کتاب یکشنبهی غمانگیز
معرفی کتاب یکشنبهی غمانگیز
رمان تاثیرگذار یکشنبه غم انگیز که نام آن به موسیقی معروف مجاری یکشنبه غمانگیز اشاره اثر نویسنده جوان اهل نرماندی، آلیس زنیتر است. این رمان که بر پایه تلاش، انگیزه، شکست و پیروزی در میانه عشق و از دست دادن بنا شده است هنگام انتشار منتقدان خود را شگفتزده کرد. شخصیتهای این رمان و سرگذشتشان هرگز از خاطر مخاطب محو نخواهند شد.
خلاصه کتاب یکشنبه غمانگیز
در کتاب یکشنبه غمانگیز داستان سه نسل از یک خانواده مجارستانی را میخوانید که که درگیر جنگ جهانی دوم، اشغال کشورشان توسط روسها و نظام کمونیستی و سرانجام آزادی کشورشان هستند. این خانواده از یک پدربزرگ دائمالخمر، پسر، عروس و نوهها تشکیل شده است. داستان یکشنبه غمانگیز هم از زبان دانای کل روایت میشود و همان ابتدا ما شاهد حضور آثار جنگ جهانی دوم در این خانواده هستیم. پدربزرگی که هر سال دومین روز از ماه مه به یاد یک خاطره غم انگیز از جنگ جهانی غم عالم را به دلش میریزد و مست و خراب به خانه برمیگردد؛ پس از آن راوی به سراغ هرکدام از افراد خانواده که به نوعی تحت تاثیر شرایط جامعه و اوضاع سیاسی و اجتماعی اتفاقاتی را تجربه کرده و محرومیتهایی کشیدهاند، میرود.
خواندن کتاب یکشنبه غم انگیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به رمان و به ویژه داستانهایی درباره جنگ ، سیاست و آثار آن بر زندگی مردم از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
درباره آلیس زنیتر
آلیس زنیتر سال ۱۹۸۶ در نرماندی متولد شد، او دانش آموختهٔ اکول نرمال سوپریور پاریس است و دارای مدرک دکتری مطالعات تئاتر و مدرس دانشگاه سوربن جدید است.
زنیتر در سالهای اخیر جوایز متعددی را بخاطر رمانهایش دریافت کرده است.
جملاتی از کتاب یکشنبه غمانگیز
هرسال همین صحنه تکرار میشد، پیرمرد قسم میخورد که غم و اندوهش را از یاد برده است و همه چیز خوب پیش میرود و برای مشغول کردن حواسش تنها کافی است تا مرکز شهر پیادهروی کند، اما هرسال خانوادهاش او را مست و بیهوش در حالیکه شنکش در کنارش و بطری خالی نزدیک دستش بود، در میان سبزههای باغ پیدا میکردند، درست بین زبالههایی که قرار بود جمعشان کند. ایمره اجازه نداشت این صحنه را نگاه کند، او را به اتاقش میفرستادند. اما با این وجود او پاهای پدربزرگ را که از زیر سبزهها بیرون زده بود، به یاد داشت. پاهایی که برای خاطرات لطیف و بچهگانهٔ او بسیار سنگین و بزرگ بود. او خیال میکرد که پدربزرگش یک هیولای مُرده است، این تصور نمیگذاشت که شبها راحت بخوابد.
هرسال ایمره این آواز نفرین شده را میشنید و هربار پدربزرگ با نفرت بیشتری آن را میخواند، او یک روز از پدربزرگ خواسته بود تا آن شعر را به او یاد دهد، اما پیرمرد تمایلی نشان نداده بود. جواب او این بود که این آواز مزخرفی است و آهنگساز آن که رژو شرش۴ نام داشته و یک مجرم بوده است. ایمره متوجه نمیشد که چرا پدربزرگ باید آوازی را بخواند که از آن متنفر است!
او بخشهایی از شعر که در خاطرش مانده بود را تکرار میکرد و با این کار سعی داشت دلیل خشم مرموز پیرمرد را کشف کند.
آخرین یکشنبه، بازآ ای عشق من
کشیش و تابوت و کفن اینجاست
گلها تو را چشم در راهند، گلها و تابوت و ...
حجم
۱۹۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۴ صفحه
حجم
۱۹۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۴ صفحه
نظرات کاربران
آهنگ خودکشی مجارستانی ! سال 1933 ، مجارستان ، زمانی که دنیا در تب جنگ می سوخت ، مردی به نام رژو شرش ، آهنگساز در به در و بی پولی که معشوقه اش به خاطر نداری ترکش کرد ،
اینو رایگان کنید
میشه رایگانش کنید؟ ؟؟؟
فیلمش یکی از زیباترین و به یاد ماندنی ترین فیلمهاییه که تا کنون ساخته شده بعلاوه موسیقی بسیار زیبا و غمگینش ...
دوستان به نظرتون حذفیات داره این کتاب؟