دانلود و خرید کتاب برو دیده‌بانی بگمار هارپر لی ترجمه روشنک ضرابی
تصویر جلد کتاب برو دیده‌بانی بگمار

کتاب برو دیده‌بانی بگمار

معرفی کتاب برو دیده‌بانی بگمار

کتاب برو دیده‎بانی بگمار نوشتۀ نل هارپر لی و ترجمۀ روشنک ضرابی است. انتشارات میلکان این کتاب را روانۀ بازار کرده است. این اثر، رمانی است از نویسندۀ آمریکاییِ رمان مشهور «کشتن مرغ مقلد».

درباره کتاب برو دیده‎بانی بگمار

کتاب برو دیده‎بانی بگمار، ادامه‌ای‌ است بر رمان مشهور «کشتن مرغ مقلد». رمان حاضر، در سال ۱۹۶۰ به چاپ رسید. داستان، در رابطه با «اسکات فینچ» است که از نیویورک به آلاباما برمی‌گردد تا پدر خود «آتیکوس فینچ» را ملاقات کند.

وقایع این رمان که مضمونی ضد‌نژاد‌پرستی دارد، بیست سال پس از حوادث رمان «کشتن مرغ مقلد» رخ می‌دهد. اسکات در پی حقیقت است؛ حقیقتی که ذهنش را درگیر کرده، این است ‌که آیا پدرش همان مرد شریف و بزرگواری‌ است که در کودکی از او سراغ داشته؟ کسی‌که مخالف نژادپرستی بوده و به آدم‌ها فارغ از رنگ‌شان نگاه می‌کرده؟ یا نه، آدم دیگری‌ست؟ ندای درون اسکات، راحتش نمی‌گذارد اما با وجود همۀ قضاوت‌ها و خوددرگیری‌ها و تردیدها، او به یک چیز ایمان پیدا می‌کند: اینکه دیده‌بانِ هر کسی، وجدانِ اوست.

این رمان، ویراستۀ سمانه پرهیزکاری است.

خواندن کتاب برو دیده‎بانی بگمار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر امریکا پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب برو دیده‎بانی بگمار

«هیچ‌وقت نفهمید چطور ماشین را روشن کرد، چطور آن را به‌طرف جاده راند و بدون تصادف به خانه رسید.

"دوسِت دارم... هر جور راحتی." اگر این حرف‌ها را نمی‌زد، شاید بیش‌تر می‌توانست این شرایط را تحمل کند. اگر با او منصفانه مبارزه می‌کرد، می‌توانست تمام کلماتش را به خودش برگرداند، ولی او تاب تحملش را از دست داده بود و لحظه‌ای نمی‌توانست آرام گیرد.

به اتاقش رفت و چمدانش را روی تخت پرت کرد، درست همین‌جایی که چمدان قرار داشت. او به ‌دنیا آمده بود. چرا همان موقع جان من را نگرفتی؟ چرا گذاشتی این‌همه سال زندگی کنم؟!

«جین لوییز، داری چی‌کار می‌کنی؟»

«دارم چمدونمو می‌بندم عمه‌جون.»

الکساندرا نزدیک‌تر آمد. «ده روز دیگه قراره پیش ما بمونی. چیزی شده؟»

«عمه جون، تو رو خدا تنهام بذارید!»

الکساندرا ناراحت شد. «ازت ممنون می‌شم اگه این عبارت یانکی‌ها رو تو این خونه به‌کار نبری! چی شده؟»

جین لوییز به‌سمت کمد رفت، لباس‌ها را از چوب‌لباسی درآورد، کنار تخت برگشت و همه را داخل چمدانش چپاند.

الکساندرا گفت: «این‌جوری چمدون نمی‌بندن!»

«من این‌جوری می‌بندم!»

کفش‌هایش را از کنار تخت برداشت و آن‌ها را روی لباس‌ها پرتاب کرد.

«جین لوییز! چی شده؟!»

«عمه جون، می‎شه این پیغام رو بدین که من دارم از می‌کمب به یه جای خیلی دور می‌رم و دیگه‌م نمی‌خوام برگردم! دیگه نمی‌خوام این شهر و آدماشو ببینم، و این شامل تک‌تک شمام می‌شه. نه مأمور کفن‌و‌دفن، نه قاضی انحصار‌وراثت، و نه سرپرست هیئت کلیسای متدیست، هیچ کدوم‌شونو نمی‌خوام ببینم!»

«با آتیکوس دعوات شده، آره؟»

«بله.»

الکساندرا روی تخت نشست و دست‌هایش را بهم گره کرد. «جین لوییز، من نمی‌دونم سرِ چی دعواتون شده، از ظاهرت معلومه که دعواتون خیلی شدید بوده، ولی اینو می‌دونم که این طرز رفتار یه فینچ نیست!»

رویش را به‌سمت عمه چرخاند: «یا مسیح! بهتره به من نگید که یه فینچ چی‌کار می‌کنه و چی‌کار نمی‌کنه! من با طرز رفتار یه فینچ این‌جا اومدم، ولی یه ثانیه‌ی دیگه‌م نمی‌تونم فینچ‌‌بودن رو تحمل کنم! از وقتی به ‌دنیا اومدم داشتی این حرف‌ها رو به‌زور به‌خوردم می‌دادی... "پدرت این‌جوریه، پدرت اون‌جوریه... یه فینچ این‌کار رو می‌کنه!" پدر من یک موجود کثیف و غیر‌قابل‌توصیفه و عمو جک مثل آلیس در سرزمین عجایب می‌مونه! و تو یه فیس‌و‌افاده‌ایِ خرفتی، یه پیرِ...»

جین لوییز ساکت و مبهوت اشک‌هایی شد که از صورت الکساندرا جاری شده بودند. هیچ‌وقت گریه‌ی الکساندرا را ندیده بود. وقتی گریه کرد، شبیه بقیه‌ی آدم‌ها شد.

«عمه‌جون، خواهش می‌کنم منو ببخش. خواهش می‌کنم بگو که منو... خیلی بد باهاتون حرف زدم.»

الکساندرا انگشت‌هایش را روی گلدوزی‌های برجسته‌ی لحاف کشید. «اشکال نداره. نگران نشو.»

جین لوییز گونه‌ی عمه‌اش را بوسید. «من امروز اصلاً حال خوبی نداشته‌م. فکر کنم وقتی به درونت ضربه بزنی، اونم به تو ضربه می‌زنه. عمه‌جون، من اصلاً رفتار درست و خانومانه‌ای نداشتم، ولی شما خیلی محترم و خانومید.»

الکساندرا اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: «جین لوییز، این‌که فکر می‌کنی خانم نیستی یه اشتباهه، تو فقط بعضی‌وقتا عجیب‌غریب می‌شی.»

جین لوییز چمدانش را بست. «عمه‌جون، شما فکر کن من خانومم، ولی این جریان فقط چند ساعت طول می‌کشه، فقط تا ساعت پنج که آتیکوس می‌آد خونه. بعدش می‌فهمین که اشتباه کردین. خب، خدافظ.»

وقتی داشت چمدانش را به‌سمت ماشین می‌برد، تاکسی سفیدی را دید که به‌‌سمت آن‌ها آمد و عمو جک را کنار پیاده‌رو پیاده کرد.»

Dentist
۱۳۹۶/۱۲/۲۸

این کتاب ادامه ی کتاب "کشتن مرغ مینا"ست. زندگی افراد خانواده ی فینچ رو در سال ها بعد به تصویر میکشه. من کشتن مرغ مینا رو خیلی خیلی دوست داشتم ولی این کتاب بنظرم خیلی معمولی بود. کتاب خوبی بود ولی

- بیشتر
nilo
۱۳۹۹/۰۱/۱۱

من جلد اول این کتاب کشتن مرغ مینا رو خیلی دوست داشتم. و وقتی فهمیدم جلد دوم داره واقعا هیجان داشتم که بخونم. ولی جلد دوم اصلا جذابیت جلد اول رو نداشت و من به شخصه نتونستم با متن ارتباط

- بیشتر
سیدعلی
۱۳۹۹/۰۱/۱۰

داستان به هیچ عنوان به پای کشتن مرغ مقلد نمیرسه... کار ترجمه در نیمه اول کتاب با اشکالات عدیده ای روبرو بود ولی پس از آن روان تر شد...

نگین
۱۴۰۲/۱۱/۲۴

می‌دونید بهترین کار بعد از خوندن یک کتاب شاهکار چیه؟ این‌که به نظرات مردم توجه کنید و جلد دومی که هرگز نباید چاپ می‌شد رو نخونید. من هم به سادگی تظاهر می‌کنم که داستان اسکات و جم و آتیکوس همونجا

- بیشتر
m.a.m
۱۳۹۴/۰۷/۱۳

همینه که برای خرید حق انتخاب داریم که از چه مترجم یا ناشری این کتاب رو بخریم خوبه

m.a.m
۱۳۹۴/۰۷/۰۶

واقعا ممنون عالی

Mary
۱۳۹۴/۰۷/۱۳

ترجمه نسبتا خوب و وفادار به متن اصلی داره، قیمتش هم نسبت به نسخه چاپیش خیلی ارزونتره یه تشکر ویژه برای فاصله نزدیک بین نسخه چاپی و الکترونیکی

باید بدونی هر زنی تو این دنیا دنبال یه مرد قدرتمنده که اونو مثل یه کتاب، خوب بشناسه. کسی‌که نه‌تنها عاشقشه، بلکه دائماً مراقبشه. احمقانه‌س، مگه نه؟
دردونه
می چیزی‌که گفته حقیقت نداره، ناامید می‌شی
استاره

حجم

۲۴۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۶۵ صفحه

حجم

۲۴۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۶۵ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان