
کتاب ناتوان
معرفی کتاب ناتوان
کتاب ناتوان نوشتهی لورن رابرتس و با ترجمهی فاطمه حامدیفر، اثری در ژانر فانتزی نوجوان و جوان است که توسط نشر کولهپشتی بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این رمان، داستانی پرکشش و پرحادثه را در دنیایی روایت میکند که پس از یک بیماری همهگیر، جامعه به دو دستهی «برگزیدگان» با تواناییهای فراطبیعی و «عادیها» تقسیم شده است. محوریت داستان حول شخصیتهایی شکل میگیرد که هرکدام با چالشهای هویتی، تبعیض و بقا دستوپنجه نرم میکنند. روایت کتاب با زاویهدید چندگانه و شخصیتپردازیهای متنوع، فضای تیره و پرتنشی را به تصویر میکشد که در آن، قدرت، سرنوشت و انتخابهای فردی نقش مهمی دارند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ناتوان
ناتوان، رمانی فانتزی با فضایی تیره و اجتماعی است که لورن رابرتس آن را با تمرکز بر مفاهیمی چون قدرت، تبعیض و هویت نوشته است. داستان در سرزمینی خیالی به نام اِلیا رخ میدهد؛ جایی که پس از شیوع طاعونی مرگبار، بخشی از مردم به تواناییهای خارقالعاده دست یافتهاند و به «برگزیدگان» شهرت دارند. در مقابل، «عادیها» که از این موهبت بیبهره ماندهاند، به حاشیه رانده شده و حتی تهدید به نابودی میشوند. روایت کتاب با زاویهدید شخصیتهای مختلف، از جمله پِیدن (دختری دزد و زیرک از طبقهی فرودست) و کای (شاهزادهای با قدرت تصرف توانایی دیگران)، پیش میرود و بهتدریج لایههای پیچیدهی جامعهی طبقاتی و مناسبات قدرت را آشکار میکند. ساختار کتاب مبتنی بر فصلهایی است که هرکدام از دید یکی از شخصیتها روایت میشود و بهاینترتیب، خواننده با دغدغهها، ترسها و امیدهای متفاوتی روبهرو میشود. فضای داستان، تلفیقی از عناصر فانتزی، ماجراجویی و نقد اجتماعی است و در بستر آن، موضوعاتی چون وفاداری، بقا، سرنوشت و مقاومت در برابر ظلم برجسته شدهاند.
خلاصه داستان ناتوان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان ناتوان با معرفی پِیدن، دختری دزد و باهوش از منطقهی زاغهنشین شهر اِلیا آغاز میشود. او و دوستش آدینا برای زندهماندن در جامعهای که برگزیدگان بر آن سلطه دارند، به دزدی و خیاطی روی آوردهاند. پس از طاعونی که سالها پیش سرزمین را درنوردیده، بخشی از مردم به قدرتهای ویژهای دست یافتهاند و به طبقهی ممتاز جامعه تبدیل شدهاند؛ درحالیکه عادیها، که هیچ قدرتی ندارند، به حاشیه رانده شدهاند و حتی زندگیشان در خطر است. در سوی دیگر، کای، شاهزاده و اعمالگر آیندهی قانون، با توانایی تصرف قدرت دیگران، مأموریتهایی را برای پادشاه انجام میدهد که اغلب با خشونت و سرکوب همراه است. او در کنار برادر ناتنیاش کیت و دوستش بلر، درگیر تمرینات و رقابتهایی است که هدفشان نمایش قدرت و حفظ سلطهی برگزیدگان است. مسابقات پاکسازی، رویدادی مرگبار و نمادین، هر پنج سال یکبار برگزار میشود تا برتری برگزیدگان را تثبیت کند و عادیها را به حاشیه براند. روایت با برخوردهای تصادفی و برنامهریزیشدهی پِیدن و کای گره میخورد؛ جایی که دنیای فقیرانه و پرخطر زاغهنشین با فضای اشرافی و خشن کاخ سلطنتی تلاقی پیدا میکند. پِیدن، که هویتش را پنهان میکند و برای بقا میجنگد، ناخواسته وارد ماجرایی میشود که سرنوشت او و بسیاری دیگر را تغییر میدهد. در این میان، موضوعاتی چون وفاداری، خیانت، هویت و مقاومت در برابر سرنوشت تحمیلی، در بستر داستان پررنگ میشوند و شخصیتها را به انتخابهایی دشوار و سرنوشتساز سوق میدهند.
چرا باید کتاب ناتوان را بخوانیم؟
ناتوان با خلق دنیایی چندلایه و شخصیتهایی خاکستری، تصویری از جامعهای ارائه میدهد که در آن قدرت و تبعیض، سرنوشت افراد را رقم میزند. روایت چندصدایی و زاویهدید متغیر، امکان همذاتپنداری با شخصیتهایی از طبقات و دغدغههای متفاوت را فراهم کرده است. این کتاب نهتنها ماجراجویی و هیجان را در قالب داستانی فانتزی عرضه میکند، بلکه به موضوعات جدیتری چون هویت، مقاومت، وفاداری و پیامدهای قدرت نیز میپردازد. برای کسانی که به دنبال داستانی پرکشش با فضاسازی قوی و شخصیتپردازی عمیق هستند، این اثر میتواند تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای فانتزی، نوجوانان و جوانانی که به داستانهای پرحادثه و شخصیتمحور علاقه دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که دغدغههایی مانند تبعیض، هویت، بقا و مقاومت در برابر نابرابری اجتماعی دارند، این کتاب میتواند جذاب و الهامبخش باشد.
بخشی از کتاب ناتوان
«مایع داغ و غلیظی روی بازویم راه میافتد. خون. عجیب است؛ بهیاد ندارم قبل از اینکه مشتم به صورت محافظ برخورد کند، او مرا با شمشیر خود زخمی کرده باشد. ظاهراً علیرغم «تندآسا» بودنش، نتوانست تندتر از حرکت مشت راست من بهسمت آروارهاش دست بجنباند. بوی دوده شامهام را به سوزش میاندازد و وادارم میکند دست کثیفم را محکم به بینی بچسبانم تا جلوی عطسهام را بگیرم. بهخاطر عطسه گیر افتادن زیادی رقتانگیزه. وقتی دیگر مطمئنم بینیام قرار نیست جمعیت ایمپریال را که پایین، درست زیر مخفیگاهم در کمیناند خبردار کند، دستم را روی دیوار کثیفی برمیگردانم که درحالحاضر کمرم را به آن چسبانده و پاهایم را به دیوار روبهرویش تکیه دادهام. پس از گرفتن نفس عمیقی که نزدیک است باعث شود بهخاطر این فضای دودهگرفته به خفگی بیفتم، دوباره آرامآرام شروع به بالا رفتن میکنم. با رانهایی که تقریباً بهاندازهٔ بینیام به سوزش افتادهاند، به خود فشار میآورم هرطورشده به بالا رفتن ادامه بدهم و عطسهام را فروبخورم. تصور نمیکردم امروز غروب را به بالا رفتن از دودکش بگذرانم. این فضای کوچک بدنم را به تعریق انداخته است. ترسم را فرومیخورم و با اشتیاقِ بیرون زدن از میان این دیوارهای کثیف و جایگزینی آن با شبِ پرستاره، تقلاکنان از این فضای تنگ بیرون میروم. وقتی در نهایت، سرم از بالای دودکش بیرون میزند، حریصانه هوای تازه را به ریه میکشم. سپس، بالاتر میرم و فوراً با ترکیب بوهایی ازم استقبال میشود که بسیار بدتر از بوی دودهٔ چسبیده به بدن، لباسها و موهایم است. بوی عرق، ماهی، ادویههای بدبو و مطمئنم مقداری مایعات دفعشده از بدن با هم ترکیب شده تا عطری که خیابان لوت را در بر گرفته تشکیل دهند."
حجم
۵۷۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۳۲ صفحه
حجم
۵۷۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۳۲ صفحه