دانلود و خرید کتاب گمشده در غبار فاطمه استکی
تصویر جلد کتاب گمشده در غبار

کتاب گمشده در غبار

نویسنده:فاطمه استکی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۵۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گمشده در غبار

فاطمه استکی در کتاب گمشده در غبار یک داستان جنایی، معمایی و سیاسی را روایت می‌کند. داستان دختری دانشجو که در جریاناتی کشته می‌شود.

درباره کتاب گمشده در غبار

گمشده در غبار یک داستان معمایی، جنایی و یک عاشقانه‌ی سیاسی است. ماجرا از جایی آغاز می‌شود که جنازه‌ی بی‌جان مینا در خانه‌ای مرموز و مشکوک پیدا می‌شود. دختر عمو و هم دانشگاهیِ او پریناز، تلاش می‌کند تا راز مرگ مینا را کشف کند. نویسنده در این رمان تلاش کرده در بستر یک حادثه‌ی تاریخی به واکاوی تضادها و گسستگی‌های جامعه‌ی ایرانی بپردازد. داستان بیانگر رنج‌های یک دختر جوان و تلاش او برای یافتن حقیقت است. برای یافتن عشق و محبت. تلاشی که با بی‌اعتنایی بقیه به بیراهه کشیده می‌شود.

خواندن کتاب گمشده در غبار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به رمان‌های ایرانی را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

بخشی از کتاب گمشده در غبار

بعضی وقت‌ها اتفاقات مهم زندگی به جاهای مسخره‌ای ختم می‌شود. پایانی که از قبل فکرش را هم نمی‌کنی. به نظرم مرگ مینا هم همین پایان را داشت. سفرهٔ تلخ‌ترین حادثهٔ زندگیِ من به بی‌خودیترین وجه ممکن جمع شد. «مسعود یکرنگی با نام اصلی کامبیز مصفا پسر یکی از مهم‌ترین سرکرده‌های منافقین بعد از اغتشاش در ایران و قتل عمد یک دختر و سوزاندن یک پسر از کشور متواری و به سرزمین‌های اشغالی پناهنده شد.» این خبری بود که توی تمام سایت‌ها و روزنامه‌ها درج شد و حالا آقای محمودی داشت به‌عنوان ختم جلسه برای ما می‌خواند. من زهرا، لیلا و ریحانه و چند نفر از برادران توی اتاق جلسات نشسته‌ایم. من ولی نمی‌توانم این را به‌عنوان ختم اتفاقات قبول کنم. قبل از آنکه دسته جمعی صلوات بفرسیم صدایم را صاف می‌کنم و می‌گویم: «یعنی هیچ تلاشی برای برگرداندن ایشون به کشور انجام نمی‌شه؟» آقای امینی با حالتی که نمی‌توانم فرق شوخی یا جدی بودنش را بفهمم می‌گوید: «ان‌شاءالله به‌زودی اسرائیل رو نابود می‌کنیم و حقمون رو می‌گیرم.» برادران یک صدا می‌گویند: «ان‌شاءالله.» چیزی وسط گلویم می‌نشیند؛ سفت و بزرگ. به‌زور پایینش می‌دهم. شاید برای آن‌ها ساده باشد ولی من نمی‌توانم به این سادگی همه چیز را تمام‌شده بدانم. نگاهم به موکت‌های کف اتاق قفل شده. چهارتایی‌شان کنار هم یک لوزی می‌شوند. دوباره کمی آن‌طرف‌تر یک لوزی دیگر. آقای امینی کمی جلو و عقب می‌شود. شاید حال من را فهمیده. شاید حال خودش هم مثل من باشد. «همون طور که حضرت آقا فرمودند در آینده مشخص می‌شه که چه ظلمی طی این حوادث به ملت ایران روا شد. باید صبر کنیم و تا اون روز خودمون رو قوی‌تر کنیم.»



محمد
۱۳۹۹/۰۳/۰۲

دنبال یه کتاب جنایی و هیجانی بودم رفیقم اینو بهم داد بخونم. جذاب بود. و عمرا بتونید آخرش رو حدس بزنید. عاشقانه هم هست ولی نه از اون عاشقانه لوس و بیمزه ها. عاشقانه اش عمیق و تحلیلی بود. به نظرم دختر ها

- بیشتر
ستاره☆
۱۳۹۹/۰۶/۰۸

داستان جالبی بود. من این رو به تمامی دختران سرزمینم پیشنهاد میکنم که تفاوت عشق رو با عشق های عصر جدید بدونند.😏

Fatemeh
۱۴۰۰/۰۹/۰۷

اصلا اون چیزی که انتظار داشتم نبود! به امید یه کتاب خوب و پرهیجان و پرمحتوا خریدمش، تا ۱۰۰ و خورده ای صفحه رو هم خوندم ولی دیگه جذابیت نداشت. بقیه رو صرفا روخوانی کردم. موضوعش تقابل افراد مذهبی با

- بیشتر
کاربر ۱۱۴۶۸۵۱
۱۳۹۹/۰۷/۰۳

یه رمان عالی برای همه به خصوص برای جدیدالورود های دانشگاه👍🌸

fatemeh
۱۳۹۹/۰۴/۱۰

خیلی خوب بود،داستانش خسته کننده نبود،تقریبا بدون وقفه خوندمش

315
۱۴۰۳/۰۶/۲۸

زیبا، خواندنی و عبرت انگیز....

کاربر 2395423
۱۴۰۳/۰۶/۲۶

کتابی‌ بسیار خواندنی.. از اونایی که زمین نمی گذاریش‌.. این کتاب ترکیبی از استرس، تعجب، عشق، نفرت، حسادته‌.. یه کتاب جنایی که انتها اش رو نمی تونی حدس بزنی.. یه جاهایی ممکنه فک کنی که درگیر کلیشه شدی اما در واقع این واقعیت زندگیه‌..

گل پری
۱۴۰۳/۰۵/۲۸

درمطالعه کتاب،تردید نکنید،مخصوصا اگر در آستانه ورود به دانشگاه هستید

~شهید هادی~
۱۴۰۳/۰۴/۱۴

داستان به مرور جذاب میشد بعدش هم که یه پایان شکه کننده داشت در کل آموزنده بود و زیبا :)

حیران
۱۴۰۳/۰۴/۰۷

بسیار زیبا و اثری ماندگار در ذهن بعد از مدت ها لذت بردم

«یا انیس من لا انیس له. یا رفیق من لا رفیق له.»
نورا
من عروسک نیستم. کاش می‌شد این جمله را لحظهٔ تولد دخترها روی پیشانی‌شان نوشت.
h.s.y
«بله. ببینید بخوام کوتاه بگم بی‌حجابی ظلمه. ظلم به چند دسته؛ اول دختران مجرد. همه به اندازهٔ هم زیبا نیستند و وقتی جامعه محل عرضهٔ اندام و ظاهر شد خیلی از دختران که بهرهٔ کمتری از زیبایی دارن یا دچار سرخوردگی می‌شن یا تلاش می‌کنن به هر طریقی زیبا بشن. از عمل جراحی گرفته تا آرایش‌ها آنچنانی. علاوه بر اون که این کار سطح توقع پسرها رو بالا می‌بره و درصد دختران سادهٔ مجرد و پسران ایرادی مجرد بالا میره.»
Shadi M
بعضی وقت‌ها آدم هر چه کمتر بداند خوشحال‌تر است.
Elahe kp
«با دلبر دیوانه بگویید بیاید / دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید».
نورا
«گویند امام هر عصر بابای مهربان است.»
Mahtab
«این‌ها جمعه میان برای خواستگاری. قشنگ تیپ خوشگل میزنی. بدون چادر. روسری رو بهت ارفاق می‌کنم. سیمین یک کت و دامن شیک براش ردیف کن بپوشه. میبریش آرایشگاه. ناخن‌هایش را هم لاک بزن. شنیدی؟» کله‌ام داغ کرده بود. «می‌خواهید دختر شوهر بدهید یا عروسک؟
ستاره☆
دلبر دیوانه بگویید بیاید / دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید».
Mahtab
«گویند امام هر عصر بابای مهربان است.»
• Khavari •
«مرا از یاد برد آخر ولی من به‌جز او عالمی را بردم از یاد».
Mahtab
من عروسک نیستم. کاش می‌شد این جمله را لحظهٔ تولد دخترها روی پیشانی‌شان نوشت.
Mahtab
«مرا از یاد برد آخر ولی من به‌جز او عالمی را بردم از یاد».
نورا
نمی‌دانم درست است این‌قدر زود این اسم را روی احساسم بگذارم یا نه. ولی به گمانم خودش است. عشق توی یک نگاه تیر خلاص را به آدم می‌زند.
Mahtab
نمی‌دانم به کدامین گناه دارم به مسلخ می‌روم!
h.s.y
پوزخندی می‌زنم به نفسم. یعنی خاک توی سرت. این یکی را کجای گناهان کج و معوجت می‌خواهی جا بدهی؟
Mahtab
قفل شدم روی سی‌وسه پل که بی‌جان خودش را روی مسیر زاینده‌رودِ خشک به‌زور نگه داشته بود. عشق را باید از این پل یاد بگیرم. به امیدِ گذر معشوقش هنوز خودش را زنده نگه داشته.
Elahe kp
درست عین اعتیاد می‌ماند. می‌دانی این کار نابودت می‌کند ولی نمی‌توانی کنارش بگذاری. گاهی فکر یک نفر همین‌طور می‌شود.
Elahe kp
دیگر واقعاً تصمیم گرفته‌ام تا جایی که می‌توانم قدر لحظات با هم بودنمان را بدانم.
Elahe kp
«سخت است که دلتنگ شوی، خنده نباشد / مهمان تو جز حسرت ناخوانده نباشد در برکهٔ تنهایی تو، نیمه‌شبی سرد / جز زورق مهتاب فریبنده نباشد.»
Mahtab
حتماً هر دوی آن‌ها فکر می‌کنند من چه آدم مثبتی هستم که می‌خواهم همیشه تقوا پیشه کنم. خبر از ثواب‌دانِ سوراخ من ندارند.
Mahtab

حجم

۲۲۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۱۴ صفحه

حجم

۲۲۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۱۴ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
۳,۶۰۰
۷۰%
تومان