کتاب حق حق داشتن
معرفی کتاب حق حق داشتن
کتاب حق حق داشتن نوشتهٔ استفانی دگویر، لیدا ماکسول، سامویل موین، آلیستر هانت و آسترا تیلور و ترجمهٔ حسین پیران است. نشر نو این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب حقوق بشر در قالب چند جستار.
درباره کتاب حق حق داشتن
کتاب حق حق داشتن [بخوانید: حقِّ حقداشتن] حاوی مجموعهای جستار است که بهدست چند پژوهشگر و متفکر برجستهٔ نظریهٔ سیاسی گردآوری شده است. چارچوب مباحث این اثر، عمدتاً ساختارشکن و رادیکال است. تحولات سیاست در غرب و ظهور مکاتب نولیبرال و نومحافظهکار و مبانی فکری و نحوهٔ پیشبرد اهداف این مکاتب در عمل، با دیدی ساختارشکنانه مطالعه شده است. این کتاب میتواند موجب آشنایی شما با آخرین تفکرات در این رشته از علوم بشود. این مجموعه بهبهانهٔ بحران آوارگی در سال ۲۰۱۶ که طی آن میلیونها انسان بر اثر آتشِ جنگ در سوریه و عراق و افغانستان در بدترین شرایط ممکن بهسوی اروپا سرازیر شدند، نوشته شده است. کفایت حقوق بشر در وضعیت کنونی جهان دررابطهبا معضلات عظیم میلیونها انسانِ آواره، پرسش مهم این مجموعه است؛ همچنین مفهوم «بیحقی» بهمعنای محرومیت از حقوق انسانی تا اندازهای که افراد از همهٔ حقوق انسانی محروم شده و به بیحقی مطلق میانجامد، از موضوعات مهمِ طرحشده در این مجموعه است. این کتاب چهار فصل دارد. «حقّ برخورداری از حقوق» عنوان مقدمهٔ این کتاب است. سه فصل اول کتاب هر یک به یکی از واژههای مندرج در عبارت «حق برخورداری از حقوق» پرداخته است. در فصل چهارم این کتاب به غیبت چشمگیر موضوع و دارندهٔ آن حقوق در عبارت یادشده پرداخته شده است.
خواندن کتاب حق حق داشتن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد حقوق بشر و قالب مجموعه جستار پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حق حق داشتن
«نخست، شکست عملی در برقراری حقوق بشر برای همهٔ انسانها، حقوق بشر را بیشتر شبیه نژادپرستی جلوه میدهد و نه نقطهٔ مقابل آن. همانطور که گفتیم و آرنت نیز برآن تأکید کرده است، نژادپرستی مکتبی فراگیر است چرا که حوزهٔ امتیازات اجتماعی را به تمامی اعضای نژاد برتر فارغ از طبقهٔ اجتماعیشان گسترش میدهد. طبعاً این برداشت در تئوری است و در واقع، چنان چیزی عملی نیست. زیرا ممکن نیست همهٔ سفیدپوستها را صاحب امتیازات سیاسی کرد. آرنت این مطلب را در توصیف طعنهآمیز قوم «بور» در آفریقای جنوبی قرن نوزدهم نشان داده است. قوم «بور» تجسم برتری نژادی خودساخته است که برای جبران کمبودهای خود، بومیهای افریقایی را طعمهٔ خوبی برای احراز نقش نژاد پست یافت. زیرا اینان خود از جامعهٔ سفیدها رانده شده و به دنبال موجوداتی بودند تا با پست نشان دادن آنان برتری نژادی خود را تثبیت کنند. عین این تناقض در ساختار حقوق بشر دیده میشود. زیرا تلاش برای ارائهٔ حقوق بشر در مقام حق مادرزادی ناگزیر به طرد بخشی از جامعه از عضویت سیاسی در آن جامعه ختم خواهد شد، چراکه شرط برخورداری از حقوق بشر عضویت سیاسی در جامعه است. این همان تناقضی است که جورجیو آگامبن در پایهریزی نظرات خود مطابق تحلیل آرنت به آن اشاره میکند. وی میگوید حیات انسانی که با تولد فرصت ظهور مییابد و قرار است خارج از هرگونه علقهٔ شهروندی منبع حقوق بشر باشد، در واقع «حیات برهنهٔ» کسانی است که مشمول امر سیاسی میشوند، البته تا اندازهای که از حیات سیاسی مستثنی باشند. این همان توصیف هانا آرنت از وضعیت بشر است که گفته میشود به محضِ انسان بودن، واجد حق میشود ولی به طرزی غریب سرنوشت کسانی را که اجباراً از حیات سیاسی طرد شدهاند به تصویر میکشد. بنابراین توصیف آرنت از حقوق بشر کاملاً با آگاهی دقیق او از این واقعیت که حقوق بشر قانونی غیرقابل عدول به پشتوانهٔ نیرویی غیرقابل انکار نیست منطبق است. بلکه میتوان گفت که برداشت زیستسیاسیِ وی از حقوق بشر، ناکارآمدی سرابِ قائل شدنِ ارزش سیاسی ذاتی برای واقعیتهای زیستی را برای ما روشن میسازد.»
حجم
۲۰۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۲ صفحه
حجم
۲۰۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۲ صفحه
نظرات کاربران
پارادوکس دارا شدن ! گاها زمانی, از وجود حقی برای خود مطلع میشوید که آن حق را از دست داده باشید ... خطر اینجاست , ممکن است از دل یک تمدن جهانی و درهم تنیده انسان هایی وحشی و بی رحم
مسیری که حقوق بشر طی کرده هیچ وقت خالی از مانع نبوده. از انقلاب فرانسه تا وقایع پس از جنگ جهانی همواره این سوال مطرح شده که انسان به محض تولد دارای چه حقوقی هست و چه نهاد هایی مسئول