دانلود و خرید کتاب کفش های مجنون گم‌ گشت عبدالرضا رضائی‌نیا
تصویر جلد کتاب کفش های مجنون گم‌ گشت

کتاب کفش های مجنون گم‌ گشت

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب کفش های مجنون گم‌ گشت

کتاب کفش های مجنون گم‌ گشت سرودهٔ عبدالرضا رضائی‌نیاست و انتشارات سپیده باوران آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب کفش های مجنون گم‌ گشت

این سطرها سفرنامهٔ کفش‌هایی است مجنونِ گم‌گشت. دقایقی که به تماشای جان و جهان رفته‌ایم؛ به پرسه در متنِ کوچه‌باغ‌های زندگی، تا آن سوی انتها و ادامهٔ ادامه‌ها... به گلگشت در بهارِ هشتاد و سه خورشیدی، چلّهٔ عمرِ این سایرِ حایر.

در این سفرِ دلپذیر، کفش‌ها خیال شاعر را پوشیده‌اند و به راه می‌برند. گاهی نیز شاعر خیال کفش‌ها را می‌پوشیده و به راه می‌زند؛ کفش‌هایی که هم بهانهٔ سفر در کلمات‌اند، هم رفیق راه و هم معبر و گذرگاه؛ کفش‌هایی که کفش هستند و نیستند.

می‌شد به جای کفش واژه‌ای دیگر گذاشت، یا کفش‌ها را کنار واژهٔ در آورد. اما او با این کفش‌ها راحت است و از شما چه پنهان، آن‌ها اینک پاره‌ای از تنِ روح او شده‌اند.

در این سیر و سلوک، در بندِ کوتاه و بلند گام‌ها نبوده‌ است. وزن اما چونان رشته‌ای یگانه، روانِ سطرها را از تشویش و چندپارگی رهانده است.

این شعرها برای‌ عبدالرضا رضائی‌نیا ادامه‌ٔ طبیعیِ‌ فضاهایی است که پیش‌ترها در مجموعه‌های «روز چندم» (۱۳۷۳)، «صبح قیامت به‌خیر» (۱۳۸۰) و «کوچهٔ باران» (۱۳۸۳) تجربه کرده‌ است؛ همچنین در مجموعه‌های «پسر بیشه‌های تمشک» و «مدرسهٔ خاطره» دیده می‌شوند، به نشانهٔ تأکیدی بر این باور که در گسترهٔ جریان شعرنو، فضاهای نامکشوف و مغتنمِ فراوانی را می‌توان سراغ گرفت.

خواندن کتاب کفش های مجنون گم‌ گشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران شعر فارسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کفش های مجنون گم‌ گشت

«بلوغ

من بزرگ می‌شوم،

آرزو بزرگ،

خواب‌ها، ترانه‌ها بزرگ،

کفش‌ها

ولی چه تنگ!

*

مادرم!

کفش‌های مانده از پدر

کجاست؟

***

شطح بهاری

نی‌نوازیِ ملایم نسیم

در زمینهٔ بنفشه و بهار

و تلاقیِ گُل سپید

با خیال‌های سبز

و شهودِ لاجورد...

مکث می‌کنم

کنار خاطرات وصله دار،

غنچه می‌بَرَد مرا به صبح‌های دلکشی

که عید می‌شوم

در اندرون خویش،

شطح‌خوانِ ارغوان:

ـ «یا سلام!

ای رفیق ناز،

ای همیشهٔ گلِ گلاب!

چاکرم تو را و مخلصم تو را

این بهار را

بیا و تازه‌تر

از تمام تازه‌های تا ابد

به دلِ خزان‌رسیده‌ام بتاب!»

سفره

در مِهی لطیف

آه می‌کشم

به چشم آینه

التهابِ کفش‌های نونوار دیدنی است

***

چشم، سیب، آینه

چشم

سیب

آینه...

سایه روشن است

سایه روشن است

در بشارت بهار

می‌روم به سوی آخرِ خط نگاه تو

ابتدای عاشقانهٔ من است،

کفش‌های من

روی خوابِ ابرهاست.

راه می‌روم،

ولی نمی‌رسم،

نمی‌رسم...

*

سیب

می‌رسد

به چشم آینه،

آه می کشم

در ابر و آفتاب.

ـ «ای دل، ای دلِ پُر از شکست!

عاشقی

رسیدن است و دیدنِ ندیدن است.»»



نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۵۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان