کتاب ده داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ روس
معرفی کتاب ده داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ روس
کتاب ده داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ روس، اثر آر. اس. تاونزند، مجموعهای از داستانهای کوتاه نویسندگان بزرگ روسی مانند پوشکین، گوگول، چخوف و تولستوی است.
کتاب ده داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ روس با ترجمهی مهدی افشار در اختیارتان قرار دارد.
دربارهی کتاب ده داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ روس
کتاب ده داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ روس، اثری جذاب و خواندنی و مجموعهای از آثار و داستانهای کوتاه نویسندگان بزرگ روسی است که در یک جلد گردآوری شدهاند. در کتاب ده داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ روس، آثاری از پوشکین، گوگول، چخوف و تولستوی را میخوانیم. با مطالعهی کتاب ده داستان کوتاه از نویسندگان بزگ روس، متوجه سیر صعودی و پیشرفت داستاننویسی در ادبیات روسیه میشویم.
کتاب ده داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ روس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به ادبیات روسیه از مطالعهی ده داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ روس لذت میبرند. اگر دوست دارید با ادبیات روسیه آشنا شوید، کتاب ده داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ روس را انتخاب کنید.
بخشی از کتاب ده داستان کوتاه از نویسندگان بزرگ روس
لیزاوتا ایوانووا با خود اندیشید: 'این چه زندگییی است!'
و به واقع لیزا غمگینترین آدم روی زمین بود. به قول دانته، نان دیگران را خوردن تلخ و بالا رفتن از پلههایی که به اتاق دیگری منتهی میشود دشوار است و کسی بیش از یک ندیمه و مصاحب وابسته، یک پیرزن مشهور چه میداند مفهوم تلخ وابستگی را؟
کنتس آدم بد قلبی نبود، اما زندگی او را لوس و ازخودراضی بار آورده بود و در نتیجه بسیار متلون، پست و خودخواه شده، با همان نفسپرستی همه مردمان سالمندی بود که در زمان خودشان محبوب بودهاند و امروز دیگر روزگارشان سپری شده است.
او هنور در تمام مراسم و آیینهای اجتماعی شرکت میکرد، خودش را به هر ترتیبی به سالنهای رقص میکشاند و در گوشهیی مینشست، با چهرهیی پودرزده و رژ زده و نقاشی شده و با لباسی که متعلق به زمانه او بود. با این همه حضورش هولناک و ناخوشایند بود.
مهمانان که از راه میرسیدند، در برابرش به آیین تشریفاتی تعظیم میکردند، اما بعد کمترین توجهی به او نداشتند. در خانه خودش پذیرای همه مردم شهر بود. اما هیچ یک از آنان را به چهره نمیشناخت. نوکران و کلفتهای متعدد که در راهروها دیده میشدند در اتاق خدمتگاران اجتماع میکردند، چاق و سپیدموی میشدند و آنچه را که دوست داشت، انجام میدادند، در پوشاندن لباس به تنش از یکدیگر پیشی میگرفتند.
لیزاوتا ایوانوونا قربانی امور خانهداری بود. برایش چای میریخت و موظف بود حساب هر حبه قندی را که میخورد، داشته باشد، برایش با صدای بلند کتاب میخواند و مسئول و پاسخگویی به ضعفهای نویسندگان آثاری بود که میخواند. در کالسکه سواریهای کنتس او را همراهی میکرد، باید پاسخگوی وضعیت هوا و ناهمواری جاده باشد. قرار بوده که مقرری ثابتی داشته باشد، اما هرگز آن مقرری را دریافت نمیداشت، با این حال از او انتظار میرفت که مثل همه دخترهای دیگر لباس بپوشد، یعنی باید گفت مثل آن تعداد معدود دختران برگزیده
حجم
۲۳۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۳۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
نظرات کاربران
بزرگ فقططططط داستایوفسکی ❤️