کتاب مرگ بازی

این مجموعه تجربه و آزمون شخصی نویسنده برای پرداختن به فضاها و لحن‌های گوناگون است. داستان‌های این مجموعه با محوریت و موضوع مرگ است؛ مثلاْ پرداختن به مرگ را از دیدگاه فرشته‌ی مرگ و خاطره‌نویسی او از ماموریت‌هایش با فضایی طنزآمیز، خودکشی زنی روان‌پریش، روایت تلخ مرگ از بمباران و جنگ، کشمکش ذهنی فرزندی هنگام مرگ پدرش، غم مرگ معشوقه‌...

در بخشی از این داستان می‌خوانیم:‌

«می‌گفتند روبه‌روی خانه‌اش ایستاده بوده و توی کیف کوچکش دنبال کلیدِ در می‌گشته، که موج انفجار، یا شاید یک ترکش سرگردان، سرش را پرت می‌کند وسطِ خیابان. شاید آژیر خطر را نشنیده بوده، یا در همان چند ثانیهٔ آخر با خودش زمزمه کرده که این‌بار هم نوبت دیگری‌ است و کسی با او کاری ندارد. همیشه از جایی آغاز می‌شود که انتظارش را نداری. یک‌مرتبه به خودت می‌آیی و می‌بینی وسطِ خاطره‌ای افتاده‌ای که تمام روزهای گذشته خواسته‌ای فراموشش کنی. هر چه با خودت تکرار کنی که همه چیز تمام شده و دلیلی برای یاد آوردنش وجود ندارد، باز یک روز با بهانه‌ای حتا کوچک، خودش را از گوشهٔ ذهنت بیرون می‌کشد و هجوم می‌آورد به گذر دقیقه‌های آن روزت».