هلن کلر | زندگینامه، دانلود و خرید کتاب‌های الکترونیکی و صوتی

هلن کلر

درباره زندگی و کتاب‌های هلن کلر

هلن کلر (Helen Keller) نویسنده‌ای عجیب است که نه می‌توانست ببیند و نه بشنود. یک آمریکایی که سال ۱۸۸۰ در ایالت آلاباما به دنیا آمد. تا ۱۹ماهگی شنید و دنیا را دید و بعد از آن، به خاطر یک بیماری نامعلوم از این دو حس محروم شد. تلاش پزشکان فایده‌ای نداشت، تا جهان ادبیات نویسنده‌ای داشته باشد که نه می‌بینید و نه می‌شنود. شناختن کلر باب آشنایی با سماجت و ثابت قدم‌بودن در زندگی است. زنی نابینا و ناشنوا که مسیر نوشتن را رها نکرد، آن‌قدر نوشت و تلاش کرد تا بالاخره موفق شد.

آغاز زندگی در ۷سالگی

هلن تا شش‌سالگی تحت مراقبت مادرش بود، دکترها پاسخی نمی‌دادند و شرایط او هر روز بدتر می‌شد. ولی هفت‌سالگی برای او متفاوت بود. خانواده‌اش برای درمان و مشورت نزد الکساندر گراهام بل (همان مخترع معروف تلفن) رفتند و نتیجه‌ی بررسی و مشورت‌ها یک معلم سرخانه برای هلن بود تا بتواند نحوه‌ی برقراری ارتباط با اطرافیان و جامعه را یاد بگیرد. آنه سالیوان از موسسه‌ی آموزش نابینایان پرکینز تبدیل شد به فرشته‌ی زندگی دخترک نابینا و ناشنوا. به‌گونه‌ای که خود هلن، آن روزها را شروع زندگی واقعی‌اش معرفی کرده است.

سرعت یادگیری هلن بالا بود و او نتوانست در مدت کوتاهی، حروف را یاد بگیرید و از حس لامسه‌اش به‌عنوان تنها راه ارتباطی‌اش بهره ببرد. هلن کلر در مؤسسه‌ی پرکینز خط بریل را آموزش دید و پس از آن دوره‌ای برای برقراری ارتباط با بقیه را گذراند. مجموعه‌ی این تلاش‌ها هلن را آماده‌ی تحصیلات آکادمیک کرد. جایی که او بتواند یاد بگیرد و مانند بقیه‌ی دانش‌آموزان شانس پرورش استعدادهایش را داشته باشد.

دانشگاه و شروع نوشتن

هلن از همان کودکی شیفته‌ی مدرسه بود. علاقه‌ی او در ۱۴سالگی رنگ بیشتری به خودش گرفت. هلن کلر در ۱۴سالگی در مدرسه‌ای ویژه برای ناشنوایان در نیویورک ثبت‌نام کرد. هلن درسش را در آن مدرسه به اتمام رساند و بعد از ۲ سال برای ادامه‌ی یادگیری به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست رفت.

هلن کلر در سال ۱۹۰۰ یعنی وقتی که ۲۰ساله بود، وارد کالج رادکلیف شد و چهار سال بعد هم درسش را به اتمام رساند تا اولین فرد نابینا و ناشنوایی باشد که از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شود. و تمام این‌ها در شرایطی بود که او در برقراری ارتباط با بقیه و فراگیری علوم به‌تنهایی ناتوان بود. آنه سالیوان کلید مشکل بود و با کمک او بود که هلن توانست تحصیلاتش را ادامه دهد. هلن از همان دوران دانشگاه نویسندگی را شروع کرد. آن‌قدر نوشت که به رسمیت شناخته شد. نتیجه‌ی تلاش‌هایش در نهایت بیش از ۱۲ کتاب مختلف و تعداد زیادی مقاله درباره‌ی ناشنوایان و مسائل اجتماعی بود.

«داستان زندگی من»

چه نیازی است به توضیحات اضافی وقتی خود نویسنده، زندگی‌اش را بیان کرده. کتاب داستان زندگی من، زندگی‌نامه‌ی خودنوشت هلن کلر است. داستان زندگی من (The Story of My Life) سال ۱۹۰۳ منتشر شد و خیلی زود به یکی از برجسته‌ترین آثار ادبی در زمینه‌ی خودزندگی‌نامه تبدیل شد. هلن این کتاب را در ۲۳سالگی نوشته و در آن ۲۱ سال از گذشته‌ی خود را روایت کرده است. روایت یک زن نابینا که ناشنوا هم هست و با سختی‌های زیادی به دانشگاه راه یافته و توانسته نقش خود در جامعه را پیدا کند.

این کتاب سه قسمت اصلی دارد: کودکی، تحصیلات و سفرهای جهانی. بخش اول مخصوص زندگی خانوادگی هلن و اولین مشکلاتی است که او با آن‌ها درگیر بوده است. هلن کلر در این بخش به چالش‌های اولیه‌ با خانواده‌اش اشاره می‌کند و پس از آن توجه زیادی به اختلالات ارتباطی نشان می‌دهد. مسئله‌ای که با توجه به شرایط ویژه‌ی هلن، فراز و فرودهای بسیاری داشته است. هلن در این بخش بازگو می‌کند که چگونه زندگی عادی و شاد او در ۱۹ماهگی به علت بیماری، تبدیل به دنیایی تاریک تبدیل می‌شود و بینایی و شنوایی‌اش را از دست می‌هد.

بخش دوم، مربوط به تجربیاتش در مدرسه و روش‌های یادگیری‌ است و از همه مهم‌تر آنه سالیوان که در همه‌ی شرایط و در تمامی این سال‌ها کنار او می‌ماند. این بخش دقیقاً جایی است که باعث شد هلن کلر علی‌‌رغم تمام محدودیت‌هایش در یادگیری زبان و برقراری ارتباط با دیگران، به یک نویسنده و فعال اجتماعی تبدیل شود. در بخش سوم که بخش پایانی این کتاب هم هست، هلن از سفرهایش به نقاط مختلف دنیا و دیدار با شخصیت‌های مهم اجتماعی و سیاسی نوشته است و تلاش کرده تا ثمره‌ی زندگی‌اش را به بقیه معرفی کند.

منش زندگی

کتاب داستان زندگی من را می‌توان به عنوان یک اثر الهام‌بخش برای افرادی که با چالش‌های مشابه مواجه هستند، مورد استفاده قرار داد. به عبارت دیگر، این کتاب فقط داستان زندگی یک فرد نیست، بلکه داستانی است از اراده، امید و پیروزی بر مشکلات. نمونه‌ای درخشان از توانستن و عزم و اراده است در راه تبدیل خواسته‌ها به واقعیت. نقدهای مثبت زیادی درباره‌ی این اثر وجود دارد. بسیاری از منتقدان و خوانندگان بر این باورند که این کتاب یک دستاورد ادبی و فرهنگی است که به درک بهتر افراد دارای معلولیت از زندگی کمک می‌کند. این اثر به‌عنوان یک نشانه از قدرت انسانیت و اراده برای غلبه بر چالش‌ها تحسین شده است.

سبک نوشتاری هلن در این کتاب بسیار صمیمی و احساسی است. او با استفاده از توصیف‌های دقیق و زبان زیبا، احساسات و تفکراتش را به تصویر می‌کشد. نویسنده نه تنها چالش‌ها و محدودیت‌هایش را بازگو می‌کند، بلکه به قدرت اراده و امیدش نیز تأکید دارد و همین مسئله باعث می‌شود تا «داستان زندگی من» نمونه‌ای واضح و تمام و کمال از پیروزی بر مشکلات باشد.

«داستان زندگی من» در قالب کلمه و کتاب نمانده است و از آن اقتباس‌هایی هم شده است. اقتباس‌های سینمایی که مشهورترین آن‌ها فیلم معجزه‌گر (The Miracle Worker) به کارگردانی آرتور پن است. این فیلم به‌طور خاص به رابطه‌ی بین هلن و معلمش و چالش‌های آموزشی که آنه سالیوان با او مواجه بود، می‌پردازد.

آثار شناخته‌شده از هلن کلر

هلن کلر علی‌رغم شرایط ویژه‌اش و در کنار دغدغه‌های اجتماعی زیادی که داشت، نویسنده‌ای پرکار هم بود. او علاوه بر کتاب «داستان زندگی من» کتاب‌ها و مقاله‌هایی هم در زمینه‌ی ادبیات و هم مسائل فرهنگی و اجتماعی و حقوقی زنان نوشته است که آشنایی با تعدادی از آن‌ها به شناخت بهتر نویسنده کمک زیادی می‌کند.

کتاب سه روز برای دیدن

این کتاب یک مسئله مهم دارد: بینایی. کل کتاب هم حول یک پرسش شکل گرفته است: اگر فقط سه روز بتوانید از حس بینایی خودتان استفاده کنید، چه چیزهایی را می‌بینید؟

سه روز برای دیدن، در واقع مجموعه‌ای از مقالات و یادداشت‌هاست که او در آن به تجربیاتش در مورد نابینایی و ناشنوایی می‌پردازد. این کتاب در سال ۱۹۳۳ منتشر شد و شامل یک بخش مهم است که در آن هلن تصور می‌کند اگر فقط سه روز بتواند ببیند، چه چیزهایی را می‌بیند و چگونه این تجربه را احساس می‌کند. در این کتاب زیبایی‌های ساده، توصیف شده‌اند و به ارتباطات انسانی بهای زیادی داده شده است. هلن کلر در این اثر به اهمیت توجه به جنبه‌های ساده و روزمره زندگی اشاره می‌کند و احساساتی عمیق را درباره‌ی زیبایی‌های طبیعت و تعاملات انسانی بیان می‌کند.

کتاب خوش‌بینی

در این کتاب، کلر به خوش‌بینی و مشکلات می‌پردازد. دوگانه‌ای ناممکن که خودش به صورت کامل آن را زندگی کرده و علی رغم همه‌ی مشکلاتی که داشته، خوشبینی‌اش را حفظ کرده است. این کتاب مربوط به خوش‌بینی و چگونگی دستیابی به آن با وجود محدودیت‌هاست. هلن کلر در کتاب «خوشبینی» دیدگاه خود را نسبت به زندگی، مشکلات، امید، اراده، ایمان و نقش نگرش مثبت در زندگی می‌پردازد و تجربیات شخصی خودش در ناشنوایی و نابینایی و ارتباط آن‌ها به موضوع کتاب را بیان می‌کند.

اهمیت این کتاب به شخصیت هلن کلر باز می‌گردد. او در این اثر به‌خوبی نشان می‌دهد که چگونه توانسته است با وجود معلولیت‌های شدید، زندگی خود را با خوش‌بینی و امید قدم‌قدم جلو بیاورد و ضمن تحصیلات عالی به نویسنده‌ای موفق تبدیل شود.

هلن کلر، یک شخصیت اجتماعی

هلن کلر، ژوئن ۱۹۶۸ و در سن ۸۷سالگی از دنیا رفت. شخصیتی که با وجود همه‌ی محدودیت‌هایش فراتر از یک نویسنده‌ی عادی در جامعه ظاهر شد، یک فعال اجتماعی پرشور بود و الهام‌بخش فعالیت‌های زیادی در زمینه‌ی حقوق معلولان، زنان و طبقات محروم جامعه شد.

یکی از مهم‌ترین عرصه‌های فعالیت هلن کلر، حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت بود. او تمام زندگی‌اش را وقف بهبود شرایط زندگی و آموزشی معلولان کرد. علاوه بر این او تلاش کرد توجه بیشتری به افراد کم‌توان و نیازهای ویژه‌ی آن‌ها جلب کند. به همه‌ی موارد فوق، فعالیت او در جنبش مدنی آمریکا را هم اضافه کنید. کلر، یکی از حامیان جنبش حقوق مدنی برای برابری نژادی بود و اعتقاد داشت که همه‌ی افراد باید دسترسی برابر به امکانات داشته باشند.

هلن کلر تجسم اراده است. او شخصیتی است که توانست به حدودیت‌هایش غلبه کند و همین از او فردی الهام‌بخش ساخت. فردی نابینا و ناشنوا که با نیروی ایمان و خوش‌بینی به هیچ عنوان تسلیم سختی‌ها نشد و نه‌تنها بر مشکلاتش غلبه کرد، الهام‌بخش انسان‌های بعد از خود و مخاطبان کتاب‌هایش هم شد.