دانلود و خرید کتاب سفر به سرزمین چشم‌آبی‌ها سیده سناء خضرنیا
تصویر جلد کتاب سفر به سرزمین چشم‌آبی‌ها

کتاب سفر به سرزمین چشم‌آبی‌ها

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سفر به سرزمین چشم‌آبی‌ها

کتاب سفر به سرزمین چشم‌آبی‌ها، اثر سیده سنا خضرنیا، مجموعه یادداشت‌های او است که از سفرش به اروپا به‌جا مانده و در قالب حکایت‌ها و داستان‌های خواندنی نوشته است. 

درباره‌ی کتاب سفر به سرزمین چشم‌آبی‌ها

کتاب سفر به سرزمین چشم‌آبی‌ها یک سفر جادویی به اروپا است. با حکایت‌های جذاب و خواندنی که هرکدام بخشی از روزمرگی‌ها و رخدادهای سفر سنا خضرنیا را نشان می‌دهد. خضرنیا در این سفر تجربیات متفاوتی کسب کرد. او با دقت به دور و برش نگاه می‌کرد و از اتفاقاتی که می‌افتادند هم غافل نمی‌شد. هر کدام از این رخدادها برای او بار معنایی و ارزش متفاوتی داشت. ارزشی که می‌توانست زندگی‌اش را دگرگون کند یا دیدش را به دنیا و اتفاقات آن تغییر دهد. بنابراین قلم به دست گرفت و آن‌ها را به روی کاغذ آورد و سفر به سرزمین چشم آبی‌ها متولد شد. حتما خواندنش به شما هم حس خوبی منتقل می‌کند یا چیزی را که در انتظارش بودید، هدیه می‌دهد.  

کتاب سفر به سرزمین چشم‌آبی‌ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

دوست‌داران و علاقه‌مندان به سفرنامه از مطالعه کتاب سفر به سرزمین چشم‌آبی‌ها لذت می‌برند. 

بخشی از کتاب سفر به سرزمین چشم‌آبی‌ها

امروز قرار بود از شرّش خلاص شوم. از مدت‌ها قبل تصمیم گرفته بودم چمدان بزرگ‌ترم را که یکی از چرخ‌هایش دستِ‌برقضا آسیب دیده بود و چرخ‌های دیگرش نیز به میل من نمی‌چرخیدند، به ایران پست کنم. محتوایش نیز لباس‌های گرمی بود که دیگر به دردم نمی‌خوردند و سوغاتی‌هایی که برای خانواده‌ام می‌فرستادم. تقریباً همه‌شان را در اوج حراج فصلی خریده بودم؛ برای همین بیشترشان گرم و زمستانی و واقعاً «چمدان‌پُرکن» بودند! بنابراین مصمم بودم آن‌ها را قبل از بازگشت به ایران، روانهٔ خانه‌وکاشانه کنم. چمدان را بستم و تا خرخره پر از چیزهایی کردم که دیگر نیازی بهشان نداشتم. درست همان لحظه که با فشار، دو طرف چمدان را روی هم قرار دادم و با نشستن بر رویَش زیپش را بستم، با خودم زمزمه کردم سنا، یعنی ادارهٔ پست این چمدون رو به‌عنوان محموله قبول می‌کنه؟ اعتراف می‌کنم تا آن زمان پایم به ادارهٔ پست باز نشده بود. صدایی محکم از درونم گفت: اگه خیلی خوش‌شانس باشی!

اما مثل همیشه، خوش و امیدوار با آن چمدان سنگین به‌سمت ایستگاه ترمِ۱۳ نزدیک خوابگاه راه افتادم. قرار بود حول‌وحوش ۵ بعدازظهر، پاتریسیا را جلو در ورودی آرکادیا ببینم. پاتریسیا از اعضای تیم میزبان دانشجوهای تبادل‌یافته بود. روز اول هم خودش به ورشووست برای همراهی من آمده بود. با کمک او باروبندیلم را تا خوابگاه برده بودم. آن روز هم قرار بود در پست‌کردن آن محمولهٔ خطیر به من کمک کند!

ترم اول آمد؛ ولی شماره ۱ بود و طبق معمول شلوغ! ترم شماره ۱ مسیر مهمی از خطوط شهری را طی می‌کند و برای همین همیشه پر است. برای کسی که چمدان بزرگی را حمل می‌کند، گزینهٔ مناسبی به نظر نمی‌رسد؛ مگر آنکه مجبور باشد! علی‌رغم بارانی که نم‌نم می‌بارید، منتظر شدم تا ترم بعدی بیاید؛ با این امید که این‌یکی شماره ۱ یا ۷۳ نباشد. این دو معمولاً سرتاسر پُرند.

ترم شماره ۲۷ کم‌کم نزدیک می‌شد. خودم را آمادهٔ سوارشدن کردم. جایی نزدیک به در خروجی، چمدان را جا دادم. بعد از سه ایستگاه توقف، نوبت من می‌شد که پیاده شوم. چمدانم را به درِ اتاقک راننده که به بخش مسافران باز می‌شد، تکیه دادم. فکر می‌کنم ایستگاه بعد بود که یک گروه شبیه به بچه‌های دبیرستانی، با حس‌وحال همان دوران سوار ترم شدند. جنس خنده‌هایشان برایم آشنا بود. خوش بودند. توجه من هم به شادی آن‌ها جلب شد. یکی از پسرها خودش را از میله‌ها آویزان کرده بود.

پشت چراغ‌قرمز ایستادیم. راننده تلاش می‌کرد در را باز کند. سرم را چرخاندم و چهرهٔ برافروخته‌اش را دیدم. فوراً چمدان را جابه‌جا کردم. راننده به بخش مسافران وارد شد و به‌سمت بچه‌ها رفت و به‌قدری با پسری که خودش را از میله آویزان کرده بود، تلخ و تند برخورد کرد که همهٔ بچه‌های گروه به غلط‌کردن افتادند! حتی به نظر رسید قصد دارد پسرک را از ترم بیرون کند. طفلکی‌ها خشک شدند! دلم سوخت، ولی در عین حال پسندیدم. چرا؟

گل پری
۱۴۰۳/۰۷/۲۷

سفرنامه قوی نبود ولی ارزش خوندن داشت.نویسنده دانشجوی داروسازی است که حین تحصیل تلاش کرده است دیده ها وتجربیات خود را به اشتراک بگذارد

علیرضا
۱۴۰۱/۰۶/۲۹

یک متن آماتوری بدون جذابیت برای خواننده

دایه مکفی
۱۴۰۱/۰۶/۱۸

کتاب در حد دفتر خاطرات نویسنده ظرفیت داره و نمیتونه مخاطب رو با خودش همراه کنه. سیر زمانی سفر و خیلی موارد دیگه مشخص نیست. چند خط نصیحت پایانی هر حکایت هم واقعا عجیب بود: سفر کنید، سفر خوب است!😣

hedayat Homa
۱۴۰۱/۰۲/۲۴

بسیار عالی ؛ صادقانه ، مفید ومختصر وکاربردی 👌

Mary gholami
۱۴۰۰/۰۱/۱۴

قشنگ بود❤

S.Abolqasem
۱۳۹۹/۰۶/۰۷

علاقمند به خواندن سرگذشت نامه ها و سفرنامه ها هستم و به همین خاطر هم این کتاب رو خواندم. بد نبود. ولی به جذابیت کتاب خاطرات سفیر نیست.

سفر کنید. تا می‌توانید بی‌دلیل سفر کنید. در طول سفر پذیرای هرگونه اتفاقی باشید و به آن به چشم تجربه‌ای ناب نگاه کنید. ایده بگیرید. با آدم‌ها معاشرت کنید. از قرارگرفتن در موقعیت‌های دشوار نترسید. سعی کنید برای آن‌ها راه‌حلی منطقی پیدا کنید. تحلیل‌کردن مسائل، تصمیم‌گیری درست و تلاش برای برقراری ارتباط با آدم‌هایی که در نگاه اول کوچک‌ترین اشتراکی با شما ندارند، همه همان مهارت‌های نرم هستند که جای خالی آموزش آن‌ها در فضاهای آکادمیک ما به‌شدت احساس می‌شود. من این مهارت‌ها را با آزمون‌وخطا در طول سفرهایم یاد گرفتم. برای سفرکردن حتماً لازم نیست تا سرزمین چشم‌آبی‌ها رفت! از همین چند کیلومتر آن‌طرف‌تر از محل زندگی خودتان نیز می‌توانید آغاز کنید و کم‌کم دور و دورتر شوید. یادتان نرود مهم این است که لذت ببرید و از اتفاقات طبیعی پیش‌رو درس بگیرید.
S.Abolqasem
هیچ‌چیز به این اندازه خوشحال‌کننده نیست که بدانی کسی به یادت است.
S.Abolqasem
یک ماه کارکردن در داروخانهٔ بیمارستانی ورشو برای من فرصت خوبی بود تا با جایگاه داروساز در بیمارستان‌های آنجا به‌طور خاص و به‌صورت کلی در اروپا، از نزدیک آشنا شوم و وظایف آن‌ها را به‌مدت یک ماه انجام دهم. حقیقتاً تا قبل از آن فکر می‌کردم آنجا چه گلستانی است! تا زمانی که خودم از نزدیک شرایط را نمی‌دیدم و تجربه نمی‌کردم، قطعاً همه‌چیز برایم رؤیا و تصویری دور از دسترس باقی می‌ماند؛ اما الان با اطمینان می‌گویم در بسیاری از بخش‌ها، اگر از نظم و تا حدودی پایبندی به پروتکل‌ها و گایدلاین‌ها فاکتور بگیرم، ما از آن‌ها سرتریم! یعنی دستمان برای انجام کارهای مختلف بازتر است.
کاربر ۲۴۴۱۰۹۴
فردای روزی که من به وین برگشتم و حانیه به کمرینو بازگشت، مانتا به من پیام داد که شب گذشته همهٔ اعضای خانواده دور هم جمع شده بودند و مادربزرگش برای ما کلوچهٔ محلی پخته بود. نمی‌دانست که ما در آن مهمانی شرکت نمی‌کنیم. خانوادهٔ مانتا بسیار مهربان و مهمان‌نواز بودند. آن‌طور که بعضی از ما تصور می‌کنیم، خانواده در اروپا بی‌معنا و بی‌مفهوم نیست. زندگی با خانوادهٔ مانتا یکی از تجربه‌های ناب سفر من شد.
S.Abolqasem
در کشورهای اروپایی، حق تقدم با عابرپیاده سرلوحهٔ رانندگی است! هیچ‌وقت در کنار خیابان منتظر کسی نایستید؛ چون این شبهه را ایجاد می‌کند که قصد عبور از خیابان را دارید! من یک بار در خرونینگن در کنار خیابان منتظر دوستم ایستاده بودم و کامیون حمل بار توقف کرد تا من از خیابان رد شوم! آنجا که من ایستاده بودم، چراغ عابر وجود نداشت؛ پس آن‌ها موظف بودند برای عبور عابرپیاده منتظر بمانند. من قصد عبور از خیابان را نداشتم! هرچه سعی کردم این موضوع را به رانندهٔ محترم بفهمانم، فایده نداشت و بالاخره مجبور شدم از خیابان رد شوم تا کامیونی که راه بقیهٔ ماشین‌ها را سد کرده بود، حرکت کند.
کاربر ۲۴۴۱۰۹۴
برای خریدکردن یک ساک پارچه‌ای به همراه خود داشته باشید. اینجا با شعار نه به پلاستیک زندگی می‌کنند و اگر بلا به دور (!) هنگام خرید درخواست پلاستیک کنید، باید جداگانه هزینهٔ آن را بپردازید. (تا می‌توانید این درخواست را نکنید؛ چون به چشم مجرم به شما نگاه خواهند کرد!) پکی که در کنگرهٔ ایسکامز به ما دادند، کیسه‌ای پارچه‌ای با لوگو ایسکامز بود که درون آن بطری آب‌معدنی، سیب به‌عنوان میان‌وعده و دفترچه قرار داشت. در ورشو نیز تیم میزبان به من یک کیسهٔ پارچه‌ای داد که درون آن چند عدد یادگاری قرار داده بودند. کنگره‌ای دیگر نیز با پخش کیسه‌های پارچه‌ای با لوگو مخصوص خود در محل کنگرهٔ ایسکامز، تبلیغ کنگرهٔ خود را می‌کرد. من در حال حاضر برای خریدکردن در ایران نیز از این کیسه‌ها استفاده می‌کنم.
کاربر ۲۴۴۱۰۹۴
ازنظر من وین، برعکس رم، بهترین سیستم حمل‌ونقل عمومی را دارد. ۷. در صورتی که قصد اقامت در هاستل را دارید، حتماً یک جفت روفرشی با خود ببرید؛ در غیر این صورت مجبور می‌شوید با پای برهنه به دست‌شویی بروید!
کاربر ۲۴۴۱۰۹۴
دقت کنید که آیا هزینهٔ پرداختی شما برای بلیط هواپیما، شامل بار نیز می‌شود یا باید جداگانه هزینهٔ بار را پرداخت کنید. ۴. دقت کنید که برخی شرکت‌های هواپیمایی خارجی از شما هزینهٔ پذیرش دریافت می‌کنند. در صورتی که از طریق سایت ایرلاین بلیط را تهیه کرده باشید، می‌توانید معمولاً تا دو ساعت مانده به پروازتان، به‌صورت آنلاین پذیرش انجام دهید و در این حالت نیازی به پرداخت هزینه نیست؛ در غیر این صورت مجبورید حضوری اقدام کنید و مبلغی حدود شصت یورو پیش از دریافت کارت پرواز، نقدی یا با کارت اعتباری خود پرداخت کنید.
کاربر ۲۴۴۱۰۹۴
هیچ‌چیز به این اندازه خوشحال‌کننده نیست که بدانی کسی به یادت است.
Mary gholami
چقدر عالی می‌شود اگر خوب‌بودن حال دلِ اطرافیانمان برایمان دغدغه شود!
Mary gholami

حجم

۱۵۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۵ صفحه

حجم

۱۵۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۵ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان