دانلود و خرید کتاب همان خواهم شد که تو می‌خواهی مایندی مجیا ترجمه اعظم خرام
تصویر جلد کتاب همان خواهم شد که تو می‌خواهی

کتاب همان خواهم شد که تو می‌خواهی

معرفی کتاب همان خواهم شد که تو می‌خواهی

«اولین و مهم‌ترین درس بازیگری این است که از چهرۀ تماشاگران بتوانی افکارشان را بخوانی. باید بدانی آن‌ها از تو چه می‌خواهند و همان را به آن‌ها بدهی. معلم مدرسۀ یکشنبه‌های من همیشه ازم می‌خواست لبخندی شیرین بر لب داشته باشم و با صدایی نرم و آرام صحبت کنم؛ من هم دقیقاً همین کارها را می‌کردم. درحالی‌که معلم ورزشم از من می‌خواست که یک بازیکن بیسبال مهاجم باشم. کاملاً در زمین تحرک و جنبش داشته باشم و اصلاً هم برایش مهم نبود که نتوانم حتی به یک ماشینِ پارک‌شده ضربه بزنم؛ چه رسد به توپ بیس‌بال. من هم دقیقاً همین‌ها را برایش نمایش می‌دادم.» هتی هوفمن، عاشق بازیگری است و همیشه سعی می‌کند برای مدرسه، خانواده و دوستانش، نقش دانش‌آموز خوب، فرزند خوب و دوست خوب را بازی کند. تا اینکه معلمی جذاب به مدرسه‌شان می‌آید و هتی به‌دنبال نقشی پررنگ‌تر و بزرگ‌تر می‌گردد. در ادامه، مقدمات رابطه‌ای پنهانی‌ اینترنتی‌ای پدید می‌آید که ماجراهای تازه‌ای را پدید می‌آورد. «همان خواهم شد که تو می‌خواهی» نام اثر دوم نویسنده‌ای آمریکایی است. مایندی مجیا، جزو جوان‌ترین نویسندگانی است که بعد از کتاب دومش، تحسین بسیاری از منتقدان و خوانندگان را برانگیخته است. در کارنامهٔ او، داستان‌های کوتاه تحسین‌شده‌ای هم وجود دارد اما بیشتر تمرکز او در نویسندگی و ادبیات در زمینهٔ نگارش «رمان» بوده است. نویسنده در شرح حال خودش و دربارهٔ داستان‌هایش می‌نویسد: «من می‌نویسم چون به واقعیت خیال‌هایم ایمان دارم. همیشه در نوشته‌هایم صداقت را مبنا و اساس کارم کرده‌ام. همیشه در سر من داستان‌هایی دزدکی زندگی می‌کنند و منتظرند تا آن‌ها را روی کاغذ بیاورم. گاهی اوقات خودم هم بیش از آن‌که در زندگی واقعی‌ام باشم، در همان داستان‌ها زندگی می‌کنم.»
ƒaɾʑaŋҽɧ
۱۳۹۷/۰۵/۱۶

بیشتر تمرکز مایندی مجیا در نویسندگی و ادبیات در زمینه نگارش «رمان» بوده است و در کارنامه‌اش داستان‌های کوتاهی همچون «سنگ، کاغذ، قیچی» (گلچینی از داستان‌های کوتاه) و «روزنامه ادیبانه» دیده می‌شود. «اژدهاسوار» نخستین رمان مجیا است که در سال انتشارش و

- بیشتر
FerFerism
۱۳۹۷/۰۵/۰۷

بخاطر تم معمایی و جنایی این کتاب رو گرفتم ولی راضی کننده نبود برام به نظرم داستان متوسطی داشت یه عشق ممنوعه، یه مثلت عشقی و قتل شخصیت اصلی که ابتدای داستان اتفاق افتاده و اینکه کی بود و چرا

- بیشتر
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۵/۰۵

به دلیل علاقه ای که به داستان های پلیسی و معمایی دارم ، به قصد خرید کتاب ، فایل نمونه رو دانلود و مطالعه کردم. خب با تاسف باید بگم که انتظار نداشتم در این چند صفحه اول با این حجم

- بیشتر
Saana
۱۳۹۸/۰۹/۰۵

وااااای عجب داستانی بود...با اینکه ی جاهایی بنظر میومد قسمت های رمانتیک حذف شدن یا به تحریر درنیومدن ولی خیلی جذاب بود

sama123
۱۳۹۸/۰۵/۱۹

کتاب از نظر من پایان قابل پیش بینی داشت . دقیقا همون حدسی که زدم اتفاق افتاده بود. ولی در کل کتاب سرگرم کننده ای بود . من نسخه انگلیسی کتاب رو خوندم و یه نگاهی هم به کتاب ترجمه

- بیشتر
کتاب باز
۱۳۹۹/۰۱/۲۶

ما باید یاد بگیریم که خودمون باشیم و دست از نقش بازی کردن درباره چیزی که نیستیم، برداریم. نباید مثل هتی برای خوشایند دیگران رفتار کنیم. در کل کتاب بدی نبود ولی زیاد ازش خوشم نیومد.

shayestehbanoo
۱۳۹۸/۰۸/۲۶

کتاب پر کششی بود شخصیت هتی هوفمن شخصیت دختری جسور و زیرک و در عین حال جوان و خام بود ، دختری از روستای پاین ولی که رویای رفتن به نیویورک و بازیگر شدن داره رویایی که تمام زندگی و

- بیشتر
reyhaneh
۱۴۰۱/۱۱/۲۴

عالی بود از خوندن لذت بردم و راضی هستم

مامان زیبا
۱۳۹۸/۰۹/۰۵

کتاب خوبی بود،البته که کتابهای جنایی ممتازی نبود!ولی از اونا بود که دوست داشتی هتی برسه به اون.دلت برای اون دوتای دیگه ام میسوخت!!!

tia
۱۳۹۸/۰۸/۰۵

هم عاشقانه بود ، هم جنائی ، در کل خوب بود

نقاب‌ها آنچه را در قلب‌ها می‌گذرد، پنهان می‌کنند.
سیّد جواد
جن هم سر از کار نوجوان‌ها درنمی‌آورد...
سیّد جواد
خیلی از خانم‌ها خوردنی‌های شکلات‌دار را دوست دارند.
سیّد جواد
همیشه سکوت زودتر از کلمات قائله را ختم می‌کند.
سیّد جواد
باور کن، جنایت‌های بزرگ و شیطانی همیشه توسط آدم‌های عادی اتفاق می‌افته.
FerFerism
شاید این هم به دلیل تغییر حالت‌های نوجوانی باشه. یه روز دنیا رو فتح می‌کنند و یه روز دنیا براشون به آخر می‌رسه.
FerFerism
هیچ‌کس مرا نمی‌شناخت و حتی اگر می‌شناخت، آیا واقعاً به من اهمیت می‌داد؟ می‌دانستم برای کسی بجز خانواده‌ام مهم نیستم. هیچ‌کس در این دنیا آن‌قدر عاشقم نبود که خود را برای پیدا کردن من به دردسر بیندازد، آن درهای لعنتی را باز کند و نامم را فریاد بزند. هیچ‌کس از رفتن من در عذاب نبود. همه سرگرم کار خودشان بودند.
zeinab
«تو بدتر از من نیستی. شرایط تو باعث شده چنین باشی».
MisSSis
گفت همه هر روز خیانت می‌کنند، بعضی‌ها با جسمشان، بعضی‌ها با قلب و فکرشان. همچنین گفت که من بهتر از دیگران نیستم، درواقع همه از یک قماشیم؛ گرچه من به حرفش خندیدم. اما من نگران بودم که خودم از همه بدتر باشم
FerFerism
من داشتم به همسرم خیانت می‌کردم. و سعی می‌کردم خیانتم را توجیه کنم. به خودم می‌گفتم، من حتی اچ. جی را ندیده‌ام. او فقط یک اسم اینترنتی است، یک انسان مجازی. خودم را توجیه می‌کردم که مگر دلبستگی روزافزون من به او، با علاقه‌ام به خرید یک پنت‌هاوس فرقی دارد؟
FerFerism
دست‌هایش را دور مونا حلقه کرد و بدن گریان او را در آغوش گرفت.
سیّد جواد
مشکل اینجاست که عهد و پیمان‌هایی که اول زندگی بسته می‌شود بسیار کلی و عمومی هستند و جزئیات را همیشه نادیده می‌گیریم؛ در کلیسا می‌ایستیم و جملات کلیشه‌ای را تکرار می‌کنیم «در خوشی و ناخوشی، در سلامتی و بیماری...»، شاید آن‌زمان «ناخوشی» برایم این‌طور معنا می‌شد که روزی مری آنفلوآنزا بگیرد و من مجبور باشم برایش سوپ درست کنم و دستمال کاغذی ببرم یا مثلاً ما کارمان را از دست بدهیم، یا بدترین حالت اینکه بچه‌دار نشویم. در آن هنگام همۀ این سناریوها در آن عهد و پیمان‌ها گنجانده می‌شد.
ƒaɾʑaŋҽɧ
از طرفی هم وسوسه شده بودم تا چهره‌اش را ببینم؛ تا به شبحی که مرا تبدیل به آشغالی که هستم کرده بود، چهره و جسم بدهم.
FerFerism
جوان‌ها ما رو ترک می‌کنند، بعضی‌شون کشته می‌شن. مردها هم که دارند با سکتۀ قلبی می‌میرند. خیلی زود اینجا کشور پیرزن‌ها می‌شه.
FerFerism
ـ بهتره راچستر رو هم به این منطقه اضافه کنیم. ـ هوم. ـ بریم ببینیم جلوی در ورودی چیزی پیدا می‌کنیم.
سیّد جواد
«ما به‌خاطر ذاتمان و سرشت و آفرینشمان محکوم به فنا هستیم» او درواقع در تمام نمایشنامه‌هایش هیچ چیز جدیدی خلق نکرده است. او با این نمایشنامه‌ها حسد، خیانت یا حرص و طمع حکمرانان را نیافریده، بلکه به ما نشان می‌دهد که همۀ اینها در وجود ما نهادینه شده است. او اشرار درون ما را مختص زمان یا مکان خاصی نمی‌داند و می‌گوید این حقیقت درونی ماست و چنین خواهد بود.
FerFerism
کلانتر همیشه هر چیزی را بزرگ‌تر از آنچه بود می‌دید. احتمالاً از بالا به او زنگ زده بودند.
سیّد جواد
کوچک‌ترین پسر ساندرز وقتی با چند دختر می‌خواستند در این انبار پنهان شوند جسد را دیده و به پلیس اطلاع داده بود.
سیّد جواد
چرا عصبانی شدم؟ من ترورییت نیستم.
سیّد جواد
باور کن، جنایت‌های بزرگ و شیطانی همیشه توسط آدم‌های عادی اتفاق می‌افته.
n re

حجم

۳۱۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۷۴ صفحه

حجم

۳۱۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۷۴ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
۵۵,۰۰۰
۵۰%
تومان