دانلود و خرید کتاب آتش نامیرا امیلی بلیکر ترجمه سوما زمانی
تصویر جلد کتاب آتش نامیرا

کتاب آتش نامیرا

نویسنده:امیلی بلیکر
انتشارات:نشر مصدق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۴۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آتش نامیرا

الی یک دانشجوی پزشکی اخراجی و راننده یک آمبولانس آتش‌نشانی است. روزی در حالی که در ایستگاه مشغول استراحت با همکارنش است پیام جدیدی مبنی بر آتش‌سوزی در خیابان لارک لین. شماره ۲۳۱۸ دریافت می‌کنند. الی آماده رفتن می‌شود اما ناگهان آدرس او را شوکه می‌کند. پلاک ۲۳۱۸ خانه خواهرش آملیا است و پدر بیمارش هم همراه آنها زندگی می‌کند.

وقتی الی به محل حادثه می‌رسد شوهر آملیا، استیو را روی زمین افتاده می‌بیند. دو نفر به خانه آنها حمله کرده و به املیا شلیک کرده بودند. در این میان داستان بین زمان حال و گذشته به پیش می‌رود، در زمان حال ما الی را می‌بینیم که به حادثه پیش‌آمده می‌پردازد و در زمان گذشته نزدیک آملیا را می‌بینیم و از روابط خانوادگی، احساس و کاری‌اش باخبر می‌شویم. آملیا در نوجوانی عاشق پسری به اسم کالب بوده، اما عشقش رنگ باخته است و حالا همسر استیو و صاحب دو فرزند است. بی‌خبر از این ک همسر فعلی‌اش دست به خلافکاری‌ای پردردسر زده است.

داستان امیلی بلیکر، داستانی در توصیف روابط خانوادگی، مشکلات عاطفی و عشقی است که میان اعضای یک خانواده در جریان است. عشقی که مانند آتشی نامیرا است.

nargesi
۱۳۹۸/۰۵/۲۳

اونقدری که من به طاقچه سر میزنم، بقیه شبکه‌های اجتماعی رو دنبال نمیکنم. به خیلیا هم طاقچه رو معرفی کردم. مرسی طاقچه جان برای این همه ابتکار و مهربونیت

💚Book lover💚
۱۳۹۸/۰۵/۲۳

خوشحالم که هنوز دلخوشیام انقدر کوچیک که با ی کتاب انقدر حالم خوب میشه.ممنونم از طاقچه بابت هدیه این حس خوب

فصل فیروزه...
۱۳۹۸/۰۵/۲۳

ممنون از طاقچه که این کتاب رایگانش کرده، برنامه طاقچه از بهترین برنامه های بود که دیدم کلی کتاب از این برنامه خوندم، تخفیف های تابستونی هم که عالیه . در کل خدا خیرتون بده

zeinab.ghl
۱۳۹۹/۰۵/۲۳

سر خوندن این کتاب، جونم واقعا تمام شد. خوندنش نزدیک یک ماه طول کشید و خیلی اذیت شدم سرش، از نظر داستان پردازی بخوام بگم، ایده ی خوبی بود ولی پرداختن بیش از حد به جزئیات با اعصاب آدم بازی می

- بیشتر
ramtin
۱۳۹۸/۰۵/۲۳

کتاب را هنوز نخواندم ولی بنا بتعاریف باید کتاب خوبی باشه از طاقچه خیلی ممنونم که رایگانش کرده و امیدوارم کتابهای خوبی را در روزهای آتی رایگان کند. ما همیشه مشتریم

هدی
۱۳۹۸/۰۵/۲۳

طاقچه جان فوق العاده یی،عجب کتابهایی رو رایگان میکنی یا تخفیف میذاری❤

Sepehr
۱۳۹۸/۰۵/۲۳

دمتون گرم واقعا انگیزه میدید برای کتاب خوندن

negar
۱۳۹۸/۰۴/۱۳

برای من کتاب رمز آلود و هیجان انگیزی بود. یک داستان خانوادگی که یک بخش در میان، بین زمان حال و گذشته میگذره. تنها چیزی که یکم باهاش مشکل داشتم سرسخت و خوددار بودن بیش از حد الی بود، با وجود

- بیشتر
صبح سپید
۱۳۹۸/۰۵/۲۸

طاقچه جان ممنون که کتابهای رایگانتون هم کتابهای خیلی خوبی هستند واقعا ممنون و دستتون درد نکنه.

کتاب خوان
۱۳۹۹/۰۱/۱۷

اگه توی قسمت مطا لعه رایگان قرار داده بشه خیلی عالی میشه

اگر به اندازهٔ کافی روی یک تکه پارچه سخت و طولانی اشک بریزید، صرف نظر از این که قبلا به چه کسی تعلق داشته، لباس مورد نظر از آن لحظه به بعد به شما تعلق پیدا می‌کرد.
negar
این چیزی بود که او خود اغلب فراموش می‌کرد؛ اینکه یک شکست فرد را به یک بازندهٔ تمام عیار تبدیل نمی‌کند.
Zeinab
وقتی پدرش بیمار شد، وسوسهٔ دعا و نیایش دوباره برگشت. ابتدا با خود گفت شاید این تنها ساز و کار برای کنار آمدن با چنین دردی باشد؛ یک راه ساده برای اینکه حس کند زمانی که جهانِ اطرافش در حال فروپاشی است، باز هم می‌تواند کنترل را در دست داشته باشد. اما هر چه بیشتر دعا می‌کرد، احساس راحتی و آرامش خیالش هم بیشتر می‌شد. هر چند در ذهنش هیچ تردیدی نداشت که خدا برای نجات پدرش کاری نخواهد کرد ـهمان‌طور که برای نجات مادرش کاری نکرده بود ـ اما این بار به خودش اجازه داد از آرامشی که هنگام گفتگو با خدای خودش پیدا می‌کرد، لذت ببرد.
ن. عادل
در حقیقت، این چیزی بود که او خود اغلب فراموش می‌کرد؛ اینکه یک شکست فرد را به یک بازندهٔ تمام عیار تبدیل نمی‌کند.
Azar
از دست دادنِ فردی به خاطرِ یک اتفاق غیرمنتظره به اندازهٔ کافی بد بود، اما بدتر از آن این بود که کسی که عاشقش بودید شما را به این دلیل ترک کند که به اندازهٔ کافی لایقش نبوده‌اید.
zeinab.ghl
اینجا یادآوری سختی از این حقیقت بود که عاقبتِ همه یک چیز است؛ مرگ.
Mithrandir
گاهی اوقات، آتش در طبیعت باعث می‌شد میوه‌های کاج باز شده و گیاهان چمن‌زار شکوفه دهند. آتش، درختان قدیمی و مُرده را از روی زمین محو می‌کرد تا راهی برای زندگی جدید باز شود. گاهی آتش نه به معنای ویرانی، بلکه به معنای تجدید حیات بود. گاهی آتش یک ضرورت، یک نیاز بود.
kimi_z_
مخفی کردن رازها برایش آسان‌تر به نظر می‌رسید. اما افشای رازها بسیار سخت بود.
zeinab.ghl
او بلافاصله از اینکه دستش به قدری آسیب ببیند که نتواند برای مدتی موسیقی بنوازد، وحشت‌زده شد.
Mithrandir
اگه حواسِت به خودت نباشه، نمی‌تونی به بقیه هم کمک کنی
zeinab.ghl

حجم

۳۴۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

حجم

۳۴۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان