دانلود و خرید کتاب دیدبانی بگمار هارپر لی ترجمه شهاب حاجی‌زاده

معرفی کتاب دیدبانی بگمار

«دیدبانی بگمار» دومین رمان از هارپر لی (۲۰۱۶-۱۹۲۶)، نویسنده کتاب معروف کشتن مرغ مقلد است. هارپرلی که جایزه پولیتزر ادبیات را در کارنامه دارد، پس از ۵۵ سال، دومین کتابش را روانه بازار کتاب کرد. این کتاب که به نوعی ادامه کتاب نخست به شمار می‌رود، نقدی است اجتماعی درباره جامعه و فرهنگ بی‌رحم و ناسالم معاصر. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: در گذشته‌های دور، در دوره خاصی از زندگی‌اش، تنها لحظه‌های بی‌تشویشش، فاصله میان باز کردن چشم‌هایش در صبح و رسیدن به هوشیاری کامل بودند و فقط چند ثانیه بعد، وقتی بالاخره از جا بلند می‌شد، پا به کابوس بیداری آن روز می‌گذاشت. در آن زمان، جین لوئیز کلاس ششم بود، کلاسی که به خاطر آموخته‌هایش در داخل و خارج از آن، برایش خاطره‌انگیز بود. آن سال، تعدادی از دانش‌آموزان بزرگتر اهل اُلدساروم موقتا به گروه کم‌جمعیت بچه‌های شهر ملحق شده بودند چرا که شخصی مدرسه‌شان را در اُلدساروم آتش زده بود. بزرگ‌ترین پسر کلاس ششم دوشیزه بلانت حدودا نوزده ساله بود و سه دوست هم‌سن و سال خودش داشت. چندین دختر شانزده ساله هم در کلاس بودند؛ مخلوقاتی خوش‌اندام و شاد که حضور در مدرسه را نوعی تعطیلات و فراغ از پنبه‌چینی و چراندن دام تلقی می‌کردند. دوشیزه بلانت از عهده همه‌شان برمی‌آمد. هم‌قد بلندترین پسر کلاس و دو برابر پهن‌تر از او بود. چیزی نگذشت که جین لوئیز با تازه‌واردهای اهل اُلدساروم صمیمی شد. پس از آنکه در گفتگویی در خصوص منابع طبیعی آفریقای جنوبی، عمدا نام گَستون بی. مینز را بر زبان آورد و در زنگ تفریح با تفنگ کشی دقت نشانه‌گیری‌اش را به همه نشان داد، تمام توجه اعضای کلاس را به خود معطوف کرد و از اعتمادبه‌نفسی که در جمع بچه‌های اُلدساروم داشت، لذت برد.
1984
۱۴۰۰/۱۱/۲۳

این نویسنده حرف نداره. کیف کردم از کشتن مرغ مینا. اینم معرکه اس‌. دمتگرم طاقچه و یادت گرامی هارپر لی گرامی.

«هیچی توی این دنیا اون‌قدری بد نیست که نشه گفتش.
کاربر ۳۴۲۷۸۶۹
نمی‌شه هم بود و هم نبود. عشق تنها چیز تو دنیاست که رک و راسته. درسته چندین نوع عشق داریم ولی اصل قضیه تو همه‌شون یکیه، یا هستی، یا نیستی.
کاربر ۳۴۲۷۸۶۹
"تبعیض" کلمه کثیفیه و "ایمان" کلمه پاکیه اما یه شباهتی بینشون هست: اینکه جفتشون جایی شروع می‌شن که منطق به پایان می‌رسه.»
کاربر ۳۴۲۷۸۶۹
اگه مادرت زنده بود، اینارو می‌دونستی ...» «مادر؟» «بله. مطمئنم اگه زنده بود، چیزهایی مثل بوس کردن مامان و باباتو می‌دیدی و به محض زبون باز کردن، ازشون سؤال می‌پرسیدی.» «مگه مامان و بابام از اون کارا می‌کردن؟» دندان‌های آسیاب طلایی کلپورنیا نمایان شدند. «ای که نمیری! فکر کردی چه‌جوری به دنیا اومدی؟ خب معلومه که آره.» «فکر نکنم از اون کارا کرده باشن.» «عزیزم، باید یه خورده دیگه بزرگ شی تا این مسئله برات روشن بشه، اما مامان و بابات حسابی عاشق هم‌دیگه بودن و آدم وقتی اون‌جوری عاشق کسی باشه، قطعآ دلش می‌خواد از اون کارا بکنه
کاربر ۳۴۲۷۸۶۹
لابه‌لای حرف‌هایش با «ها» و «هوم» و اصطلاحات بسیار قدیمی فاصله می‌گذاشت و در کنار آن، تمایلش برای استفاده از عبارات عامیانه مدرن، تبلور می‌کرد. بسیار شوخ‌طبع بود. حواس‌پرت بود. تنها زندگی می‌کرد اما به نظر می‌آمد کوله‌باری از خاطره دارد. یک گربه زرد نوزده ساله داشت. اکثر اهالی میکوم درکش نمی‌کردند
کاربر ۳۴۲۷۸۶۹
جین لوئیز، جزیره هر انسانی، دیده‌بان هر انسانی، وجدان خودشه. چیزی به نام وجدان جمعی وجود نداره.»
1984
گمونم وقتی آدم اذیت می‌شه، اوّلین کاری که به طور غریزی انجام می‌ده اینه که بقیه رو اذیت کنه.
کاربر ۳۴۲۷۸۶۹
آقای استون دیروز یه دیدبان توی کلیسا گذاشت. باید یه دیدبانی هم واسه من می‌ذاشت. من یه دیدبان لازم دارم که راهو بهم نشون بده و ساعت به ساعت، چیزایی رو که می‌بینه اعلام کنه. یه دیدبانی نیاز دارم که حرفای آدم رو بهم بگه و منظورشون رو هم بهم توضیح بده
کاربر ۳۴۲۷۸۶۹
روزی از سارا فینلی پرسیده بود: «می‌تونم امروز بعدازظهر بیام ببینمت؟» و سارا گفته بود: «نه. مامانم می‌گه تو خیلی بی‌ادبی.» حالا، هر دومون تنهاییم. دلایلمون زمین تا آسمون فرق می‌کنن، اما حسش یکیه، نه؟
کاربر ۳۴۲۷۸۶۹
آقایون، اگه یک شعار تو این دنیا باشه که بهش اعتقاد داشته باشم، اینه: حقوق برابر برای همه و امتیازات ویژه برای هیچ‌کس.
کاربر ۳۴۲۷۸۶۹

حجم

۲۱۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۲۲ صفحه

حجم

۲۱۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۲۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان