کتاب تیرانداز درازکش
معرفی کتاب تیرانداز درازکش
کتاب تیرانداز درازکش نوشته ژانپاتریک مانشت است که با ترجمه محمد بهرامی منتشر شده. این کتاب به نمادی از رمانِ نوآر فرانسه تبدیل شده است و بسیار میان مخاطبان جهان محبوب است.
درباره کتاب تیرانداز درازکش
کتاب تیرانداز درازکش درباره آدمکشِ جوان ولی حرفهای است که بسیار گران است و آدم میکشد. او حالا دیگر میخواهد با این کار خداحافظی کند و از این فضا دور شود اما اتفاق تازه آغاز شده است. این کتاب ریتم تندی دارد که خواننده را با هیجان و اضطراب با خودش همراه میکند. این کتاب سرشار از اتفاقات عجیب است آدمهایی خسته از سرخوردگی و ماجراهای معمایی که رهایشان نمیکند. از این کتاب چندین اقتباس شده است و کسانی مانند کلود شابرول، پییر مورِل و روبن دیویس فقط چندین از اقتباس کننده از آثار این نویسنده هستند.
خواندن کتاب تیرانداز درازکش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب تیرانداز درازکش
وقتی دختر و مرد از سینما دور شده بود و نزدیک پیچ سر خیابان بودند، تریه ماشین را راه انداخت و از کنار آنها رد شد. درست قبل از اینکه موقرمز به چهارراه برسد، تریه پیچید و به جدول کنار پیادهرو خورد و ایستاد. دختر پیچ را رد کرده بود و با سرِ پایینانداخته از کنار او عبور کرد. تریه موتور را خاموشنکرده، درِ سمت چپ را باز کرد و ارتجیزبهدست کف پیادهرو آمد. نزدیک بود دوبفسکی به او بخورد. نگاههایشان بههم افتاد و دوبفسکی دهانش را باز کرد تا فریاد بزند. تریه بیمعطلی گلولهای در دهان بازش و گلولهای دیگر به سوراخ بینیاش شلیک کرد.
با صدای خفیف تیرها موقرمز برگشت. تریه هم برگشته بود و درست همان لحظه که دوبفسکی با صورت سوراخسوراخش مثل پوست تخممرغ پخته با صدایی غرنبه کف پیادهرو میافتاد، آن دو چشمدرچشم ایستاده بودند. تریه قدمی به عقب برداشت، دستش را دراز کرد، و صداخفهکن را روی قلب دختر گذاشت و یکبار ماشه را چکاند. دختر به عقب پرت شد و دلورودهاش با سروصدا روی زمین پخش شد و بهپشت روی زمین افتاد. تریه سوار بدفورد شد و رفت.
دوباره به سمت چپ پیچید و از راستهٔ بازاری کاملاً خالی به سمت غرب روانه شد که در آن باد دنبال ورقهای روزنامههای کثیف میدوید. پشت ویترینهای تاریکْ هزاران کتوشلوار خالی، هزاران جفت کفش خالی، و هزاران برچسب مربعی مقوایی وجود داشت که قیمت اجناس را به لیرهٔ استرلینگ یا گاه به گینه نشان میداد.
کمی بعد بدفورد وارد یک بزرگراه شد. حدود نیمهشب به محدودهٔ آکسفورد رسید و کمی بعد به لندن.
تریه در هتل کوِندیش۳۲ مستقر شده بود. وانت را در پارکینگ محل گذاشت، به اتاقش رفت، و از مینیبار اتاقش یک بطری نوشیدنی اسپانیایی برداشت. لیوانی از آن نوشید و بقیهٔ نوشیدنیِ کفآلود را در دستشویی خالی کرد و بطری را گوشهٔ اتاق انداخت. قوطی ماءالشعیری باز کرد و درازکش روی تخت با بالاتنهای صاف همراه دود کردن دو سه سیگار مزهمزهاش کرد. تقریباً بیحرکتِ بیحرکت بود و به نظر خوابآلود نبود. سپس بلند شد و اسلحه را پیاده و بادقت
با صدای خفیف تیرها موقرمز برگشت. تریه هم برگشته بود و درست همان لحظه که دوبفسکی با صورت سوراخسوراخش مثل پوست تخممرغ پخته با صدایی غرنبه کف پیادهرو میافتاد، آن دو چشمدرچشم ایستاده بودند. تریه قدمی به عقب برداشت، دستش را دراز کرد، و صداخفهکن را روی قلب دختر گذاشت و یکبار ماشه را چکاند. دختر به عقب پرت شد و دلورودهاش با سروصدا روی زمین پخش شد و بهپشت روی زمین افتاد. تریه سوار بدفورد شد و رفت.
دوباره به سمت چپ پیچید و از راستهٔ بازاری کاملاً خالی به سمت غرب روانه شد که در آن باد دنبال ورقهای روزنامههای کثیف میدوید. پشت ویترینهای تاریکْ هزاران کتوشلوار خالی، هزاران جفت کفش خالی، و هزاران برچسب مربعی مقوایی وجود داشت که قیمت اجناس را به لیرهٔ استرلینگ یا گاه به گینه نشان میداد.
کمی بعد بدفورد وارد یک بزرگراه شد. حدود نیمهشب به محدودهٔ آکسفورد رسید و کمی بعد به لندن.
تریه در هتل کوِندیش مستقر شده بود. وانت را در پارکینگ محل گذاشت، به اتاقش رفت، و از مینیبار اتاقش یک بطری نوشیدنی اسپانیایی برداشت. لیوانی از آن نوشید و بقیهٔ نوشیدنیِ کفآلود را در دستشویی خالی کرد و بطری را گوشهٔ اتاق انداخت. قوطی ماءالشعیری باز کرد و درازکش روی تخت با بالاتنهای صاف همراه دود کردن دو سه سیگار مزهمزهاش کرد. تقریباً بیحرکتِ بیحرکت بود و به نظر خوابآلود نبود. سپس بلند شد و اسلحه را پیاده و بادقت تمیز کرد و در جعبهای کارتنی گذاشت.
حجم
۱۷۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۱ صفحه
حجم
۱۷۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۶۱ صفحه
نظرات کاربران
انتظارم خیلی زیاد بود و کتاب به هیچوجه در حد انتظارم ظاهر نشد. رسما ذوقم کور شد. منتظر بودم شگفتزدهام کنه مثل دزد فومی ناکامورا اما به هیچ وجه، به هیچ وجه در این حد و اندازهها نیست. در واقع