دانلود و خرید کتاب فرمانده؛ ونزوئلای هوگو چاورز روری کارول ترجمه بیژن اشتری
تصویر جلد کتاب فرمانده؛ ونزوئلای هوگو چاورز

کتاب فرمانده؛ ونزوئلای هوگو چاورز

معرفی کتاب فرمانده؛ ونزوئلای هوگو چاورز

کتاب فرمانده نوشتهٔ روری کارول و ترجمهٔ بیژن اشتری است. انتشارات ثالث این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، دربارهٔ ونزوئلا در دوران هوگو چاوز است و شرح‌حال و زندگی هوگو چاوز، شصت‌وچهارمین رئیس‌جمهور ونزوئلا را شرح می‌دهد.

درباره کتاب فرمانده

در کتاب فرمانده، می‌خوانیم که هوگو چاوز به‌عنوان رهبر «انقلاب بولیواری» شناخته می‌شودِ او همچنین به‌خاطر سیاست‌های سوسیال دموکراتیک، ضدیتش با جهانی‌سازی نئولیبرالی و سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا و نیز حمایت از مواضع ایران و فلسطین مشهور بوده است.

روری کارول، نویسنده کتاب فرمانده، در زمان نگارش این اثر، خبرنگار روزنامهٔ گاردین بود. او نوشتن این کتاب را در سال ۲۰۰۶ آغاز کرد. این نویسنده، برای نگارش کتاب حاضر، بسیار تحقیق کرده، پژوهش میدانی انجام داده و حتی با دست‌فروش ها هم مصاحبه کرده است. وی می‌گوید: «با خیلی‌ها گفتگو کردم: دستفروش‌های خیابانی، رانندگان تاکسی، نگهبان‌های مجتمع‌‌های مسکونی، محافظان مقامات بلند پایه، زنان خانه‌دار، مزرعه‌داران و… هر کدامِ این‌ها داستان متفاوتی برای گفتن داشت، اما همگی آنها، به نحوی از انحا، زیر سایه‌ی پرزیدنت چاوز زندگی می‌کردند.»

روری کارول، تا سال ۲۰۱۲، چهار دفترچهٔ اطلاعات دربارهٔ هوگو چاوز جمع‌آوری کرده بود که برای نوشتن کتاب به آنها اکتفا نکرد. او از روزنامهٔ گاردین ۶ ماه مرخصی گرفت تا پای حرف‌های مقامات دولتی ونزوئلا نیز بنشیند و حرف‌ها، تعریف‌ها و انتقادهای آنها را هم بشنود.

کتاب حاضر، بنا به قول واشنگتن‌پست، پرترهٔ زنده و جانداری از یک پدیدهٔ آمریکای لاتینی است؛ دیکتاتوری برآمده از صندوق آرا.

این کتاب با جمله‌ای از سیمون بولیوار آغاز می‌شود:

«برای درک انقلاب‌ها و مشارکت‌کنندگانش، باید آن‌ها را از فاصله نزدیک مشاهده و از فاصله دور قضاوت کنیم.»

خواندن کتاب فرمانده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران کتاب‌های تاریخی پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب فرمانده

«صبح یکشنبه آرامی در فوریه ۲۰۱۰ بود، در یازدهمین سال انقلاب، و فرمانده از کاخ صورتی ـسفیدرنگش بیرون آمده بود تا گردشی در شهر بکند. آفتاب می‌درخشید و حال‌وهوایی فارغ‌البال حاکم بود. از دور که نگاه می‌کردی می‌توانستی فرمانده را از نحوه راه رفتن آشنایش تشخیص بدهی، با دست‌ها و پاهایی که هماهنگ با هم حرکت می‌کردند، یک دو، یک دو، انگار هنوز همان سرباز سابق است. گذر زمان تأثیرش را بر چهره فرمانده گذاشته بود، صورتش گوشتالوتر و آواره‌هایش بزرگ‌تر از قبل شده بود، و همین‌طور پایین‌تنه‌اش پت و پهن‌تر از هر زمان دیگری به نظر می‌رسید. اما او دست رد به سینه پیری گذاشته بود. هیچ تار موی سفیدی در موهای سرش دیده نمی‌شد و از آن حجم عظیم مو، که به طرز عادلانه‌ای در همه‌جای سرش توزیع شده بود، هیچ تار مویی کم نشده بود. هیکل یغور و مردانه‌اش خوب مانده بود. شلوار مشکی، تی‌شرت سرخ، و روی تی‌شرت یک ژاکت نظامی زیتونی‌رنگ خوش‌دوخت پوشیده بود. ژاکتش ساده بود، بدون هیچ مدال یا سردوشی یا علامت و نشانی، و کاملا هم اندازه‌اش بود. این لباسْ لباس محبوبش بود. دخترش ماریا، با زنجیر طلای دور گردنش که زیر نور خورشید برق می‌زد، دست در دستش داشت و می‌کوشید همپایش قدم بردارد. دستیاران و وزرا، که جملگی تی‌شرت‌های سرخ به تن کرده بودند، چند قدم عقب‌تر با فاصله به صورت دسته‌جمعی دنبالش می‌کردند. موقعی که خدم و حشم فرمانده قدم به میدان گذاشتند، ناقوس کلیسا به صدا درآمد و کبوترها پریدند.»

saeed_vadi
۱۳۹۹/۰۵/۱۸

یکی از حقایق تلخ روزگار این هست که شما وقتی از یک کتابی خیلی خیلی خیلی خوشت اومد نمیتونی یقه ی تک تک آدم ها رو بگیری و بگی بخون خیییییلی خوبه.این حس رو من دقیقا به کتاب "فرمانده" دارم/:

- بیشتر
محمد حسن یاقوت پور
۱۳۹۸/۰۹/۰۳

در کل، غرب و شیفتگان وطنی آنان، هر زمان که یک نفر مخالف افکار آنان از صندوق آرا بیرون می آید، او را ((دیکتاتور برآمده از صندوق)) می نامند! و در انتها هم او ترور بیولوژیک می کنند. متاسفم برای

- بیشتر
salaam
۱۳۹۸/۰۹/۰۴

قرار دادن این کتاب در دسته ی حکومت های مستبد شیطنت سیاسیه.... باید از این دسته حذف بشه.

yazdaan
۱۴۰۰/۰۶/۰۳

ونزوئلا کشوری با اقتصاد ورشکسته که در آن تورم، بیکاری،فقر،فحشا،دزدی،زندانی سیاسی، نبود سازمان های حقوق بشر، اقتصاد نفتی،مسئولین فاسد موج میزند اما تا دلتان بخواهد پر است از شعارهای خوش آب و رنگ سیاسی و آرمانشهر های گوناگون و خیالی

- بیشتر
نکته بین
۱۳۹۸/۰۹/۰۴

واقعا از طاقچه این همه غرب زدگی بعید بود. این آمریکاییها اگر منفعتشون باشه به نتیجه صندوق رای میگن دیکتاتوری و به حکومت پادشاهی عربستان میگن دمکراسی. اونا منفعت طلب هستند اما توی مجموعه طاقچه یک آدم صاحب فکر پیدا نمیشد که

- بیشتر
ایران
۱۴۰۱/۰۳/۲۶

یکی از اشکالات اساسی این کتاب که توی تعدادی دیگه از کتاب های الکترونیکی طاقچه هم می بینیم ،ضعف عجیب در مراحل الکترونیکی کردن کتابهاست، که نمیدونم اشکال از ناشر ترجمه بوده یا طاقچه ،اما به هر حال اینجا طاقچه

- بیشتر
arash
۱۳۹۸/۰۲/۰۸

این هم بلای مردم خودش هست. اقتصاد ونزوئلا از ما بدتر شده.

محمد
۱۳۹۸/۱۲/۲۲

فقط بلدیم حرف بزنیم.. چون عرضه کتاب خوندن نداریم بجاش دهنامون بازه.. خیلی از ادمایی که اینجا نظر گذاشتن بدون اینکه کتاب رو بررسی کنن میان نظر میدن.. ای جاهلا

امیر
۱۴۰۰/۱۰/۲۵

کتاب خیلی خوبی بود با اینکه یکپارچگی خوبی نداشت. ترجمه هم اوایل خیلی خوب بود اما هر چی به آخر می‌رسید جمله ها قطع و نصفه می شدند

Mehrdad V
۱۴۰۱/۰۳/۲۷

بابا این‌قدر پشت سر مرده حرف نزنید

فرمانده هفته بعد، از یک سوپرمارکت به عنوان لوکیشن برنامه‌اش استفاده کرد تا این‌بار با نشان دادن انبوه قوطی‌های کنسرو و آرد به مردم ثابت کند که هیچ قحطی و کمبود مواد غذایی‌ای در کشور وجود ندارد. فرمانده هفته بعد، دوربین برنامه‌اش را به داخل یک رستوران دولتی برد تا به مردم ثابت کند که همه دارند خوب می‌خورند و می‌آشامند. او به متصدی دوربین دستور داد که نماهای درشتی از ظروف غذای مشتری‌ها بگیرد و خودش همزمان روی تصاویر شروع کرد به حرف زدن: «هوم‌م‌م‌م، ببینید چه خوشمزه است؛ نان ذرت با کباب جوجه با سُسِ مایونز، به‌به چه بوی غذای دل‌انگیزی... حالا یک عده‌ای هِی بگویند مردم ما دارند گرسنگی می‌کشند... من به شما تضمین می‌دهم تا زمانی که هوگو چاوز رئیس‌جمهور ونزوئلاست، تا زمانی که این انقلاب پابرجاست، مردم ونزوئلا هر روز غذاهایی بهتر و لذیذتر از روز قبل خواهند خورد و زندگی‌هایی بهتر از روز قبل خواهند داشت.
ایران
کسی بین جمعیت داد زد: «دارند شلیک می‌کنند!» چه کسی داشت شلیک می‌کرد؟ تظاهرات‌کنندگان با ترس و اضطراب اطرافشان را نگاه کردند. این‌طور به نظرشان رسید که از همه سو به آن‌ها شلیک می‌شود. آن‌ها فرار کردند، عده‌ای زمین خوردند و زیر دست‌وپا له شدند. مردم روی آسفالت افتادند و بی‌حرکت همان‌جا ماندند در حالی که حوضچه‌هایی از خون در اطراف جنازه‌هایشان شکل گرفته بود. قتل‌عامی در حال وقوع بود.
ایران
مریدان جز اطاعت از رهبری به چیز دیگری فکر نمی‌کردند. هر سه گونه باید وفاداری خود را به فرمانده ابراز می‌کردند ـاین نخستین شرط ارتقای مقام بودــ اما مریدان اطاعت تام و تمامِ خویش را به یک تخصص تبدیل کردند و به این ترتیب همه رکوردهای اطاعت‌پذیری را شکستند. آن‌ها نه هیچ فکر تازه‌ای داشتند نه هیچ استعداد خاصی و نه هیچ پایگاه طرفدارانی. آن‌ها حاضر و آماده بودند تا هر نقشی، هر منصبی، را برعهده بگیرند. آن‌ها خودشان را همچون مقاماتی قابل اعتماد که چشم‌بسته حاضر به اجرای هر دستوری هستند، جلوه می‌دادند.
ایران
بسیجی‌های بولیواری هر کاری که دلشان می‌خواست می‌کردند و در قبال هیچ‌کس، جز شخص رئیس‌جمهور، پاسخگو نبودند. آن‌ها در خیابان‌های کاراکاس به صورت نامنظم و درهم برهم رژه می‌رفتند، تفنگ‌ها و مسلسل‌هایشان را بالای سر تکان می‌دادند و فریاد بیعت با فرمانده سر می‌دادند. فرمانده به آن‌ها گفت: «اگر سقوط کردم، شما باید طوفان به پا کنید. شما بهتر از من می‌دانید که چه کار باید بکنید: خیلی ساده، قدرت را در کشور به دست بگیرد، کل قدرت را! همه بورژواها را از فضای سیاسی و اقتصادی کشور بروبید. تا می‌توانید انقلاب را عمق ببخشید.»
ایران
فرمانده در سال ۲۰۱۱ به مناسب «روز جهانی آب» گفت این احتمال هست که کاپیتالیسم موجب نابودی حیات بر سطح کره مریخ شده است. فرمانده ادامه داد: «من همیشه گفته‌ام که وجود تمدن بر کره مریخ امر عجیبی نیست، اما احتمالا کاپیتالیسم به آن‌جا ورود کرده، امپریالیسم به آن‌جا تجاوز کرده، و آن سیاره را کلا نابود کرده است.»
yazdaan
انقلاب‌ها مثل جانوران وحشی مجروح موقعی که در سراشیب زوال قرار می‌گیرند غالبآ به خشونت رو می‌آورند، ولی انقلاب ونزوئلا منت به سر همه گذاشت و به جای خشونت به پوچی رو آورد.
میرزاقلمدون
دولت کوشید برق را در ساعات روز سهمیه‌بندی کند اما کاملا ناموفق بود. برق می‌رفت اما نه بر اساس جدول اعلام‌شده ساعات قطع برق. در واقع، برق می‌آمد و می‌رفت، بی‌هیچ هشدار قبلی‌ای، مردم به سر حد جنون رسیده بودند.
yazdaan
به قدرت رسیدن چاوز خیلی عجیب و استثنایی به نظر می‌رسید. ابتدا به زور متوسل شد و نتیجه نگرفت و سپس به آرای مردم متوسل شد و نتیجه گرفت.
میرزاقلمدون
(چاوز بعضی وقت‌ها عیسی مسیح را هم به بولیوار و مارکس اضافه می‌کرد تا یک تثلیث مقدس بسازد.)
yazdaan
این تجربه سخت، که دستِکمی از مصیبت نداشت، بسیاری از همکارانم را وادار به استعفا کرد. یکی از همکاران انگلیسی‌ام قسم خورد که به رشته‌کوه‌های زاگرس در ایران خواهد رفت تا رمانی در آن‌جا بنویسد.
ایران

حجم

۴۷۴٫۵ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۴۱۰ صفحه

حجم

۴۷۴٫۵ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۴۱۰ صفحه

قیمت:
۲۰۵,۰۰۰
تومان