کتاب آندری تارکوفسکی و راهش؛ تجسم زمان
معرفی کتاب آندری تارکوفسکی و راهش؛ تجسم زمان
آندری تارکوفسکی و راهش؛ تجسم زمان کتابی نوشته مهران سپهران درباره سینمای آندری تارکوفسکی، سینماگر فیلسوف روسی است.
تارکوفسکی برای ایرانیان شناخته شده است به ویژه برای سینماروهای اواخر دهه شصت زیرا در آن زمان، فیلمهای تارکوفسکی از معدود آثار جدی سینمای جهان بود که در ایران از تلویزیون پخش میشد و اکران سینمایی داشت.
درباره کتاب آندری تارکوفسکی و راهش؛ تجسم زمان
کتاب حاضر ترجمه و بازنویسی کتابی از یورینف روسی درباره سینمای تارکوفسکی و در واقع مجموعهای از مقالات و نوشتههای تارکوفسکی است. ضبط زمان جاری همراه با ویژگیهای منحصربهفرد همان زمان به گونهای که بیننده با دیدن آن، حتی پس از گذشت مراحل تولید فیلم، دقیقاً احساس همان زمان فیلمبرداریشده را تجسم کند، راهی بود که تارکوفسکی در سینما به آن معتقد بود.
مهران سپهران کتاب یورینف را مطالعه کرده و مقالاتی دیرگر از تارکوفسکی را به کتاب افزوده است. بیشتر مقالات این کتاب در واقع بازنویسی مصاحبههای تارکوفسکی و سخنرانیهای کلاسهای درسی او هستند. این مقالات، یا در واقع گفتههای تارکوفسکی، بدون هدف انتشار در مجلات ارائه شدهاند و تارکوفسکی فقط تجربیات خود را در آنها بیان کرده و ملاحظات یک مقالهٔ علمی در آنها به چشم نمیخورد؛ از اینرو در آنها میتوان شاهد طراوت و تازگی دورانهای فکری و حرفهای مختلف تارکوفسکی بود.
ممکن است بعضی از نظریات ارائهشده در این مقالات از لحاظ تئوریک رنگ کهنگی به خود گرفته باشند، ولی برای دانشجویان و محققان جویای ریشههای تفکرات این فیلمساز ـ فیلسوف، میتوانند منبع خوبی باشند.
این کتاب شامل سه گروه مقاله است:
گروه اول مصاحبهها و سخنرانیهای ضبطشده است که خانم چگونوا آنها را از روی نوار پیاده کرده است.
گروه دوم نوشتههایی از دوستان و آشنایان تارکوفسکی است که دربارهٔ او سخن گفتهاند.
گروه سوم شامل نوشتههای خود تارکوفسکی است که شامل دو مقاله است. یکی زندگینامهٔ اوست که تارکوفسکی به هنگام ثبتنام در دانشگاه VGIK به دانشگاه ارائه داده است، و دیگری مقالهٔ «تجسم زمان» است.
خواندن کتاب آندری تارکوفسکی و راهش؛ تجسم زمان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به سینمای معناگرا به ویزه دوست داران سینمای تارکوفسکی.
بخشی از کتاب آندری تارکوفسکی و راهش؛ تجسم زمان
آنچه در وضعیت سینمای معاصر دغدغهٔ فکری من است، این است که سینماتوگراف چه هنریست؟ سینما بهطور عمومی بهعنوان پدیدهای اجتماعی ـ هنری، چه جایگاهی دارد؟ پس سؤال بر سر تمایلات و گرایشهای معاصر است. سینما ظرف مدت ده سالگسترش و رشد یافت و قوانین خود را تدوین کرد. زندگی درونی انسان را آشکار کرد و فرهنگ و شیوههای بیانی خود را ایجاد کرد. تعجب از این است که چرا چیزی بیشتر ابداع نکرد و نیندوخت و خوب را از بد جدا نکرد. سینماتوگراف توانایی بهوجود آوردن آثاری همپایهٔ مفاهیم رمانهای تولستوی و داستایفسکی را در قرن نوزدهم دارد. حتا اعتقاد دارم سینما در عصر ما سطح فرهنگ کشورمان را از هر وسیلهای بهتر میتواند بیان کند؛ همانطور که در دوران باستان درام این وظیفه را برعهده داشت. جای بسی تأسف است که بعضی کشورها به این امر واقف نیستند، سینماتوگراف را نادیده میانگارند و آن را به نابودی هدایت میکنند.
سینما در غرب دیگر تغییر ماهیت داده و به وسیلهای برای ارائهٔ مسائل عامهپسند، ژورنالیسم و هر چیز دیگری تبدیل شده که بتوان در سینما نشانش داد. نتیجهٔ فراگیر شدن سینما چه بود؟ چه آثاری ساخته شد: چیزی در سطح آثار کمیکاستریپ؟
در سینماتوگراف خودمان، شوروی، این امر متعجبم میکند که چرا نمیخواهیم (یا چه کسی نمیخواهد؟) سینماتوگراف ما در جهان در صدر باشد، چرا خودمان از ایفای نقش رهبری جهانبینانهٔ سینماتوگراف جهانی سر باز میزنیم؟
ماندن در سطح حرفهایگری ما را اسیر میکند و از موضوع اصلی دور میافتیم. جواب این مسئله مثل هر چیز دیگری بهطور کلی به گردن قرن و روزگار میافتد. در دوران رنسانس مدرسههایی وجود داشت که استادان هنر، دانشجویانشان را به ورز دادن گِل، آماده کردن کرباس برای نقاشی، ساییدن مواد و رنگ درست کردن، ترکیب آنها و شفاف کردنشان میگماردند. هنرآموز پیوسته تعقیبگر همهٔ مراحل بود و همهٔ پلههایی را که در مکتب استاد وجود داشت، یکییکی بالا میرفت؛ از پایینترین سطح بهسمت بالا. این قضیه دیگر سالهاست که وجود ندارد.
حجم
۷۸۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۷۸۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه