دانلود و خرید کتاب چایت را من شیرین می کنم زهرا بلنددوست
تصویر جلد کتاب چایت را من شیرین می کنم

کتاب چایت را من شیرین می کنم

۴٫۴
(۱۰۵۳)
خواندن نظرات

معرفی کتاب چایت را من شیرین می کنم

کتاب چایت را من شیرین می‌کنم اولین داستان زهرا بلند دوست است که در آن در قالب داستانی جذاب از زندگی دختری ایرانی که از کودکی به همراه خانواده‌اش در آلمان زندگی می‌کند به بیان زیبایی‌های اسلام و ایمان و قدرت و صلابت ایران و ایرانی و پاسداران واقعی پرداخته شده است. انتشارات کتابستان معرفت کتاب چایت را من شیرین می‌کنم را منتشر کرده است.

خلاصه کتاب چایت را من شیرین می‌کنم

کتاب چایت را من شیرین می‌کنم نوشته زهرا بلند دوست روایتگر داستان دختری به نام سارا، ایرانی الاصل و مقیم آلمان است که پدرش سمپات سازمان مجاهدین خلق است اما مادر در نقطه مقابل پدر قرار دارد. پدر سارا تنها برادرش را که او نیز جزو گروه مجاهدین خلق بود را در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) از دست داده و پس از این شکست سخت سازمان با خانواده خود از ایران خارج شده و به آلمان می‌آیند.

زندگی پدر و مادر سارا با دعوا و کشمکش‌ سپری می‌شود، در میان این مجادله‌ها مادر از خدا و خوبی‌هایش می‌گوید و پدر از دغدغه‌های سازمان، اما در این میان سارا و برادرش خدا را انتخاب می‌کنند و پناه هم می‌شوند. در طول کتاب چایت را من شیرین می‌کنم ماجرایی پیش می‌آید که برادر سارا به اسلام گرایش پیدا کرده و در ادامه وارد گروه داعش شده و ناپدید می شود. سارا در حین جستجوی برادر ناخواسته وارد جریانی می شود که با مبنای وجودی این گروه و جنایت‌هایش آشنا شده و او را بیش از گذشته از شنیدن نام اسلام و مسلمان به هراس می اندازد، اما روند داستان اینگونه ادامه نمی‌یابد.

خواندن کتاب چایت را من شیرین می‌کنم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر علاقه‌مند به خواندن رمان هستید و در کنار آن به کتاب‌ها و رمان‌های مذهبی علاقه دارید خواندن کتاب چایت را من شیرین می‌کنم را به شما پیشنهاد می‌کنیم. هرچند که این کتاب رمان است اما در کشاکش داستان‌ با قدرت ایمان و حضور خداوند در تمامی لحظات زندگی بنده‌هایش نیز آشنا می‌شوید. همچنین با خواندن این کتاب با بخشی از رشادت‌های پاسداران ایرانی در مقابل گروه داعش نیز آشنا خواهید شد و همین امر نیز بر جذابیت کتاب افزوده است.

جملاتی از کتاب چایت را من شیرین می‌کنم

آن روزها من یک‌ساله بودم و برادرم دانیال پنج‌ساله. مادرم همیشه نقطه‌ی مقابل پدر قرار داشت، اما بی‌صدا و جنجال. او تنها برای حفظ من و برادرم بود که تن به دوری از وطن و زندگی با پدرم داد؛ مردی که از مبارزه، تنها بدمستی و شعارهایش نصیب‌مان شد. شعارهایی که آرمان‌ها و آرزوهای دوران نوجوانی من و دانیال را تباه کرد؛ و اگر نبود، زندگی‌مان شکل دیگری می‌شد. پدرم با این‌که توهم توطئه داشت اما زیرک بود، و پل‌های بازگشت به ایران را پشت سرش خراب نمی‌کرد. می‌گفت «باید طوری زندگی کنم که هر وقت نیاز شد به‌راحتی برگردم و برای استواری ستون‌های سازمان، خنجر از پشت بکوبم.» نمی‌دانم واقعاً به چه فکر می‌کرد؛ انتقام خون برادر، اعتلای اهداف سازمان و یا فقط نوعی دیوانگی محض. هرچه که بود، در بساط فکری‌اش چیزی از خدا پیدا نمی‌شد. شاید به زبان نمی‌آورد اما رنگ کردار و افکارش جز سیاهی شیطان را نشان نمی‌داد. زندگی من یک‌ساله و دانیال پنج‌ساله، میدانی شد برای مبارزه‌ی خیر و شر؛ و طفلکی خیر که همیشه شکست می‌خورد در چهارچوبِ سازمان‌زده‌ی خانه‌مان. مادر مدام از خدا و خوبی می‌گفت و پدر از دغدغه‌های سازمان. چند سالی گذشت اما نه خدا پیروز شد و نه رجوی و مریمش. روزها دوید و در این هیاهو، من و برادرم دانیال، خلأ را انتخاب کردیم.

«برای خواندن جملات بیشتری از کتاب چایت را من شیرین می‌کنم، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.»

فاطمه ناظریان
۱۳۹۸/۰۲/۲۶

من همیشه قبل از اینکه کتابی رو شروع کنم مصاحبه‌ی نویسنده درباره‌ی اون کتاب رو تو اینترنت پیدا میکنم و میخونم تا توقع‌ام و نگرش‌ام به کتاب عادلانه باشه و تو ذوقم نخوره. این کتاب هم یه رمان تلگرامی بوده

- بیشتر
z. z
۱۳۹۹/۰۱/۱۴

چقدر حال وهوای خوبی داشت.. مدتها بود داستانی به این شیرینی نخونده بودم واینقدر به شخصیت‌هایش نزدیک نشده بودم.. این داستان وجودخدایه همیشه حاضر وناظر به ما رو خیلی بیشتر یاداوریمون میکنه... وگوشه ای مجاهدت‌های پاسداران ما در مقابل گروه تروریستی داعش... خوندنش

- بیشتر
🌸🧕🏻🌸
۱۳۹۹/۰۲/۱۰

در کل از خوندن این کتاب راضی ام اما ستاره ی آخر رو خاموش گذاشتم چون ``یان`` به شکل کودکانه ای از کشته شدن نجات پیدا کرد و بعد هم قبول کرد که هویت و ملیتش رو تغییر بده!!! و

- بیشتر
•|تُرنــــــجْ|•
۱۳۹۹/۰۲/۲۰

از همان ابتدای رمان متوجه سیر داستان شدم برخلاف داستان پردازی متوسط نویسنده، توصیفات بسیار قوی در کتاب به کار رفته است اما یک انتقادی که به داستان داشتم این بود که: وقتی در یک نوشته شبهه ای مطرح میشود باید به توان

- بیشتر
𝐸𝓁𝒾
۱۳۹۸/۰۲/۰۵

کتاب فوق العاده زیبایی بود، حتی برای اونایی هم که کتاب عاشقانه دوس دارن هم توصیه میکنم

•مـــیـــم•
۱۳۹۹/۰۸/۲۰

فوق‌العاده است👌💖 لذت بردم🌹👌 پیشنهاد میشه...

diba
۱۳۹۹/۰۲/۳۱

داستان خوب شروع میشه و تا نیمه خوب پیش می‌ره اما از اون به بعد اغراق آمیزه، نویسنده می تونست روند تحول سارا رو با تامل بیشتری پیش ببره، با این حال به نظرم ارزش یک بار خواندن رو داره.

Gisoo
۱۳۹۸/۰۱/۰۵

سلام کتاب زیبا و تاثیر گذاریه... بنظرم یه ایراد کوچیک داشت... کاش اینقققققدر توصیف حالات درونی و بیان احساسات و تنفرش از برخی عقاید زیاد نبود! از یه جایی به بعد یکم خسته کننده می نمود! اما واقعا کتاب زیباییه... بشدت توصیه میکنم به

- بیشتر
davidmohammad98
۱۳۹۷/۰۵/۰۳

عاشقانه ای میان جنگ و نفرت بسیار عالی جذاب و پرکشش کلا داستان خیلی خوب ادمو درگیر میکرد.... بنظرم یکی از بهترین آثار درباره شهدای مدافع حرم هست .

بهار قربانی
۱۳۹۷/۱۰/۲۶

دوست داشتمش چقد این زنان ،مادران روح بزرگی دارن،چه صبری خدا بهشون داده... با مسئله شهادت و مدافع حرم اصلا کاری ندارم...که امیدوارم هیچوقت جنگی نباشه... اما این زنان چقد بزرگن ،بزرگتر از شهیدشون ،بزرگتر از هداف مدافعان حرم...اونا رفتن...اما این بزرگواران هستن

- بیشتر
«عشق... قافیه‌اش، گرچه مشکل است... اما... خدا اگر که بخواهد... ردیف خواهد شد!»
ابوالفضل
تو مسلمونی بلد نیستی، مشکل از اسلامه؟
𝐸𝓁𝒾
پس حجاب یعنی «زیبا باش اما محجوب و دست‌نیافتنی!»
جانان
"شهادت" شیرین ترین، غم انگیز دنیاست...
h.s.y
کاش دنیا کمی می‌نشست و شقیقه‌هایش را ماساژ می‌داد.
چڪاوڪ
حجاب در اسلام یعنی چشمان حریص مرد غریبه، ارزش تماشایت را ندارد. حالا می‌دانستم که زن در اسلام، یعنی «ملکه باش! نه روسپی دست‌خورده‌ی کلوپ‌های شبانه!» شمایل آن چند زن و دختر محجبه با روسری و پوشیده در چادر که با اولین گام‌هایم به فرودگاهِ ایران دیدم، در خاطراتم زنده شد. پس حجاب یعنی «زیبا باش اما محجوب و دست‌نیافتنی
قاصدک
ـ اگه شهید نشم... می‌میرم!
𝐸𝓁𝒾
ترس هم که تکلیفش معلومه. باید جفت‌پا پرید وسطش.
Orafa
اما... خدا اگر که بخواهد... ردیف خواهد شد!»
عاطی
من از مذهبی‌ها تنفر داشتم.
ــسیّدحجّتـــ
مردن فقط دفن‌شدن در خاک نیست، همین که چیزی برای از دست‌دادن نداشته باشی، یعنی مُرده‌ای.
𝐸𝓁𝒾
چایی تا وقتی‌که داغه، می‌چسبه. همچین که سرد شد، از دهن میفته. نمازم تا وقتی داغه، به بندبند روحت گره می‌خوره. بعدشم، الله‌اکبر اذون که بلند می‌شه؛ امام زمان اقامه می‌بنده. اون‌وقت کسایی که اول‌وقت نماز می‌خونن، انگار به حضرت اقتدا کردن و نمازشون با نماز مولا میره بالا. آدم که فقط نباید تو جمع‌کردن پول و ثروت، اقتصادی فکر کنه. اگه واسه دارایی اون دنیات مقتصد بودی، هنر کردی!
"Shfar"
چرا به مهر سجده می‌کنی؟ شما یه تیکه خاک و گل خشک رو، به خدایی قبول دارین؟ نظمی به محاسنش داد. ـ ما به مهر سجده نمی‌کنیم... ما رو اون سجده می‌کنیم! متوجه نشدم و پرسیدم: ـ یعنی چی؟ مگه فرقی داره؟ لبخندی شیرین تحویلم داد. ـ فرق داره... اساسی هم داره. وقتی به مهر سجده کنی، میشی بت‌پرست. اما وقتی روی مهر سجده کنی، اون هم برای خدا، میشی یکتاپرست. خاک، نشانه‌ی خاکساری ما در برابر خداست. بنده‌ی خدا پنج وعده در شبانه‌روز، پیشونی روی خاک میذاره تا در کمال خضوع، به خدا سجده کنه و بگه خاک کجا و پروردگار افلاک کجا. ما روی مهر به خدای آفریننده‌ی خاک و افلاک سجده می‌کنیم... در کمال خضوع و خاکساری!
SARA
اصلاً قلبی که به عشق خدا بزند، عاشق علی هم می‌شود.
𝐸𝓁𝒾
«این قلب ترک‌خورده‌ی من، بند به مو بود... من عاشق او بودم و او عاشق او بود.»
moon shine
حیرتم بیش‌تر شد، وقتی که دانستم علی (ع)، شیر میدان جنگ، همسرش فاطمه را با جمله‌ی «جان علی به فدایت» صدا می‌زد
بنت الحیدر
حجاب یعنی «زیبا باش اما محجوب و دست‌نیافتنی!»
𝐸𝓁𝒾
و «عشق... قافیه‌اش، گرچه مشکل است... اما... خدا اگر که بخواهد... ردیف خواهد شد!»
F313
ـ همه‌چی درست می‌شه.
Z.M
ـ بانوی زیبا! حد حجاب، گردی صورت و دست‌ها تا مچه. حیفه که چشم هر رهگذری به طلای وجودتون بیفته. شما نابی، تاج سری. کدوم پادشاهی تاجش رو وسط بازار رها می‌کنه تا هرکس و ناکسی حظ ببره و کیف کنه؟
کتابخوان

حجم

۲۹۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۲۹۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰
۷۰%
تومان