دانلود و خرید کتاب گزیده دیوان سعدی اسدالله بقایی‌نائینی
تصویر جلد کتاب گزیده دیوان سعدی

کتاب گزیده دیوان سعدی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گزیده دیوان سعدی

وقتی سعدی در سال ٦٠٦ هـ.ق در شیراز ولادت یافت مولانا در بلخ دوساله بود. جالب اینکه خاندان هر دو از عالمان دین بودند و نیز هر دو قریب سیزده‌ساله بودند که وطن مألوف را به قصد شامات و حجاز و عراق ترک کردند. ولادت و دوران جوانی این دو رکن رکین ادب پارسی با هجوم مغول در سال ٦١٦ هـ.ق مقارن گردید چنانکه در سال ٦٢٨ هـ.ق به انقراض دولت خوارزمشاهیان انجامید. این فتنه بنیان کن موجب شد تا خاندان مولانای سیزده‌ساله در سال ٦١٧ هـ.ق عازم شامات شوند و قونیه، سرانجام مزار بزرگ‌ترین شاعر عارف پارسی‌گوی شود. سعدی نیز با وجود امنیت نسبی قلمرو فارس در سال ٦٢٠ هـ.ق به عراق و حجاز سفر کرد و پنجاه‌ساله بود که به شیراز بازگشت و به خدمت شیخ کبیر درآمد و هم در حال در دستگاه امیر سعد بن ابی‌بکر بن سعد بن زنگی تقرب یافت. قرابت سعدی با امیران فارس نه از سر جاه و مال و مشاهره، بلکه به جهت موعظه و ارشاد اینان در خدمت به خلق خدا بود. شیخ شرف‌الدین مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی پس از مراجعت به شیراز حاصل تجارب سفرها و تعلیم و تعلم خود در نظامیه بغداد را به نظم و نثر تصنیف نمود که الحق رکنی از ارکان ادب پارسی را تشکیل می‌دهد.
أبوٰمُخلــــِـــٰـــصْ
۱۳۹۸/۱۰/۲۴

ای مِهر تو در دل ها وی مُهر تو بر لب ها وی شور تو در سرها وی سِر تو در جان ها تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها تا خار غم عشقت آویخته

- بیشتر
نون والقلم
۱۳۹۹/۰۳/۳۰

سلام عاااالی کاش به فرهنگمون بیشتر اهمیت بدیم

marigold
۱۳۹۶/۰۲/۱۳

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق, ساکن شود بدیدم ومشتاق تر شدم دستم نداد قوت رفتن به پیش یار چندی به پای رفتم وچندی به سر شدم💝🌹

سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
مستاجر
یکی روبهی دید بی‌دست و پای فرو ماند در لطف و صنع خدای که چون زندگانی به سر می‌برد بدین دست و پای از کجا می‌خورد درین بود درویش شوریده رنگ که شیری در آمد شغالی به چنگ شغال نگون‌بخت را شیر خورد بماند آنچه روباه از آن سیر خورد
مستاجر
چو کاری برآید به لطف و خوشی چه حاجت به تندی و گردنکشی
مستاجر
یکی بر سر شاخ بن می‌برید خداوند بستان نگه کرد و دید بگفتا گر این مرد بد می‌کند نه با من که با نفس خود می‌کند
مستاجر
ـ حق جّل و علا می‌بیند و می‌پوشد و همسایه نمی‌بیند و می‌خروشد.
مستاجر
او می‌رود دامن‌کشان، من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم می‌رود
Ali Yeganeh
چو بینی یتیمی سرافکنده پیش مده بوسه بر روی فرزند خویش
ریحانه باقریه
ما یوسف خود نمی‌فروشیم تو سیمِ سیاهِ خود نگه‌دار
Ali Yeganeh
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
Ali Yeganeh
مده ای حکیم پندم که به کار در نبندم که ز خویشتن گزیرست و ز دوست ناگزیرم برو ای سپر ز پیشم که به جان رسید پیکان بگذار تا ببینم که، که می‌زند به تیرم
ヽ( ´¬`)ノپری

حجم

۱۰۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

حجم

۱۰۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

قیمت:
۱۱۴,۰۰۰
۵۷,۰۰۰
۵۰%
تومان