
کتاب تاریکی درون ما
معرفی کتاب تاریکی درون ما
کتاب تاریکی درون ما نوشتهی تریشیا لونسلر و با ترجمهی پگاه فرهنگمهر، اثری داستانی در ژانر فانتزی و درام است که نشر داهی آن را منتشر کرده است. این رمان با محوریت شخصیت زن جوانی به نام کریسانتا، زندگی او را در بستر جامعهای اشرافی و مردسالار روایت میکند؛ جایی که قدرت، آزادی و هویت زنانه در کشاکش با سنتها و محدودیتها قرار میگیرد. داستان با نگاهی انتقادی و گاه طنزآمیز، به موضوعاتی چون استقلال زنان، روابط خانوادگی، رقابتهای خواهرانه و جستوجوی خوشبختی فردی میپردازد. تاریکی درون ما با روایتی اولشخص و زبانی صریح، تجربههای تلخ و شیرین قهرمان خود را در مسیر رهایی از سلطه و رسیدن به خودمختاری به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تاریکی درون ما
تاریکی درون ما، نوشتهی تریشیا لونسلر، داستانی است دربارهی زنی جوان به نام کریسانتا که در جامعهای اشرافی و ساختارمند زندگی میکند. او پس از ازدواجی اجباری با دوکی سالخورده و بیمار، خود را در موقعیتی مییابد که باید برای بقا و آزادی شخصیاش تصمیمهای دشواری بگیرد. روایت کتاب از زاویهی دید کریسانتا شکل میگیرد و خواننده را با ذهنیات، احساسات و استراتژیهای او برای عبور از موانع اجتماعی و خانوادگی همراه میکند. فضای داستان، تلفیقی از عناصر تاریخی و فانتزی است؛ جایی که قوانین و سنتها بهشدت بر زندگی زنان سایه انداختهاند و هر انتخابی میتواند پیامدهای غیرمنتظرهای داشته باشد. نویسنده با پرداختن به روابط قدرت، رقابتهای خواهرانه، و تلاش برای بازتعریف نقش زن در جامعه، تصویری چندلایه و پرتنش از زندگی اشرافی ارائه داده است. ساختار کتاب بر پایهی روایت پیوسته و شخصیتپردازی عمیق استوار است و با پیشروی داستان، لایههای بیشتری از انگیزهها و رازهای شخصیتها آشکار میشود.
خلاصه کتاب تاریکی درون ما
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان تاریکی درون ما با کریسانتا آغاز میشود؛ زنی جوان که همسر دوک فولیوس، مردی سالخورده و بیمار است. او در حالی که نقش همسر وفادار را بازی میکند، در دل آرزوی آزادی و رهایی از سلطهی شوهرش را دارد. کریسانتا با هوشمندی و تظاهر به سادگی، موفق میشود از خشونت و کنترل دوک جان سالم به در ببرد و منتظر مرگ او بماند تا به ثروت و استقلال برسد. پس از مرگ دوک، کریسانتا بهعنوان بیوهای ثروتمند، برای اولین بار طعم آزادی را میچشد و تصمیم میگیرد زندگیاش را مطابق میل خود بازسازی کند: افزایش حقوق خدمتکاران، تغییر دکوراسیون عمارت، و حتی جستوجوی معشوقی برای خود. در این میان، رقابت و مقایسهی همیشگی با خواهرش الساندرا، که حالا قرار است با پادشاه ازدواج کند و قوانین جدیدی برای زنان وضع کند، ذهن کریسانتا را به خود مشغول میکند. او با حسادت، تحسین و تردید به موفقیت خواهرش مینگرد و تلاش میکند جایگاه خود را در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، تثبیت کند. اما همهچیز طبق نقشه پیش نمیرود؛ با ورود ناگهانی مردی به نام اریکس که ادعا میکند وارث قانونی دوک است، زندگی کریسانتا بار دیگر دستخوش آشوب میشود. حالا او باید برای حفظ استقلال و داراییهایش، با چالشهای تازهای روبهرو شود و نقشی تازه برای خود تعریف کند. داستان با تمرکز بر کشمکشهای درونی و بیرونی کریسانتا، مسیر او را از وابستگی به قدرت و خودباوری دنبال میکند.
چرا باید کتاب تاریکی درون ما را بخوانیم؟
تاریکی درون ما اثری است که با روایتی صریح و بیپرده، تجربهی زیستن در جامعهای مردسالار و محدودکننده را از نگاه زنی جوان و جاهطلب به تصویر میکشد. این کتاب با شخصیتپردازی قوی و فضاسازی ملموس، به موضوعاتی چون استقلال زنان، هویت فردی، و مبارزه با کلیشههای جنسیتی میپردازد. روایت اولشخص و لحن صادقانهی کریسانتا، خواننده را به دل احساسات و تصمیمهای پیچیدهی او میبرد و امکان همذاتپنداری با دغدغهها و آرزوهایش را فراهم میکند. همچنین، داستان با طنز تلخ و نگاه انتقادی به سنتها و روابط قدرت، فرصتی برای بازاندیشی دربارهی نقش زنان در جامعه و خانواده ایجاد میکند. برای کسانی که به داستانهای شخصیتمحور و روایتهای زنانه علاقه دارند، این کتاب میتواند تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای شخصیتمحور، دوستداران روایتهای زنانه، و کسانی که دغدغهی استقلال فردی، روابط خانوادگی و نقد ساختارهای سنتی را دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به رمانهای فانتزی با محوریت قدرت و هویت زنانه علاقهمند هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب تاریکی درون ما
«مردن شوهرم بیش از آنچه که فکر میکردم طول کشیده است. همچون همسری وظیفهشناس همانطور که همه انتظار دارند کنار بالینش نشستهام، او را تماشا میکنم که بهسختی هر دم را فرومیبرد، و دعا میکنم این دم آخر باشد. خدا تا همینجا هم خیلی به این مرد لطف کرده که به شصتوچهارسالگی رسیده. پساز عمری بیبندوباری و غرقشدن در لذتهای افراطی، و شیطان میداند چه گناهان دیگری، حالا گرفتار هزار و یک بیماری شده است. بااینحال هادریان دِموس، دوکِ فولیوس، جوری به زندگی چسبیده گویی هنوز منفعتی در این زندگی برایش هست؛ پیرمردی دربسترافتاده و شهوتران که جز دیدن هر روزهٔ رخسار من چیزی برایش باقی نمانده است. فولیوس کمی جابهجا میشود، انگار که افکارم او را بیدار کرده باشند، و من از روی شانه نگاه میکنم تا ببینم کایروس هنوز در اتاق است یا نه، بعد هم صندلیام را چند سانتیمتر عقب میکشم. نگاه خیرهام را به زمین میدوزم و منتظر میمانم. پیرمرد ناله میکند: «کریسانتا.» «من اینجا هستم، شوهر.» دست دراز میکنم و یکی از دستان لکدار و پشمالویش را میگیرم و در میان دو دستم نگه میدارم. میگوید: «امروز زیبا شدی.» «ممنونم.» بهسختی جلوی خودم را میگیرم تا پشت چشم نازک نکنم، چراکه هر روز صبح دقیقاً همینطور از من استقبال میکند، انگار که تعریفوتمجید از من آن چیزی را به او میدهد که واقعاً دلش میخواهد؛ یک همسر نوزدهساله.»
حجم
۳۲۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۳۲۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه