کتاب شگفتی
معرفی کتاب شگفتی
«شگفتی» اثر دیگری از نویسنده رمان پرفروش اتاق، اما داناهیو (-۱۹۶۹) است. این نویسنده ایرلندی مقیم کانادا، شاهکار دیگری در دنیای ادبیات خلق کرده است، کتابی که هر صفحه و هر فصل از آن خواننده را به دنبال خود میکشد.
رمان «شگفتی» امسال نامزد دریافت گرانترین جایزه ادبی سال، جایزه صدهزار یورویی «دوبلین» شدهاست.
الیزابت رایت برای پرستاری از دختری نوجوان به ایرلند فراخوانده میشود. او پس از سفری طولانی و خستهکننده به مکان موردنظر میرسد، ولی هیچچیز طبق انتظارش پیش نمیرود. خانوادهی اُدانل که الیزابت قرار است پرستاری از دخترشان را به عهده بگیرد برخلاف تصورش فقیرند و مثل سایر مردم منطقه بهشدت پایبند تعصبات و خرافات سنتی هستند. اما مشکل اصلی آنا، دختر نوجوان این خانواده، فقط یکچیز است: او چهار ماه است که بهجز نوشیدن کمی آب، چیزی نمیخورد. البته الیزابت را برای پرستاری از او استخدام نکردهاند، او وظیفهی دیگری در قبال این دختر دارد.
بریدهای از کتاب:
اتاق خواب کوچک و محقر بود. چمدان لیب بیشتر اتاق را اشغال کرده بود. انتظار داشتند در همین مکان با دکتر بریرتی گفتوگو کند؟ آیا در این ساختمان اتاق خالی دیگری وجود نداشت؟ یا اینکه دخترک آن قدر ظرافت اخلاقی نداشت که اتاق دیگری در اختیارش بگذارد؟
دکتر به دختر گفت: «خیلی خوب است، مگی سرفههای پدرت چطور است؟»
«تقریباً بهتر شده.»
به محض آنکه دختر از اتاق رفت، دکتر خطاب به لیب گفت: «خب خانم رایت» و با اشاره به لیب تفهیم کرد تا روی تنها صندلی حصیری اتاق بنشیند.
لیب خیلی دلش میخواست میتوانست فقط ده دقیقه تنها باشد تا از کتری و روشویی موجود در اتاق استفاده کند. اما ایرلندیها به نداشتن چنین ظرافتهای رفتاری معروف بودند.
دکتر به عصایش تکیه داد: «ممکن است بپرسم چند سال دارید؟»
پس برخلاف اینکه فکر میکرد این شغل به او واگذار شده، باز هم یک مصاحبۀ شغلی پیشرو داشت.
«هنوز سی ساله نشدهام، دکتر.»
«بیوه هستید؟ درست است؟ وقتی فهمیدید برای گذران زندگی باید روی پای خودتان بایستید این شغل را انتخاب کردید؟»
مک بریرتی داشت اطلاعاتی را که از سرپرستار درباره او گرفته بود، دوباره بررسی میکرد؟ لیب با حرکت سر پاسخ مثبت داد: «کمتر از یک سال بعد از ازدواجم».
حجم
۳۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۱۲ صفحه
حجم
۳۳۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۱۲ صفحه
نظرات کاربران
داستان سعی در به تصویر کشیدن تعصب کور در وحماقت بی پایان انسان دارد.فضای به شدت مذهبی که در کل داستان در فضای روستا و خانواده تصویر شده به خوبی توجه رو به این نکته جلب میکنه که کج فهمی
داستان جالب و متفاوتی داشت. اوایل کمی آروم پیش میرفت ولی اصلا خسته کننده نبود. هرچی داستان جلوتر میرفت هیجانش هم بیشتر میشد و آخرش هم جالب تموم شد. در کل رمان خوبی بود 🙂👌
اگر اشتباه نکنم این کتاب همون نویسنده اتاق هست که یه فیلم هم از روش ساخته شد. امیدوارم ترجمه خوبی داشته باشه. گرچه مهسا خراسانی قبلا چند تا کتاب داشته که میشه بهش امید بست.
کمی کند پیش میرفت ولی ١٠٠ صفحه اخرش خوب شد.
بد نبود. ترجمه جا داشت روان تر باشه. البته نظر منه
راستش این داستان با اینکه یک رمان بود، اما نکات تربیتی خیلی زیادی به نظرم داشت؛ توی این داستان به طور خاصی با عقایدی که به اشتباه توسط والدین به بچه ها آموخته میشه مواجه شدم و از لحاظ تربیتی
داستان اواسط قرن نوزدهم در ایرلند اتفاق میفته و در مورد دختریه به نام آنا که خودش و خانوادهش ادعا میکنن چهار ماهه هیچ غذایی نخورده و زندهست. برای راستی سنجی ادعای دختر، قرار میشه دو پرستار به مدت دو
هر چقدر شرح و توصیف اوایل کتاب خسته کننده بود، در فصل آخر قصه رو خیلی شتابزده تموم کرد. در مجموع داستان بدی نبود، اما توصیفات بی شمار مذهب و دعاش از حوصله من خارج بود.
زبان اصلی خوندم؛ داستان بیش از حد کند بود ولی حرفی که میزد تامل برانگیز بود
من فکر میکنم که این رسما کلاه برداریه که کتاب در ماه آذر چاپ بشه و در ماه مرداد سال بعد یعنی 9 ماه بعد دوباره بنر « همزمان با چاپ» براش درج بشه. طاقچه جان از شما انتظار نداشتیم