألیفی از فلسفهٔ ارسطویی و نوافلاطونی را در چهارچوب اسلام ایجاد کرد که به بُعد فکری ماندگاری در جهان اسلام بدل شد و به‌عنوان یک مکتب فلسفی پویا تا به امروز باقی است. بااین‌حال، مقارن پایان عمر خویش، وی به نقد فلسفهٔ مشایی و ازجمله فلسفهٔ خودش، به‌عنوان فلسفه‌ای برای عامهٔ مردم، پرداخت و فلسفه‌ای را مطرح ساخت که از دیدگاه او از آنِ نخبگان فکری است و نام آن «الحکمة المشرقیة» می‌باشد. (۲۴) این فلسفه مشرقی است، زیرا با عالم نور مرتبط است نه به‌خاطر مشرق جغرافیایی. این فلسفه مبتنی بر اشراق نفس و نیز استدلال است و کیهان را چونان دخمه‌ای می‌نگرد که فیلسوف حقیقی باید به کمک راهنمایی از آن رخت بربندد که کسی جز عقل الهی نیست. زبان این فلسفه نه برهانی بلکه به‌طور برجسته‌ای نمادین است
محمد طاهر پسران افشاریان
مشهورترین شاگرد بلاواسطهٔ فارابی، یحیی بن عدی، متألهی مسیحی بود اما جانشین حقیقی وی بود در حوزهٔ فلسفهٔ اسلامی ابوعلی سینا که دو نسل بعد از او می‌زیست. مابین این دو نمایندهٔ بزرگ اندیشهٔ اسلامی چندین شخصیت به ظهور رسیده‌اند که نقشی هر چند اندک در بسط فلسفهٔ مشایی داشتند. بانفوذترین شخصیت در بغداد شاگرد یحیی بن عدی، ابوسلیمان سجستانی (متوفای ۹۸۱/۳۷۱)، بود که بیش از همه منطق‌دان بود. همان‌طور که پیش‌تر ذکر گردید، حلقهٔ سجستانی فیلسوفان و نیز ادیبانی همچون ابوحیان توحیدی (متوفای ۱۰۰۹/۳۹۹) را به خود جذب کرد. (
محمد طاهر پسران افشاریان
فارابی ارسطو را به‌خوبی می‌شناخت و در واقع نه‌تنها بر مصنفات منطقی فیلسوف استاگیرایی بلکه بر آثار جهان‌شناختی و مابعدالطبیعی او نیز شرح نگاشت. شرح فارابی بر مابعدالطبیعه تأثیر عظیمی بر ابن‌سینا نهاد. بااین‌حال، فارابی بیشتر از حفظ خلوص دیدگاه‌های ارسطویی به تألیف آرای ارسطو و افلاطون و نوافلاطونیان، در درون چشم‌انداز جهان‌شمول اسلام، علاقه‌مند بود. این سعی فکری بیش از همه در کتاب جمع بین الرأیی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو دیده می‌شود. بااین‌حال، این کار او را از نوشتن رسالاتی مجزا دربارهٔ افلاطون و ارسطو بازنداشت، بی‌آنکه درصدد تلفیق آرای ایشان باشد.
محمد طاهر پسران افشاریان
فارابی از عنفوان جوانی مجذوب حیات معنوی بود و عارفی عامل. او همچنین یکی از بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان موسیقی در اسلام و یک آهنگ‌ساز بود، برخی از ساخته‌های او را هنوز می‌توان در مجموعه‌های موسیقی صوفیانه در هند و آناتولی شنید. درعین‌حال، او یک منطق‌دان دقیق بود که بر تمام آثار منطقی ارسطو شرح و تفسیر نوشت. او همچنین فی الاحصاء العلوم را تألیف کرد که دربارهٔ طبقه‌بندی علوم بود و تأثیری عمیق بر تفکر اسلامی متأخر نهاد. (۱۸) این اثر در غرب با عنوان De Scientiis شناخته می‌شد. فارابی در حقیقت به معلم ثانی مشهور شد نه به این خاطر که فلسفه یا علوم دیگر را تدریس می‌کرد، بلکه دلیلش این بود که او نخستین کسی بود که علوم را در بستر تمدن اسلامی به‌نحوی روشن احصا و تحدید کرد، همان کاری که ارسطو، معلم اول، پیش‌تر در خصوص علوم یونانی به انجام رسانده بود. (۱۹)
محمد طاهر پسران افشاریان
کندی نخستین مسلمان مؤمنی بود که فلسفهٔ یونانی-اسکندرانی را به‌خوبی می‌شناخت و کوشید تا نظامی فلسفی را خلق کند که در آن نظام این فلسفه با جهان‌بینی اسلامی درآمیزد، جهان‌بینی‌ای که بر محور توحید و حقیقت وحی می‌گردد.
محمد طاهر پسران افشاریان

حجم

۵۱۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۵۱۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
تومان