کتاب بازگشت ماهیهای پرنده
معرفی کتاب بازگشت ماهیهای پرنده
کتاب بازگشت ماهیهای پرنده نوشته آتوسا افشین نوید است. این کتاب داستان زندگی دختری به نام ترلان را پی میگیرد و زندگی او را از کودکی روایت میکند.
درباره کتاب بازگشت ماهیهای پرنده
ترلان زندگیاش را تعریف میکند. او مانند یک پازل از آغاز و میانه و پایان میگوید. خرده روایتهای تو در تو و پیچیدهی زندگیاش خواننده را به دنیای جذابی میبرد. او از دوران نوجوانیاش در آغاز جنگ میگوید. از مدرسه و شعارهایش، از خانه و پنهانکردنیهایش، و شهر غمزده و آرمانهایش میگوید. مهاجرت یکی از درونمایههای اصلی اثر این نویسنده است.
خواندن کتاب بازگشت ماهیهای پرنده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب بازگشت ماهیهای پرنده
رعنا دوشنبه شب تا حوالی ساعت یازده صبر میکند و وقتی خبری از شوهرش نمیشود دفترچه تلفن را برمیدارد و به آن پنجـ شش نفری که ممکن بود داوود سراغشان رفته باشد زنگ میزند. خدا میداند بین ساعت یازده تا دوازده شب زن بیچاره چطور خودش را راضی میکند خانه بماند و بچههایش را سرگرم کند. اما از نیمهشب که میگذرد طاقتش تمام میشود، بغضش میترکد، دست بچههایش را میگیرد و در آن سرمای خشک زمستان راهی خانهٔ جعفرآقا میشود. باور فاجعه زمان میبرد و احتمالاً آن بیست دقیقه که رعنا گامهایش را تا خانهٔ جعفرآقا میشمرده کار خودش را کرده است. وقتی رعنا زنگ در خانه را میزند چنان روحیهاش را باخته بوده که زن جعفرآقا مجبور میشود برای بهحرفآوردنش به آب قند و نمک متوسل شود. بچهها پابهپای مادرشان که ماجرا را تعریف میکرده اشک میریزند. زن جعفرآقا به هزار ترفند و حیله متوسل میشود تا بچهها را سرگرم کند و رعنا و جعفرآقا راه میافتند بیمارستان به بیمارستان دنبال داوود. خبرگرفتن از بیمارستانها و درمانگاههای اطراف خانه البته خیلی طول نمیکشد. داوود اماس پیشرفته داشته و چنان ضعیف و کمجان شده بوده که رعنا خیلی زود از پرسهزدن در بیمارستانهای دور از خانه منصرف میشود. در نهایت حوالی دوونیم به کلانتری سیدخندان میروند تا گمشدن داوود را گزارش کنند. از ساعت دوونیم تا صبح رعنا روی نیمکت پاسگاه یکسره و بیصدا اشک میریزد، هر چند دقیقه یکبار به موبایل داوود زنگ میزند و هر بار زیرلب قربانصدقهٔ همسرش میرود، التماسش میکند و قسمش میدهد که گوشی تلفن را بردارد و چیزی بگوید. حوالی ششونیم قبل از آنکه کسی در آن پاسگاه بیدروپیکر به درد بیچارهها برسد گوشی موبایل رعنا بهنام شمارهٔ داوود زنگ میخورد. رعنا که نزدیک بوده از زندهشدن امید مردهاش قالب تهی کند، هول گوشی را برمیدارد اما آنطرف خط بهجای داوود پلیس صدوده تهران خبر میدهد که جنازهای در بوستان نیلوفر پیدا کرده با یک گوشی موبایل در دستش و سیوپنج تماس ناموفق بهنام رعنا.
حجم
۴۲۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
حجم
۴۲۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب نظر من رو نسبت به مطالعه رمان های معاصر ایرانی برگردوند و من رو کاملا مجذوب خودش کرد. بعد از خوندن 50 100 صفحه کم کم متوجه می شوید چقدر کتاب زیبا و متفاوت داستانی راجع به راوی
کتاب جذابی بود از نظر موضوعی که درگیری ذهنی و عملی بسیاری از آدمهای هم نسل نویسنده است. زبان روان و خوشخوانی هم داشت. جایی که با طرح مسئله نویسنده مشکل داشتم، موضع حق و باطل و حقی بر گردن داشتن
خواندن کتاب را به متولدین دهه 50 و اوایل دهه 60 توصیه میکنم چون به شدت برای این رده سنی نوستالوژیک است کلی خاطرات از کودکی و وحشت سالهای جنگ برایم زنده انگار کسی خاطرات من را بازگو کرد کتاب
میتونم به جرات بگم یکی از بهترین کتابهایی بود که تا حالا خوندم. این کتاب همونقدر من رو جذب کرد که " جز از کل" میخکوب کتاب بودم. نتونستم تند بخونمش با جمله به جملش زندگی کردم و تمام خاطرات
میخواستم چهار ستاره بدم ولی دستم خورد و شد پنج تا. کتاب جسورانهایست اما راحت میتونم بگم ۱۰۰ یا حتی ۱۵۰ صفحه زیاد داره. این جور داستانها بیشتر با کمک نقل پیش میره وقتی نشخوار ذهنی با این حجم وارو
عالی، سرشار از حرمان و حسرت. داستانپردازی جذاب و روایتی پر از جزئیات. شخصیتپردازی دقیق. تصویری واقعی از وضعیت اجتماعی و سیاسی در دههی شصت.
عالی بود ، واقعا لدت بردم چقدر خاطرات شبیه به هم داریم نسل ما
خ