کتاب جنگل سایه ها
معرفی کتاب جنگل سایه ها
کتاب جنگل سایه ها نوشته فرانک تیلیه است که با ترجمه معصومه خطیبی بایگی منتشر شده است. کتاب جنگل سایه ها را انتشارات البرز منتشر کرده است. این کتاب داستانی هیجان انگیز و باورنکردنی است که شما را غافلگیر میکند و هرگز آن را فراموش نمیکنید.
درباره کتاب جنگل سایه ها
داستان جنگل سایه ها درباره یک نویسنده است که در آغاز مسیر شهرت قرار گرفته است. یک روز یک میلیاردر با او تماس میگیرد و از او میخواهد یک رمان بنویسد که قهرمانش یک قاتل زنجیرهای مشهور است. قاتلی که هرگز دستگیر نشده و ناپدید شده است؛ یک قاتل روانی که همه او را به نام جلاد ۱۲۵ میشناسند. نویسنده قرار میشود برای این رمان مبلغ زیادی به عنوان پیش پرداخت بگیرد. نویسنده جوان تصمیم میگیرد خودش را از شهر دور کند تا برود و در یک خانه قدیمی، در وسط جنگل نوشتن را شروع کند. اما کار به آسانی که فکر میکرد نیست و در دل جنگل سایه ها، درون کلبهای که زندگی میکند روز به روز زندگی برایش سختتر میشود و درگیر یک اتفاقی میشود که هرگز انتظارش را نداشته است.
در این کتاب ترس و هیجان درهم میآمیزد.
خواندن کتاب جنگل سایه ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به کتابهای پرهیجان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جنگل سایه ها
در سکوت و خلوت صبح، داوید میلر، در نهایتِ ظرافت، لباس شب مارگریت را که سه برابر او سن داشت، دوباره به تنش کرد. او این زن را نمیشناخت و بینشان هیچوقت رابطهای نبود مگر همین آخرین پیوند جسمانی؛ و سپس همانطور که آمده بود در هوای سرد ژانویه ناپدید شد. دو ساعت مراسم عشای ربانی کامل. آخرین عشای ربانیاش...
مارگریت که روی تخت دراز کشیده بود، بوی ادوکلن خوبی میداد. کمی دورتر، در این اتاق تنگ، عکس شوهرش داوید و او را با نگاهی اندوهبار تماشا میکرد. او هم خیلی پیر بهنظر نمیرسید. هرچند معلوم بود این عکسهای تاشده و پُرچینوچروک آدمهای امروز و دیروز نیستند...
داوید، همانطور که داشت دستکشهایش را دست میکرد و روپوشش را روی لباس تیرهاش میپوشید، بدن متوفی را نیز معاینه میکرد. نه اثری از تزریق و نه ردّی از زخم بود. کبودیهای روی گوش چپش هم با یک فشار سادهٔ انگشت شست برطرف شد. دمای بدنش که هنوز بالا بود، نشان میداد که کار مومیایی کردن جسد راحت خواهد بود. چه بهتر. داوید برخلاف همکارش، ژیزل، که با چاقوی جراحی به جان جنازهها میافتاد، از کارهای پیچیده متنفر بود، آنهم برای اولین جنازهای که در طول روز زیر دستش میآمد.
قبل از اینکه پلکها و بعد لبها را خوب سر جایشان بگذارد، بینی و دهان را ضدعفونی کرد. پیدا کردن لبخندی اصولی و درست، سختترین قسمت این شغل به حساب میآمد. لبخندی که نه مصنوعی باشد و نه اغراقآمیز. خلاصه کردنِ تمام گذشتهٔ یک فرد در طرز قرار گرفتن دو تکه گوشت رنگپریده. بههیچوجه کار بدیهی و سادهای نیست، حتی بعد از هفت سال تجربه و کار کردن روی نزدیک به پنج هزار جسد.
درحالحاضر باید کاری را انجام میداد که هرگز از آن چیزی نمیگفت. با دقت فراوان حفرهٔ گلو را از چپ به راست شکافت و توانست با یک حرکت ماهرانهٔ انگشتانش، سرخرگ سبات و ورید گردن را خارج کند. از یکی، ده لیتر محلول وریدی به بدن تزریق میکرد و از دیگری، مایعات بدن دفع میشدند. خارج کردن محتویات شکم، پاکسازی بدن و بعد هم طلب بخشایش برای متوفی.
حجم
۳۰۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۷۰ صفحه
حجم
۳۰۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۷۰ صفحه
نظرات کاربران
من ژانر جنایی و معما گونه رو خیلی دنبال میکنم، و شاید اسم این کتاب و خلاصه ی داستانش جذبم کرد، ولی متاسفانه اصلا تجربه ی خوبی نبود، داستان پردازی ضعیف، نگارش ضعیف، و ضمن اینکه خیلی از سوالات مهم
شروع داستان وتعلیق داستان خوب است گسترش طرح داستان وورود شخصیتهای قصه نیز به خوبی ودرجای خود خوب انجام شده . داستان زیاده گویی ندارد ولی پایان داستان بسیار ناگهانی وخلاصه گونه بود ه است .از آن مهارت و قوت