دانلود و خرید کتاب کلیات عبید زاکانی عبید زاکانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب کلیات عبید زاکانی

کتاب کلیات عبید زاکانی

نویسنده:عبید زاکانی
انتشارات:نشر وزرا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کلیات عبید زاکانی

«کلیات عبید زاکانی؛ گنجینه ماندگار شعر و طنز ادبیات فارسی» دربردارنده قصاید، مقطعات، رباعیات، قصایدو غزلیات، رساله دلگشا، رساله اخلاق‌الاشراف، رساله صد پند، گزیده تضمینات و قطعات و رباعیات، رساله تعریفات و موش و گربه است.

«منظومه‌ی «موش و گربه» که در نهایت استادی و مهارت به نظم درآمده‌است، متضمن شوخی‌های لطیف و خالی از واژه های رکیک است.

این منظومه را باید از بهترین منظومه‌های انتقادی شمرد که بزودی شهرت یافت و مدتها در شمار کتابهای درسی اطفال بوده و هنوز هم از قصه های شیرین زبان فارسی- دری است که بعضی از ابیات آن بصورت مثل‌های سایر، زبان به زبان می‌گردد.»

سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۵/۱۹

کتاب هفتاد و ششم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی کتاب خوبی بود ولی با دومشکل : یک- حذفیات دو- نیاز به ویرایش کلی ۲۰ بریده از کتاب به اشتراک گذاشتم برای دوستان

کاربر ۳۸۴۱۵۹۹
۱۴۰۰/۰۹/۲۶

باید گفت جزئیات عبید زاکانی بجای کلیات چون این اثر ارزشمند سانسور شده

حسین
۱۴۰۰/۰۹/۲۷

کتاب خوبی بود، من صرفاً روی رساله دلگشا و موش و گربه‌اش تمرکز داشتم و مد نظرم بود ولی رباعیات جالبی هم داشت در کل لذت بردم

دزدی در شب خانه فقیری می جست. فقیر از خواب بیدار شد گفت: ای مردک آنچه تو در تاریکی می جویی، ما در روز روشن می جوییم و نمی یابیم.
راحله
گربه کرده است ظلم بر ماها ای شهنشه اولم به قربانا سالی یکبار می گرفت از ما حال حرصش شده فراوانا این زمان پنج پنج می گیرد چون شده تائب و مسلمانا
سیّد جواد
قزوینی پیش طبیب رفت و گفت موی ریشم درد می کند. پرسید که چه خورده ای؟ گفت نان و یخ. گفت: برو بمیر که نه دردت به درد آدمی می ماند و نه خوراکت.
mohammadrs
ای مقصد خورشید پرستان رویت محراب جهانیان خم ابرویت سرمایه‌ی عیش تنگدستان دهنت سر رشته‌ی دل‌های پریشان مویت
سیّد جواد
کفش طلحک را از مسجد دزدیده بودند و به دهلیز کلیسا انداخته. طلحک می گفت: سبحان الله من خودم مسلمانم و کفشم ترساست.
راحله
مسعود رمال در راه با مجد الدوین همایون شاه رسید، پرسید که در چه کاری گفت: چیزی نمی کارم که کار آید. گفت: پدرت نیز چنین بود هرگز چیزی نکشت که به کار آید.
hosh
عبید را به از آن نیست در چنین سختی که روی عجز به درگاه کردگار آرد
kian.nzb
سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش آوردند، خوشش آمد گفت: بادنجان طعامی است خوش. ندیمی در مدح بادنجان فصلی پرداخت چون سیر شد گفت: بادنجان سخت مضر چیزی است ندیم باز در مضرت بادنجان مبالغتی تمام کرد. سلطان گفت، ای مردک نه این زمان مدحش می گفتی. گفت من ندیم توام. نه ندیم بادنجان. مرا چیزی می یابد گفت: که ترا خوش آید نه بادنجان را.
راحله
شخصی دعوی نبوت کرد. پیش خلیفه اش بردند. از او پرسید که معجزه ات چیست؟ گفت: معجزه ام اینکه هر چه در دل شما می گذرد مرا معلوم است. چنانکه اکنون در دل همه می گذرد که من دروغ می گویم.
کاربر ۳۵۷۵۵۲۹
مولانا عضدالدین، ترک پسری به اجاره می گرفت به مبلغی معین، پدرش راضی نمی شد. در آخر گفت: راضی شدم اما باید مولانا گاهگاهی بدو عمل فرماید تا او را حاصل اضافت از مرسوم باشد. مولانا گفت: خانه ما علم باشد، عمل نباشد.
کاربر ۳۵۷۵۵۲۹

حجم

۱۷۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۷۸ صفحه

حجم

۱۷۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۷۸ صفحه

قیمت:
۲۶,۰۰۰
تومان