دانلود و خرید کتاب بد سدریک بانل ترجمه ابوالفضل الله‌دادی
تصویر جلد کتاب بد

کتاب بد

نویسنده:سدریک بانل
انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۲۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بد

کتاب بد نوشته سدریک بانل است که با ترجمه ابوالفضل الله دادی منتشر شده است. در این رمان اسامه قندار، کارآگاه رمان را در برابر پرونده‌ی پیچیده‌ی دیگری قرار می‌دهد. مردی عجیب پا به افغانستان گذاشته که در زمینه‌ی مواد مخدر فرمولی جدیدی کشف کرده و زندگی‌اش را با تجاوز و قتل دختران کم سن و سال افغان می‌گذراند. این کتاب وضعیت پیچیده زنان افغانستان را در لایه‌های یک رمان اجتماعی بیان می‌کند.

خواندن کتاب بد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی شرق پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب بد

اشتهاش روز به روز بیشتر می‌شه. دخترش داره ازدواج می‌کنه و برای جهیزیه به هزار و پونصد دلار نیاز داره. به من گفتن قبول می‌کرده پرونده‌ها رو «گم کنه». چون هیچ‌کس نمی‌خواد خودش رو به زحمت بندازه که دعاوی رو دوباره شروع کنه، همه‌چیز متوقّف می‌شه.

_ پس رونوشت‌های کامپیوتری چی؟

گلبدین با تمسخر گفت: «کامپیوترهای دفتر دادگاه مدّت زیادیه دزدیده شده. دوباره همه‌چیز با دست انجام می‌شه. می‌تونم ماشین‌تون رو برای رفتن به اونجا قرض بگیرم؟ موتورگازی من تعمیرگاهه.»

_ البتّه.

اُسامه به مسئلهٔ جزئی‌ای فکر کرد و اسکناسی از جیبش بیرون کشید.

_ این رو به راننده‌م بده.

زنی که جسدِ دخترک را با ملافه‌ای پوشانده بود آمده و از رانندهٔ اُسامه پرسیده بود آیا می‌تواند ملافه را پس بگیرد. راننده دلش سوخته و اجازه داده بود ملافه‌اش را بردارد و اسکناسی بیست افغانی هم به آن اضافه کرده بود تا مراعات حالش را بکند. زن با گریه از او تشکّر کرده، انگار به او ثروت عظیمی پیشکش شده بود. اُسامه با ناراحتی به این فکر کرد که کشورش امروز به چه چیزی شبیه بود: قاتل‌ها آزاد بودند و وزرا چندین میلیون به جیب می‌زدند، در حالی‌که پلیس‌های ساده که حقوق کافی دریافت نمی‌کردند می‌کوشیدند تا تعادل را در هزینه‌هایشان برقرار کنند.

او به اتاق شیشه‌ای کوچکی رفت که به عنوان آزمایشگاه دایرهٔ جنایی استفاده می‌شد. بابر که روپوش سفید همیشگی‌اش را پوشیده بود داشت کار می‌کرد. اُسامه با حرکت دست از پشت شیشه به او علامت داد که به کارش ادامه دهد.

مرد جوان حرکت سری تأییدکننده نشان داد و لاشهٔ بره‌ای را از یخچال بیرون کشید. برخلاف قهرمانانش در سریال تلویزیونی، او مانکن پلاستیکی نداشت که مقاومت جسم کودکانه‌ای را در برابر شیء نفوذی بازتولید کند امّا فهمیده بود یک بره کاملاً مناسب کار است. عینکش را که اذیتش می‌کرد برداشت. در حقیقت اصلاً به آن نیازی نداشت امّا فکر می‌کرد عینک به او ظاهری جدی می‌دهد و به همین دلیل عینکش را با عدسی‌های غیرطبی ساخته بود که اغلب تا جایی که می‌توانست آن را به چشم می‌زد.


سیّد جواد
۱۴۰۰/۰۷/۰۱

کتاب ۴۵۰ از کتابخانه همگانی ، دومین کتابی بود که از این نویسنده خواندم. این کتاب هم مانند " مرد کابل " بسیار جذاب و خواندنی بود. مخصوصا با این تحولات چند روز اخیر افغانستان ، روابط افغان ها برای مخاطب،

- بیشتر
هنگامه محمدی
۱۳۹۹/۰۷/۱۸

عالی بود. حرف نداشت. مثل کتاب قبلی"مرد کابل" پر کشش و جذاب و قوی بود. جلد سوم "کابل اکسپرس" هم میخونم. کم پیش میاد داستانی انقدر قوی و پخته پیدا کنم. لذت میبرم از قلم این نویسنده.

کاربر ۱۷۹۹۲۰۲
۱۳۹۹/۰۲/۲۱

اسامه قندار قطعاااا شخصیتی فراموش نشدنیه و سدریک بانل نویسنده ایی که مخاطب رو به افغانستان میبره.... مثل دو اثر قبل عالی تر از عالیییی

شادي
۱۳۹۹/۰۹/۱۲

از کتاب هایی هست که نمیشه گذاشت زمین . برای داستان عالی هست. کلا من فرهنگ افغانستان و کتاب هایی که در رابطه با کشورهای دیگه مخصوصا افغانستان نوشته شده دوست دارم. باید دو تا کتاب دیگه نویسنده رو هم

- بیشتر
kiana2011
۱۳۹۹/۰۵/۲۳

کتاب جذاب و پرکشش بود. من قسمتهای مربوط به افغانستان و اسامه رو بیشتر از قسمتهای مربوط به نیکول دوست داشتم.‌کسانی که به ادبیات و نحوه زندگی افغانها علاقه دارن قطعا از کتاب لذت میبرن. خصوصا که خشونت کتاب خیلی

- بیشتر
Firooz
۱۳۹۹/۰۹/۰۳

داستان جذابی مانند دو داستان قبلی از همین نویسنده و البته مالامال از خشونت، که واقعیت جهان ما و به ویژه افغانستان است.

یا محمد مصطفی
۱۴۰۳/۰۶/۱۷

عالی بود و خواندنی

Ram
۱۴۰۲/۰۵/۰۹

اگر اهل داستان های تلخ، صحنه های خشونت نیستید مطالعه نکنید. کتاب بخشی از تاریخ و واقعیت افغانستان رو هم روایت میکنه. کمی روابط و اسم ها پیچیده و زیاد بود.

پرتو
۱۴۰۱/۰۸/۰۴

عالی بود کتابی که وقتی شروع میکنی دیگه نمیتونی زمین بذاریش

🌸فطرس🌸
۱۴۰۱/۰۵/۲۶

این کتاب هم مثل کتاب قبلی که از سدریک بانل خوندم به نظرم فوق العاده بود،،، اما توی داستان قبلی فضای داستانی فرق می کرد،،، توی داستان قبلی کمی با فرهنگ مردم افغانستان در کنار مشکلاتی که دارند آشنا شدم،

- بیشتر
_ تو ترجیح می‌دی تنها و بدون حامی بمونه؟ _ یه زن لزوماً نیازی به «حامی» نداره. اگه احتمالاً متوجّه این موضوع نشدی باید بهت بگم که ما خیلی خوب بلدیم تنهایی گلیممون رو از آب بیرون بکشیم.
daisy
جنگ این توانایی عجیب را دارد که با برادری‌ای عمیق و باورنکردنی، مردانی بسیار متفاوت را گردهم آورد که زمان هرگز نمی‌تواند آن را از بین ببرد.
گلابتون بانو
از نظر تعداد بسیار زیادی از مردم کاملاً طبیعی بود که بچّه‌هایشان را بفروشند تا با پول جهیزیه موتورگازی یا چند رأس گوسفند بخرند. این تجارتی نفرت‌انگیز و فاسد بود امّا از سال‌ها قبل وجود داشت. کسانی که فکر می‌کردند کمونیسم یا دلارهای آمریکایی این قانون را از بین می‌بَرَد، اشتباه کرده بودند زیرا هیچ جامعهٔ بشری‌ای به سرعت تغییر نمی‌کند، به‌ویژه زیر فشار.
Firooz
استدلالی غیرقابل‌چشم‌پوشی بود زیرا به دلایل دینیِ مبهم، طالبان تمرکزی واقعی روی نوارهای بهداشتی داشت و آن‌ها را حرام می‌دانست.
Ram
طالبان استفاده از تیغ و کاغذ توالت را منع می‌کرد زیرا قرآن در هیچ‌جا اشاره‌ای به این وسایل نکرده بود ولی آن‌ها بی‌شرمانه از اسلحه‌های جنگی و موشک‌های مدرن استفاده می‌کردند. آن‌ها از آزادی بیان انتقاد می‌کردند، در حالی که اینترنت را با ویدئوهایشان پُر می‌کردند تا به گسترده‌ترین شکل ممکن تبلیغات ضدغربی‌شان را پخش کنند. کار آن‌ها پوچ و غیرقابل‌فهم بود.
Ram
این لحظات گرانبها به او یادآوری می‌کرد زندگی با وجود بدبختی و جنگ تا چه اندازه ارزش زیستن دارد.
Aysan
«ما هنوز هم در انتظار فرداهای بهتر هستیم امّا بدبختی هرگز تموم نمی‌شه. انگار سرنوشت به سختی با دختربچّه‌های این کشور می‌جنگه.»
Amal Ahmadi
تقصیر ماست اگه این کشور تیکه‌تیکه شده؟ از بالا تا پایین جامعه، مردم فقط به این فکر می‌کنن که جیب‌های خودشون رو پُر کنن، دیگه زندگی جمعی معنایی نداره و هیچ‌کس دیگه به چیزی جز پول احترام نمی‌ذاره. وزرا برای خودشون کاخ می‌سازن، مقامات رسمی تو شاسی‌بلندهای ژاپنی خودنمایی می‌کنن، کارمندها تلفن‌های هوشمند یا لباس‌های غربی بیش از حد گرون می‌خرن که فقط با رشوه‌ها می‌تونن پولش رو بدن.
Amal Ahmadi
تو این کشور چی می‌گذره که مردم تصمیم می‌گیرن با اختیار خودشون برن سراغ موادی که اون‌ها رو به زودی می‌کُشه؟
Amal Ahmadi
هیچ‌وقت کسی رو ندیدم که ارتباطی با گذشته‌ش حفظ نکنه. همه‌مون لنگر و چیزی نیاز داریم که ما رو به قصه‌مون دوباره وصل کنه. برای اغلب آدم‌ها، وجودِ دیگران این نقش رو بازی می‌کنه
Amal Ahmadi
آن‌ها می‌دانستند محکوم نمی‌شوند و قضات به‌طور اصولی جنایت‌های ناموسی و به ویژه آن‌هایی را که کارگزاران رژیم مرتکب می‌شدند نادیده می‌گرفتند.
Amal Ahmadi

حجم

۳۹۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۹۱ صفحه

حجم

۳۹۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۹۱ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
تومان