
دانلود و خرید کتاب صوتی رقیب های ازلی
معرفی کتاب صوتی رقیب های ازلی
کتاب صوتی «رقیبهای ازلی» نوشتهٔ ربکا راس با ترجمهٔ اطلسی خرامانی و روایت فرناز فرید، توسط واوخوان منتشر شده است. این اثر در ژانر فانتزی و عاشقانه قرار میگیرد و داستانی پرکشش را در بستری از جنگ، جادو و رقابت روایت میکند. محوریت داستان بر زندگی آیریس وینو و رومن کیت، دو خبرنگار جوان است که در میانهٔ جنگی میان خدایان و انسانها، با چالشهای شخصی و حرفهای دستوپنجه نرم میکنند. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب رقیب های ازلی
«رقیبهای ازلی» اثری داستانی و فانتزی است که در فضایی خیالی و الهامگرفته از اسطورهها و جنگهای کهن روایت میشود. ربکا راس در این رمان، جهانی را تصویر کرده که در آن خدایان شکستخورده و انسانها درگیر نبردی بیپایان هستند. داستان حول محور دو شخصیت اصلی، آیریس وینو و رومن کیت، شکل میگیرد؛ دو خبرنگار جوان که در روزنامهای معتبر کار میکنند و برای کسب جایگاه مقالهنویس اصلی با یکدیگر رقابت دارند. روایت کتاب با نامهنگاریهای مخفیانه و جادویی میان این دو شخصیت گره میخورد و بهتدریج رابطهای پیچیده و عمیق میان آنها شکل میگیرد. ساختار کتاب ترکیبی از روایت سومشخص و نامهنگاری است و فضای آن با عناصر جادویی، اسطورهای و اجتماعی آمیخته شده است. دغدغههای هویتی، خانواده، عشق، رقابت و حقیقتجویی در بستر جنگ و بحران، از محورهای اصلی این رمان بهشمار میآید.
خلاصه کتاب رقیب های ازلی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «رقیبهای ازلی» با خداحافظی تلخ آیریس وینو از برادرش فورست در ایستگاه قطار آغاز میشود؛ فورست به جبههٔ جنگ خدایان میرود و آیریس با مادرش تنها میماند. آیریس که دانشجوی دانشگاه بوده، بهدلیل مشکلات مالی و شرایط خانواده، ناچار به ترک تحصیل و کار در روزنامهٔ اوث گزت میشود. او در این روزنامه با رومن کیت، خبرنگاری بااستعداد و مرموز، وارد رقابتی تنگاتنگ برای کسب جایگاه مقالهنویس اصلی میشود. رابطهٔ آنها در ابتدا پر از تنش و چالش است؛ اما بهتدریج، نامههایی که آیریس برای برادرش مینویسد و بهطرزی جادویی به اتاق رومن میرسد، آغازگر ارتباطی پنهانی و صمیمی میان این دو میشود. در پسزمینهٔ داستان، جنگی خونین میان دو خدای ازلی، انوا و دیکر، جریان دارد و شایعاتی دربارهٔ ظهور هیولاهای باستانی و نقش جادو در زندگی روزمرهٔ مردم شهر اوث شنیده میشود. آیریس و رومن هر دو درگیر دغدغههای شخصی، ترسها و امیدهای خود هستند و در عین رقابت، بهواسطهٔ نامهنگاریهای ناشناس، به هم نزدیکتر میشوند. روایت کتاب با پرداختن به بحرانهای خانوادگی، فشارهای اجتماعی، جستوجوی حقیقت و معنای شجاعت، لایههای مختلفی از شخصیتها و جهان داستان را آشکار میکند، بیآنکه پایان ماجرا را لو دهد.
چرا باید کتاب رقیب های ازلی را بشنویم؟
این کتاب با ترکیب فضای فانتزی، اسطورهای و عاشقانه، تجربهای متفاوت از روایت داستانی ارائه میدهد. حضور دو شخصیت اصلی با دغدغههای عمیق و رقابت حرفهای، در کنار فضای جادویی و جنگ خدایان، اثری چندلایه و پرکشش ساخته است. نامهنگاریهای مخفیانه و جادویی میان آیریس و رومن، به داستان بُعدی احساسی و رازآلود میبخشد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی چون هویت، خانواده، حقیقتجویی و شجاعت در بستر بحران و جنگ، مخاطب را با پرسشهای انسانی و اخلاقی روبهرو میکند. شنیدن این کتاب برای کسانی که به داستانهای فانتزی با محوریت روابط انسانی و چالشهای شخصی علاقه دارند، تجربهای تازه خواهد بود.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای فانتزی، عاشقانه و داستانهایی با محوریت رقابت، هویت و جادو مناسب است. همچنین، کسانی که به روایتهای چندلایه و شخصیتپردازی عمیق علاقه دارند یا بهدنبال داستانهایی با فضای اسطورهای و اجتماعی هستند، از شنیدن این اثر لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب رقیب های ازلی
«مهی سرد، مثل کفن بر روی ایستگاه راهآهن نشسته بود و آیریس وینو با خود اندیشید که هوا، واقعاً میتوانست بهتر از این باشد. بهزحمت میتوانست از پس گرگومیش قطار را ببیند؛ اما طعمش را در هوای عصر احساس میکرد: طعم فلز، دود و زغال در حال سوختن که همه با عطر خاک پس از باران درهمآمیخته بودند. سکوی چوبی زیر کفشهایش نمدار بود و اینجاوآنجا قطرات جمع شدهٔ آب و کپههای برگ پوسیده دیده میشد. وقتیکه فورست در کنار او ایستاد، دختر هم انگار که آینهٔ حرکات او باشد توقف کرد. این دو را معمولاً به خاطر چشمان عسلی دور از هم موهای فندقی مواج و ککومکهایی که روی بینیشان پخش شده بود، با دوقلوها اشتباه میگرفتند؛ اما فورست قدبلند بود و آیریس ریزنقش. پنج سال از آیریس بزرگتر بود و حالا آیریس برای اولین بار در عمرش آرزو میکرد که کاش خودش از او بزرگتر بود. فورست گفت: «قرار نیست مدت زیادی ازاینجا دور باشم. فکر کنم فقط چند ماه بشه.» در زیر نوری که رو به تاریکی میرفت، برادرش نگاهی به او انداخت و منتظر پاسخ آیریس ماند. نزدیک به شامگاه بود، مرز بین تاریکی و روشنایی، یعنی همان وقتیکه کمکم، نقش صور فلکی بر پهنهٔ آسمان میافتاد و چراغهای شهر در پاسخ به ستارگان، درخشیدن میگرفت. آیریس میتوانست کشش را احساس کند... کشش نگاه خیره و نگران فورست و نور طلاییرنگی که ابرهای کم ارتفاع را روشن میکرد؛ بااینحال، چشمانش سرگردان و ناامیدانه در جستوجوی چیزی بود که نگاهش را از نگاه او دور کند. برای لحظهای فرصت تا بتواند پیش از آنکه فورست متوجه شود، با چند بار پلک زدن اشکهایش را از چشم پاک کند.»
زمان
۱۴ ساعت و ۵۸ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۲۰۹٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۴ ساعت و ۵۸ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۲۰۹٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد