دانلود و خرید کتاب سفر به سرزمین آریایی‌ها (سفرنامه افغانستان) امیر هاشمی‌مقدم
تصویر جلد کتاب سفر به سرزمین آریایی‌ها (سفرنامه افغانستان)

کتاب سفر به سرزمین آریایی‌ها (سفرنامه افغانستان)

معرفی کتاب سفر به سرزمین آریایی‌ها (سفرنامه افغانستان)

امیر هاشمی مقدم (-۱۳۶۰) در «سفر به سرزمین آریایی‌ها» از سفر خود به کشور افغانستان، همسایه شرقی کشور و بخش همیشگی و جدایی‌ناپذیر قلمرو فرهنگی سرزمین ایران و «خراسان بزرگ» نوشته‌است. در مقدمه کتاب نویسنده دلیل سفر خود به این کشور را این گونه نوشته‌است: اینکه چرا آرزویم دیدن افغانستان بود، به نظر خودم جای هیچ توضیحی ندارد. اینجا بخشی از حوزه‌ای است که ما آن‌ را ایران بزرگ فرهنگی (و نه سیاسی) می‌نامیم؛ هرچند بسیاری از دوستان افغانستانی ترجیح می‌دهند به مرکز خراسان بزرگ بودن اینجا اشاره کنند. خراسان بزرگ در کشورهایی چون ایران، افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان و بخش اویغور کشور چین پراکنده شده است و افغانستان تنها کشوری است که با همه این کشورها مرز مشترک دارد. در این سفرنامه شما با شهرها و مناطق مهم این کشور مانند هرات، بامیان، کابل، مزارشریف و بلخ و پیشینه‌ و فرهنگ و شناسنامه‌شان آشنا و بی‌شک عاشق این سرزمین رویایی خواهیدشد.
زهره.قاف
۱۳۹۹/۰۴/۲۴

سالها پیش، همان زمانی که جانستان کابلستان رضا امیر خانی منتشر شد، خواندمش و احترامم به افغان های عزیز دو چندان شد.. این کتاب مکمل بسیار خوبی بر اون کتابِ... در کل خواندن سفرنامه و تاریخ چنین کشورهایی برای خیلی از ماها

- بیشتر
أبوٰمُخلــــِـــٰـــصْ
۱۳۹۸/۱۰/۲۳

افغانستان سرزمین زیبایی ها! دوستم در سفر به افغانستان میگفت اونجا در پروازها خبری از پروتوکُل هوانوردی نیست! خلبان میگه :برج مراقبت مِی خواهم پّرٓه کِنِم برج مراقبتم میگه: مِیْ تٓوانِی پّٓرٓ ه کِنِی! کتابی زیباست! به اهل فرهنگ هنر و ادبیات کهن فارسی

- بیشتر
fateme_seyed
۱۳۹۹/۰۱/۱۸

دمش گرم بابا بعد کتاب جانستان کابلستان فک نمیکردم بازم از اینجور نویسنده هایی ک بدون تعصب در مورد وطن من می‌نویسند وجود داشته باشه... برای من ک هیچ وخت وطنم رو ب چشم ندیدم خیلی جالبه سفرنامه افغانستان.. امیدوارم

- بیشتر
S.Abolqasem
۱۳۹۸/۱۲/۱۹

کتاب خیلی خوبی بود، متن کتاب هم روان بود و نویسنده به جزئیات زیادی اشاره کرده که نشان از دقت نظر نویسنده داره، فقط در مواردی زیادی به تاریخ پرداخته که باعث ملال خواننده میشه.

مجید
۱۳۹۷/۰۸/۲۶

خیلی عالی بود سفری جذاب به افغانستان . جایی که آرزو دارم روزی ببینم

ب. قاسمی
۱۳۹۹/۰۴/۲۸

درکل خیلی برام جداب نبود و نتونستم تا آخر بخونم... نویسنده به مکان های تاریخی افغانستان خیلی علاقه داشت که برام جالب نبود درباره تک تک مکان های تاریخی افغانستان با جزئیات بخوام بدونم. همچنان معتقدم هیچی جانستان کابلستان نمیشه

Moona
۱۳۹۷/۰۹/۱۱

کتاب بسیار جالبیه. هم عمق داستان که به فرهنگ و عادات و آداب و رسوم برمیگرده، هم اتفاقات جالب و عجیبی که رخ میده و هم نوع نوشتاری که نویسنده انتخاب کرده که جذابیت ماجراها رو بیشتر میکنه

14161319
۱۳۹۹/۰۴/۱۳

کتاب خوبی بود و خوندنش رو حتما پیشنهاد میکنم اما به یک دلیل پنج ستاره بهش نمیدم و اون اینه که کتاب این حس را القا میکنه که برای دفاع از مردم افغانستان باید مردم ایران رو تخریب کرد! نویسنده

- بیشتر
صبا
۱۴۰۱/۱۲/۱۳

خیلی برام جالب بود که درباره کشور همسایه مون که بهترین دوستم از اونجاست اطلاعات خوبی بدست بیارم انگار که خودم اونجا رفته باشم. از مقدمه اش میشه فهمید که نویسنده بی طرف نگاه می کنه و نظراتش رو با

- بیشتر
یا محمد مصطفی
۱۴۰۰/۱۱/۲۳

روایت جالبی بود پسندیدم حتمن مطالعه فرمایید

همیشه در بین بخشی از مردم ما رایج بوده که افغانستانی‌ها آدم می‌کشند و پول می‌دزدند و به هر ترتیب میزان جرم و جنایت‌شان بالا است. اما آیا به راستی اینگونه است؟ یقیناً نه. بلکه از آنجا که حساسیت ما نسبت به اعمال آنها بیشتر است، اگر در یک روز صدها جرم و جنایت در کشور رخ دهد، ما تنها به آن جرائمی توجه می‌کنیم که افغانستانی‌ها عاملش بوده‌اند. متأسفانه رسانه‌ها در این زمینه بیش از بقیه فعال‌اند.
وحید
در واقع این اتفاق (سرنگونی حکومت مرکزی توسط عده‌ای جنگجو) بارها و بارها در تاریخ ایران رخ داده بود، اما چون افغانها از ایران جدا شدند، حالا ما نسبت به آنها احساس نفرت داریم؛ و الا اگر اکنون بین قندهار و دیگر بخشهای افغانستان با ایران کنونی جدایی رخ نداده بود، در کتب تاریخی‌مان لابد می‌خواندیم که: «محمود که از ضعف و فساد دربار صفوی به تنگ آمده بود و نمی‌توانست تحمل کند که صفویان این همه به مردم ایران جور و ستم کنند، با همراهی عده‌ای از قندهاری‌های دلاور علیه صفویان شورید و توانست ایران را از دست آنها نجات داده و سلسله افغانان را بنیان نهد»
وحید
«ما جنگ نمی‌خواهیم:، «جنگ بس است»، «ما صلح می‌خواهیم»
أبوٰمُخلــــِـــٰـــصْ
اما تعارف به کنار، رفتارهای ما نژادپرستانه نیست؟ با کسانی که از فرهنگ و دین و تاریخ با ما یکسان‌اند؟ حتی اگر واژه نادرست نژاد را هم فرض بگیریم، نژاد بسیاری‌شان هم با ما یکی است. کودکان آنها را به مدارس راه نمی‌دهیم و آنگاه که راه بدهیم هم گاهی اخبار برخوردهای ناشایست‌مان با دانش‌آموزان افغانستانی در صدر اخبار دنیا قرار می‌گیرد. در چنین شراطی طبیعی است که مردم ناآگاه هم گوی سبقت از مسئولان بربایند و مثلاً در شهر صدوق یزد روی پارچه‌ای بزرگ بنویسند: «ما به هیچ عنوان راضی به ثبت‌نام اتباع خارجه (افغان) در این آموزشگاه نیستیم. از طرف اهالی شهیدپرور فیروزآباد». یا والدین دانش‌آموزان مدرسه‌ای در کن تهران، جلوی مدرسه فرزندشان تحص کنند؛ چرا که نمی‌خواهند فرزندان‌شان در کنار دانش‌آموزان افغانستانی در یک مدرسه باشند. این اقدام آدم را یاد شعارهای بازمانده‌های نژادپرستان در دهه ۱۹۷۰ امریکا می‌اندازد که روی پارچه و مقوا می‌نوشتند که نمی‌خواهند فرزندان (سفیدپوست) شان با سیاه‌پوستان در یک مدرسه باشند
S.Abolqasem
شاید چنانچه ایرانی‌ها می‌دانستند اگر افغانستان را از تاریخ و فرهنگ و ادبیات‌شان جدا کنند، دیگر چیز زیادی برای‌شان باقی نمی‌ماند؛ شاید اگر می‌دانستند افغانستان امروزی محل زادگاه یا آرامگاه بزرگانی چون ابوریحان بیرونی، ناصر خسرو، خواجه عبدالله انصاری، دقیقی، مولوی، جامی، سنایی غزنوی، مسعود سعد سلمان، کمال‌الدین بهزاد، امیر علی‌شیر نوایی، گوهرشاد بیگم و بسیاری دیگر از مشاهیری بوده که به آنان افتخار می‌کنیم؛ اگر می‌دانستند خراسان بزرگ، بیشترش در خاک افغانستان امروزی است و از چهار شهر و مرکز این خطه (هرات، بلخ، مرو و نیشابور) تنها یکی در ایران، و دو تای اصلی در افغانستان است؛
S.Abolqasem
افغانستان را ترک کردم به این امید که روزی دوباره برگردم تا از زرنج که از مراکز عیاران بوده دیدن کنم؛ تا «سفر قندهار» بروم؛ تا از آرامگاه بیرونی و سلطان محمود غزنوی در غزنی که پایتخت فرهنگی جهان اسلام است دیدن کنم؛ تا دره پنج‌شیر را از نزدیک ببینم و به دیدار آرامگاه شیر دره پنج‌شیر بروم؛ تا بروم و در میان مردمان نورستان پژوهشی مردم‌نگارانه و طولانی انجام دهم؛ تا گنبدهای زیبای چخچران را بنگرم؛ تا مازندران و یمگان بدخشان را با چشمانم ببینم و آرامگاه ناصرخسرو را زیارت کنم؛ تا به دره واخان بروم و زیباترین مناظر طبیعی را در آنجا نظاره‌گر باشم؛ و از همه مهمتر، به آرزوی دیرینه‌ای که دارم و آن، پیاده رفتن از هرات به بلخ است و دیدن ولایتهای بادغیس، فاریاب و جوزجان در این مسیر، جامه عمل بپوشانم. خدایا تا آن روز که امیدوارم نزدیک باشد، امنیت را به این سرزمین و مردمانش بازگردان!
S.Abolqasem
شاید بسیاری از ما که اکنون خود را تافته جدا بافته از افغانستانی‌ها می‌دانیم، اصل و نسب‌مان به این کشور باز گردد. به قول زنده‌یاد احمد شاملو: «نَسَبَم با یک حلقه، به آوارگان کابلی می‌پیوندد».
S.Abolqasem
افغانستان با ۳۵ درصد جمعیت بیکار و ۳۶ درصد جمعیت زیر خط فقر، یکی از فقیرترین کشورها است. آدم با دیدن این همه بیچاره، دلش واقعاً می‌سوزد چرا سرزمینی با این همه تاریخ و فرهنگ و معادن غنی، باید چنین حال و روزی داشته باشد؟ کافی است بدانیم افغانستان از نظر معادن کانی و فلزات و سنگهای تزئینی گران‌قیمت، جزو غنی‌ترین کشورها است
ب. قاسمی
قرار بود ساعت ۴:۳۰راه بیفتد. اما تا ۶ حرکت نکرد. به خاطر اینکه منتظر یک مسافر «سَر سیا» بود که تکت خریده، اما هنوز نیامده بود. در بسیاری از مناطق افغانستان به زنان سرسیا (کسی که سرش سیاه است) می‌گویند.
S.Abolqasem
سیدجمال‌الدین اسدآبادی (متولد اسدآباد یا اسعدآباد، مرکز ولایت کُنَر در شرق افغانستان) احتمالاً وزیر یکی از پادشاهان همین دوره هرج و مرج، یعنی امیرمحمد اعظم خان است و نخستین روزنامه این کشور به نام «کابل» نیز به همین سید جمال منسوب است (برای من همین سند بس است که او خودش را «افغانی» می‌نامید و اینکه حالا ما هی بخواهیم بگوییم به دلیل مصلحت اتحاد جهان اسلام این کار را کرده بود، دردی را دوا نمی‌کند).
S.Abolqasem
در افغانستان رسم است که هر کسی حاجت دارد، به درختان نزدیک زیارتگاه‌ها میخ می‌کوبد. از همین‌رو بدنه این درختان خشک شده، آنچنان با میخ پوشیده می‌شود که گاهی یافتن جای خالی برای کوبیدن یک میخ دیگر، امکان‌پذیر نیست.
ب. قاسمی
بسیاری از ایرانیان خود را از نژاد و تمدن آریایی می‌دانند و به آن می‌بالند. جدا از اینکه نژاد اکنون بحثی غیرعلمی است و بیشترین کاربردش در سده پیشین توسط استعمارگران و در راستای اثبات برتری ذاتی‌شان بر مستعمره‌ها بود، همانگونه که در جای‌جای این کتاب نشان داده‌ام، کتب تاریخی افغانستانی‌ها نیز نشان می‌دهد که آنها خودشان را بیش از دیگر کشورها، آریایی دانسته و سرزمین اصلی آریاها را بخشهای شمالی افغانستان امروزین می‌دانند. بنابراین آن دسته از ایرانیانی که به آریایی بودنشان می‌نازند، بدانند افغانستانی‌ها خودشان را بیشتر آریایی می‌دانند. اما اگر تفاخر به نژاد و نسب برتری می‌آورد، وضعیت‌مان امروزه اینگونه نبود (چه ما و چه افغانستانی‌ها). آنها که ایده‌های نژادی را آفریدند، خودشان در جایگاه برتر (از نظر اقتصادی، تکنولوژیک و نظامی) قرار داشتند و نژاد، تنها توجیه و بهانه‌شان برای چپاول بود. اما نژاد اکنون برای ما بهانه ندیدن جایگاه ضعیف امروزی‌مان و دل خوش کردن به گذشته و اجدادمان شده است.
14161319
بیهوده است که مدعی شویم افغانستانی‌ها فرصتهای شغلی جوانان ایرانی را غصب کرده‌اند. هیچ افغانستانی‌ای پشت میز ادارات (که جوانان ایرانی به کمتر از آن راضی نیستند) ننشسته است.
14161319
اولین برخوردهایی که با ماموران مرزی تاجیکستان داشتم، باعث شد دلم برای افغانستان و صفا و سادگی مردمش تنگ شود و احساس غربت به سراغم بیاید. احساسی که در طول چند روز سفرم در افغانستان با آن بیگانه بودم.
S.Abolqasem
همینطور که داشتم توی صحن قدم می‌زدم (و البته از سرمای سنگهای کف حیاط، کف پاهایم بی‌حس شده بود) یادم آمد که امروز عید غدیرخم است و من به‌طور کاملاً اتفاقی این روز را کنار زیارتگاه منسوب به حضرت علی بوده‌ام. شخصاً همیشه آرزو می‌کنم که ای‌کاش روزی ثابت بشود زیارتگاه حضرت علی واقعاً اینجاست و بنابراین خیل زائران ایرانی پای‌شان به اینجا هم باز بشود تا مانند عراق که پس از هشت سال جنگ خانمان‌برانداز، اکنون روابط‌مان عادی و دوستانه شده، با مردم افغانستان (که هیچ جنگی با هم نداشته‌ایم) هم روابط‌مان عادی و دوستانه‌تر می‌شد.
S.Abolqasem
از تاریخ کابل، آنچه برای من به یاد ماندنی است، شخصیت «مهراب کابلی»، پدر رودابه و پدربزرگ رستم است. یعنی رستم پدربزرگ و همچنین مادرش کابلی بودند. اگر رستم اکنون زنده بود، آیا اجازه می‌داد کابل به چنین روزی بیفتد؟!
S.Abolqasem
توصیه می‌کنم که حتماً کتاب کوچک ۹۰ صفحه‌ای «سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی» خوانده شود. کروسینسکی کشیش لهستانی در اصفهان بود که سالهای پایانی حکومت صفویان و حمله و پیروزی افغانان را با چشم دید و گزارشهای دقیقی درباره آنها نوشت.
S.Abolqasem
تا یادم نرفته این را بگویم که چون واحد پول‌شان افغانی است، برای همین خیلی از اتباع افغانستان دوست ندارند آنها را «افغانی» بنامی و می‌گویند افغانی یعنی پول؛ ما «افغان» یا «افغانستانی» هستیم.
محسن
آنها که ایده‌های نژادی را آفریدند، خودشان در جایگاه برتر (از نظر اقتصادی، تکنولوژیک و نظامی) قرار داشتند و نژاد، تنها توجیه و بهانه‌شان برای چپاول بود.
صدف
در واقع این اتفاق (سرنگونی حکومت مرکزی توسط عده‌ای جنگجو) بارها و بارها در تاریخ ایران رخ داده بود، اما چون افغانها از ایران جدا شدند، حالا ما نسبت به آنها احساس نفرت داریم؛ و الا اگر اکنون بین قندهار و دیگر بخشهای افغانستان با ایران کنونی جدایی رخ نداده بود، در کتب تاریخی‌مان لابد می‌خواندیم که: «محمود که از ضعف و فساد دربار صفوی به تنگ آمده بود و نمی‌توانست تحمل کند که صفویان این همه به مردم ایران جور و ستم کنند، با همراهی عده‌ای از قندهاری‌های دلاور علیه صفویان شورید و توانست ایران را از دست آنها نجات داده و سلسله افغانان را بنیان نهد»؛ آنچنانکه سج مهر محمود افغان پس از به قدرت رسیدن نیز همین دیدگاه را نشان می‌دهد: «دولت سلطان حسین نابود شد شاه ایران عاقبت محمود شد»
14161319

حجم

۹۰۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۹۰۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان