دانلود و خرید کتاب بی‌ترسی محمدرضا کاتب

معرفی کتاب بی‌ترسی

محمدرضا کاتب ( -۱۳۴۵ )، نویسنده و کارگردان است. «بی ترسی» با شرح زندگی فردی شروع می‌شود که در سطور اول رمان اذعان داشته هیچگاه نتوانسته در زندگی برای خود نامی داشته باشد. او یک روز صبح در مقابل آینه با یک «بی نام کننده» مواجه می‌شود. فردی که با شروع بیان قصه زندگی‌اش برای او مشخص می شود که در تمام عمرش با گرفتن نام افراد از آنها و گرفتار کردنشان به مصائب و بیماری‌هایی آنها را به انواع خودآزاری و دیگرآزاری‌ها دچار می‌کرده است. داستان کاتب در این رمان با بیان شرح زندگی این «بی‌نام کننده» شروع می‌شود و این شرح به سبک بیش‌تر داستان‌های کاتب، رمان را به فضاهایی سوررئال وارد می‌کند. «بی ترسی» این‌گونه روایت می شود: « ...همه عمر «بی‌نام» بودم... سال‌ها در آرزوی داشتن یک نام جنگیده بودم و وقتی به آن نام دیگر احتیاجی نداشتم، یک روز صبح که از خواب بیدار شدم، دیدم توی آیینه «نام کننده» بزرگی مقابلم ایستاده. نام کننده‌ای که خودش هنوز نامی نداشت و فقط زاد پدرش بود. نام‌کننده بی‌نامی که نامش چنان وحشتی تو دل‌ها می‌انداخت که قابل باور حتی برای خودش نبود... بازی پیرمرد از اینجا شاید شروع شده بود که گفته بود هیچ وقت اسمی نداشته و حالا هم نمی‌تواند اسمی روی خودش بگذارد و از من خواست یک اسمی برایش انتخاب کنم. خب آن موقع‌ها من یک پسر کم سال و بازیگوش بودم و فکر می‌کردم این یک‌جور بازی تازه است. خیلی خوشم آمده بود. چون تو عرض چند روز کلی اسم برایش پیدا کرده بودم. هر اسمی را می‌گفتم پیرمرد تو فکر می‌رفت و بعد می‌گفت با آن اسم یک‌جوری واضح می شود. من نمی‌دانستم واضح شدن یعنی چه، فقط می دانستم از آن خوشش نیامده...».
Azam
۱۳۹۸/۱۲/۲۳

لطفا در طرح تخفیهای این روزها قرار بدین

soo
۱۳۹۶/۱۱/۰۱

یه کار خاص و خوب و خواندنی. من نسخه کاغذی رو مدتها پیش خوانده بودم

mostapha
۱۳۹۴/۱۰/۰۵

سلام. این نویسنده دوست داشتنی به نظر من ژوره ساراماگوی ماست.متاثر از ساراماگو نیست ولی مثل اون فضای داستانهاش رمزآلود و در عین حال ملموس ! محمدرضا کاتب همیشه برای قابل احترام هستش.

فکر می‌کنی دانسته‌های انسان مایه‌ی افتخارش هستند؟ فقط آدم‌های کوچک و احمق علاقه دارند عظمت خودشان را در صورت بهت‌زده‌ی دیگران تماشا کنند. این لذت نشانه‌ی حقارت و نادانی است.
علیرضا دولتی
«همه‌ی عمر پیِ مقصر بی‌نامی‌ام بودم: پیِ کیمیایی بزرگ: آن کیمیا چنان سایه می‌انداخت روی من و تمام اعمالم که دیگر هیچ چیزی نمی‌توانست آزارم بدهد. حتی چیزهای کم‌اهمیتی مثل کشتن و زجر دیگران یا خودم دیگر برایم اهمیتی نداشت. دسته‌دسته آدم زیر پاهایم جان می‌دادند و من میان حدقه‌های بیرون‌زده‌ی چشم‌هایشان فقط آن کیمیا را می‌دیدم. در ظاهر همه‌ی این کارها برای آن انجام می‌گرفت که بتوانم یک نام‌دهنده بشوم، اما دلیل و سرّ اصلی من این نبود.»
کاربر ۹۸۲۰۹۷
در اصل در حال ساخت دارو برای بیماری‌هایی هستیم که خود آن بیماری را هم خودمان می‌سازیم تا به وسیله‌ی آن می و دارو، بیماری و بیمارمان را برای همیشه در چنگ خودمان نگه داریم. این‌طوری است که ما با آن دردها و بیماری‌ها آدم‌های زیادی را بی‌نام می‌کنیم و در اختیار ارباب‌هایشان قرار می‌دهیم.
کاربر ۹۸۲۰۹۷
آدم‌ها چیزهایی را می‌بینند که دنبالش هستند.
علیرضا دولتی

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۸۳ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۸۳ صفحه

قیمت:
۹۱,۵۰۰
تومان