دانلود و خرید کتاب جایی که ماه نیست (شوک سقوط) نیتان فایلر ترجمه محمد حکمت
تصویر جلد کتاب جایی که ماه نیست (شوک سقوط)

کتاب جایی که ماه نیست (شوک سقوط)

معرفی کتاب جایی که ماه نیست (شوک سقوط)

نیتان فایلر، نویسنده انگلیسی است. «جایی که ماه نیست» در انگلستان با نام «شوک سقوط» منتشر شده و این کتاب از روی نسخه انگلیسی آن ترجمه شده است. نیتان فایلر برای این کتاب علاوه بر جایزه کتاب سال کاستا، عنوان بهترین نویسنده اثر داستانی انگلیس را در 2015 کسب کرده است. جایزه کتاب «کاستا» یکی از معتبرترین و مشهورترین جایزه‌های ادبی در انگلستان است که کتاب‌ها و نویسندگان مطرح در انگلستان و ایرلند بر اساس این جایزه شناخته می‌شوند و برای تجلیل از قدرت لذت‌بخشی کتاب اهدا می‌شود. متیو هومز و برادر بزرگترش در میانه‌ یک سفر تفریحی نیمه‌شب دزدکی بیرون می‌روند. تنها متیو به خانه بازمی‌گردد. ده سال بعد، متیو برایمان تعریف می‌کند که راهی پیدا کرده تا برادرش را برگرداند. آنچه به صورت داستان پسری گمشده آغاز می‌شود رفته‌رفته تبدیل می‌شود به داستان مرد شجاعی که مشتاقانه می‌کوشد بفهمد آن شب و در سال‌های بعدش چه بر سر خود و خانواده‌اش آمد. این رمان درخشان و کم‌نظیر، قدرتی را نشانمان می‌دهد که ریشه در پایداری و عشق دارد. «جایی که ماه نیست» داستان شیدایی‌های یک کودک است که با شیوه‌ای بسیار خواندنی و با استفاده از فرم‌های متنوع نوشته شده است. این کتاب تا کنون به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شده است. در بخشی از «جایی که ماه نیست» می‌خوانیم: « راستش باید بگویم آدم خوبی نیستم. گاهی سعی می‌کنم که باشم، ولی اغلب نیستم. برای همین وقتی نوبتم شد که چشم‌هایم را بپوشانم و تا صد بشمارم، تقلب کردم. همان‌ جایی ایستادم که هرکس نوبتش می‌شد، باید می‌ایستاد و می‌شمرد.‌ کنار سطل‌های بازیافت، بغل ‌دست مغازۀ فروش منقل‌های یکبارمصرف و میخ یدکی چادر و نزدیک آنجا که تکه‌ چمن کوچکی است که زیادی رشد کرده و پشت شیر آبی قایم شده است. بماند که یادم نمی‌آید آنجا ایستاده باشم. نه، واقعاً. همیشه جزئیات این‌چنینی را به یاد نمی‌آوری، مگر نه؟ یادت نمی‌آید آیا کنار سطل‌های بازیافت بوده‌ای یا بالاتر توی مسیر، نزدیک ردیف دوش‌ها و آیا واقعاً شیر آب آن بالا هست یا نه».
Fatemeh
۱۳۹۷/۰۵/۰۹

من نسخه فیزیکی چاپ سوم رو خونده‌ام. "جایی که ماه نیست" برای من، وصف شیرین وقایع تلخ ـه. نمیگم نمیتونین زمین بذارینش؛ چون میتونین. اما وقتی کنارش میذارین هم رهاتون نمیکنه. نویسنده به بهترین روش شما رو به عمق افکار شخصیت

- بیشتر
(:Ne´gar:)
۱۴۰۰/۰۵/۰۳

داستان درباره پسریه که توهم شنیداری داره و داستان حول محور رفت و برگشت به گذشته و حال اتفاق میوفته . ابتدا خوندنش گنگ به نظر میاد چون این دو زمان از هم تفکیک نشدن و کاملا پشت سر هم

- بیشتر
نازبانو
۱۳۹۷/۰۴/۱۰

متاسفانه نتوستم کامل بخونم ، اما ترجمه عالیه

زهرا
۱۳۹۶/۰۵/۰۷

داستان در مورد اتفاق تلخیه که یک خانواده رو درگیر میکنه.و مشکلات روانی ارثی که متاثر ازین اتفاق شدت پیدا میکنن. درد و رنجی که یک عمر بدوش کشیده میشه ترجمه ی کتاب عالیه در طول داستان گاهی خسته کننده میشه و ممکنه

- بیشتر
Dentist
۱۳۹۶/۰۲/۱۳

کتاب داستان پسری رو روایت میکنه که همراه خانواده و برادری که چند سال ازش بزرگتره به سفر میرن و در اون سفر برادر بزرگترش میمیره. برادری که مبتلا به سندروم داون بوده.. و حالا بعد از چند سال، پسر که

- بیشتر
ava 98
۱۴۰۲/۰۲/۰۲

خوندنش خیلی برام لذت بخش بود.ترجمه ی بدی نداشت اما کاملا روان هم نبود.استفاده ی بیجا از ویرگول کمی عصبیم میکرد اما داستان اونقدری جذاب بود که زیاد اذیت نشم. قلم خیلی خوبی داشت و جوری بود که انگار واقعا از

- بیشتر
bookishgirl
۱۳۹۶/۰۹/۲۴

خوب

Emma
۱۳۹۶/۰۹/۰۱

کتاب خوبیه البته برای کسانی که به این شیوه روایی از جانب یه نفر یعنی شخص اول علاقه دارند قلم نویسنده خوبه ترجمه خوبه ولی درکل از نظر من از اون تیپ کتاب هایی نبود ک من خودم علاقه داشته

- بیشتر
•°o.O tooska O.o°•
۱۳۹۶/۰۷/۱۳

خوب بود👍like

کاربر 80155
۱۳۹۴/۱۲/۲۸

به نظر من کتاب بسیار راهگشا و کمک کننده ای است برای خانواده بیماران مبتلا به اختلالات روانی که به درک بهتر انان از وضعیت بیمارشان و نحوه تعامل صحیح با او کمک می کند. کتاب خوبی

- بیشتر
مرا دیده بود. معلوم است که مرا دیده بود که از توی پنجره دزدکی نگاه ‌کردم. او را ‌دیدم. مادرش را ‌دیدم و بعد دررفتم. چه فرقی می‌کند؟ آیا همه‌مان تشنۀ این نیستیم که رازهایمان را بیرون بریزیم؟
Emma
نقاشی از خود از همه سخت‌تر است. درآوردن خود آدم مشکل است یا حتی دانستن اینکه آن «خود» چیست.
ناشناس
روزی روزگاری، خاطره‌هایی را که نمی‌خواستیم، دفن کردیم. یک تکۀ کوچک چمن توی پارک تفریحی اوشن‌کوو، کنار سطل‌های بازیافت یا کمی بالاتر توی راه، نزدیک ردیف دوش‌ها، پیدا کردیم و خاطره‌هایی را که می‌خواستیم نگه ‌داشتیم و بقیه را دفن کردیم.
Emma
شاید اصلاً‌ به آن توجهی نکنید. ولی وقتی او دیگر آنجا نیست، متوجهش می‌شوید. متوجه خیلی جاها می‌شوید که او دیگر نیست و خیلی چیزهایی را می‌شنوید که او نمی‌گوید.
ناشناس
ننی‌نو غذاهای خوبی می‌پخت. از آن آدم‌هاست که تا پایت را از در تو می‌گذاری، می‌خواهد غذا توی حلقت بکند و تا لحظه‌ای که بروی، دست از سرت برنمی‌دارد. حتی ممکن است سریع یک ساندویچ کالباس برای توی راهت درست کند. خوب است آدم این‌طوری باشد. به‌نظر من آدم‌هایی که در غذا دستِ ‌بِده دارند، حال و هوای خوبی اطرافشان ایجاد می‌کنند.
(:Ne´gar:)
سم زیر لب گفت: ‌«سایمون عادی نیست.» البته سایمون نشنید که این را گفت یا اگر هم شنید، هیچ‌وقت به روی خودش نیاورد و مرا هم ندید که انگشتان سم را روی تخته‌‌چوب‌های کف زمین له کردم و جیغش را درآوردم.
شلاله
یک خوبی صحبت‌کردن با کسی که پشت سرتان ایستاده این است که می‌توانید وانمود کنید که خبر از گریه‌کردنش ندارید و به خودتان خیلی زحمت ندهید که از چرایش سر در بیاورید. می‌توانید راحت تمرکز کنید روی اینکه چطور کمکش کنید که حالش بهتر شود.
(:Ne´gar:)
چند روز اخیر حالم چندان خوب نبوده است. از آنچه فکر می‌کردم، خیلی سخت‌تر است. فکرکردن به گذشته مثل درآوردن مرده از گور است.
(:Ne´gar:)
گذر زمان باعث می‌شود همه‌چیز کمتر واقعی به‌نظر برسد.
ناشناس
اگر مردم فکر کنند دیوانه‌اید، آن وقت هر کار که بکنید، هرچه فکر کنید، رویش مُهر دیوانه می‌خورد.
ناشناس

حجم

۳۶۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۳۶۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰
۷۰%
تومان