کتاب ناتوان اثر لورن رابرتس + دانلود نمونه pdf رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب ناتوان (جلد اول)

کتاب ناتوان (جلد اول)

معرفی کتاب ناتوان (جلد اول)

کتاب ناتوان با عنوان انگلیسی Powerless نوشته‌ی لورن رابرتس نخستين جلد از مجموعه‌ای به همين نام به شمار می‌رود که داستانی مهيج و فانتزی را با چاشنی عاشقانه‌ای پُرتنش روایت می‌کند. در پادشاهی ایلیاد جادو یک ضرورت است نه موهبت. نخبگان جامعه با قدرت‌های ماورایی‌شان بر سرزمین ایلیاد حکمرانی می‌کنند و مردم عادی را که از جادو محروم‌اند، سرکوب می‌کنند. در داستان ناتوان پیدین گِری دختری است از طبقه‌ی عادی‌ها، اما ثابت می‌کند که هوش و زیرکی قدرتی است به‌مراتب جادویی‌تر از آن‌چه در خون نخبگان می‌‌گذرد. ناتوان را پگاه فرهنگ‌مهر به فارسی برگردانده و نشر داهی آن را به چاپ رسانده است. شما می‌توانید نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب ناتوان اثر لورن رابرتس

در پادشاهی ایلیاد عادی‌بودن تهدیدی است برای نظم و بقای خون جادویی سلطنتی. در این سرزمین عادی‌بودن عادی نیست. هرکسی از نوعی جادو بهره‌مند است؛ می‌تواند آتش را فرابخواند، افسار احساسات دیگران را در دست بگیرد، در افکار دیگری نفوذ کند یا توهمی چنان واقعی ایجاد کند که مرز خیال و واقعیت پیش چشم قربانی فرو بریزد. اما این قدرت مثل هر نوع توانایی دیگری محدودیت‌هایی دارد؛ استفاده‌ی بیش از حد از آن باعث خون‌ریزی و حتی مرگ می‌شود. به‌علاوه آن‌که ضعف یا از دست دادن قدرت موجب سقوط به طبقات پایین‌تر جامعه می‌شود. نخبگان ایلیاد موظف‌اند برای اثبات قدرت خود در رقابت‌هایی کشنده و خطرناک به نام Trials شرکت کنند.

پیدین گِری دختری است که برخلاف ذات عادی‌اش، ادعا می‌کند یک Empath است، یعنی می‌تواند احساسات دیگران را کنترل کند. او همچنین برای گذراندن زندگی‌ و مخفی نگه‌داشتن هویتش دزدی می‌کند و دروغ می‌گوید. این دروغ‌ها او را از عادی قلمدادشدن و پیامدهایش در امان نگه می‌دارند، اما از رقابت در Trials با نخبگان دیگر نه. او ناچار می‌شود در رقابتی نابرابر با کسانی وارد مبارزه شود که خونی جادویی در رگ‌هایشان جاری است.

کای آزر شاهزاده‌ای است از نسل نخبگان بااستعداد ایلیاد. کای در میدان مبارزه گیر می‌افتد و پیدین کسی است که او را از مخمصه نجات می‌دهد. کای که نمی‌داند پیدین عادی است، به خودش اجازه می‌دهد که مجذوب این دختر باهوش و شجاع شود.

عطش رابطه‌ی میان آن دو از آتش رقابت‌ها و مبارزات میان نخبگان تندتر است. پیدین با زیرکی از مهلکه‌ها می‌گریزد و هویتش را از مردی که دوستش دارد پنهان می‌کند، اما این دروغ تا کِی دوام می‌آورد؟ بالاخره زمانی فرامی‌رسد که کای باید انتخاب کند؛ خانواده‌اش و وفاداری به آرمان‌های سلطنت یا نجات دختری که دوستش دارد؟

ژانر کتاب ناتوان لورن رابرتس را می‌توان فانتزی‌ عاشقانه Romantasy قلمداد کرد؛ زیرا لورن رابرتس علاوه بر روایت داستانی خیالی با استفاده از دنیاسازی پُرجزئیات و جادویی، به عاشقانه‌ای می‌پردازد که میان پیدین و کای شکل می‌گیرد.

مجموعه کتاب ناتوان را می‌توان به ترتیب زیر مطالعه کرد:

۱. ناتوان (Powerless)

۲. بی‌پروا (Reckless)

۳. بی‌باک (Fearless)

این مجموعه شامل دو جلد فرعی نیز می‌شود: قدرتمند Powerful و بیمناک Fearful. داستان کتاب قدرتمند هم‌زمان با داستان جلد اول و بیمناک هم‌زمان با داستان جلد سوم به وقوع می‌پیوندند، اما در هر دو ماجرا از زاویه دیگری روایت می‌شود.

کتاب ناتوان

خلاصه کتاب ناتوان

لورن رابرتس داستان سرزمینی خیالی را روایت کرده که همهٔ ساکنان آن دارای قدرت‌های ماورایی هستند؛ همه به‌جز دختری به نام «پیدین» (Paedyn). حالا او در آزمونی سرنوشت‌ساز گرفتار شده و تنها راه نجاتش پیروزی در بازی‌های مرگبار است. اینجا سرزمین نابغه‌ها است؛ دنیایی که در آن افراد خارق‌العاده با توانایی‌های ماورایی زندگی می‌کنند؛ ابرانسان‌هایی که مانند شخصیت‌های دنیای ماروِل و هری پاتر قادر به انجام کارهایی شگفت‌انگیز هستند. در پادشاهی «ایلیا»، انسان‌های معمولی جایی ندارند؛ زیرا حضور آن‌ها در میان نخبگانْ قدرت برتر ابرانسان‌ها را به خطر می‌اندازد و باعث می‌شود نوابغ در برابر بیماری و مرگ ناتوان شوند. این ادعا تصور نخبگان دربارهٔ افراد معمولی است و کسی نمی‌داند تا چه اندازه حقیقت دارد. پیدین مهارتی بی‌نظیر در دزدی دارد، اما مردم او را یک پیشگو می‌دانند.

«کای»، شاهزاده‌ای جوان است که آماده می‌شود تا قوانین پادشاهی ایلیا را اجرا کند. او مأموریت دارد که خلافکاران و انسان‌های عادی را از بین ببرد و همین مسئله پیدین را در معرض خطر قرار داده است. همه‌چیز زمانی تغییر می‌کند که کای در بدترین بازی مرگبار گرفتار می‌شود و مرگ به او نزدیک‌تر از همیشه است. حالا پیدین باید توانایی‌هایش را اثبات کند. او به قهرمان شهر تبدیل شده و همه انتظار دارند در نبردهای مرگبار پیروز شود. به فرمان شاه و شاهزاده، او باید در رقابتی خونین شرکت کند؛ مسابقه‌ای که شکست در آن برابر است با مرگ.

چرا باید این کتاب را بخوانیم؟

رمان ناتوان داستانی مهیج و پُرتعلیق را روایت می‌کند، داستانی سرشار از مبارزه، کشمکش و خطر. رقابت‌های نخبگان صحنه‌هایی پُرکشش می‌سازد که رهاکردن کتاب را دشوار می‌کند. همچنین، شخصیت‌پردازی این کتاب ملموس و واقعی است. پیدین عادی متولد می‌شود، اما ثابت می‌کند که قدرت فقط از خون ناشی نمی‌شود. کشمکش درونی کای در دو راهی عشق و وظیفه به‌خوبی نشان داده می‌شود. شخصیت‌های داستان همدلی و همذات‌پنداری خواننده را برمی‌انگیزانند. علاوه بر اينکه عشقِ تدریجی میان کای و پیدین روند داستان را دلپذیرتر می‌کند. و شاید مهم‌تر از همه این باشد که در ناتوان فقط با داستانی خیالی روبه‌رو نیستیم، نویسنده در خلال مبارزات، پیچش‌های داستانی و ماجراهای متفاوت به مسائلی مثل قدرت و تبعیض، نابرابری اجتماعی، هویت، دروغ و بقا نیز می‌پردازد.

دانلود کتاب ناتوان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به ژانر فانتزی‌ عاشقانه از مطالعه‌ی کتاب ناتوان لذت خواهند برد. ناتوان در رده‌ی سنی ادبیات نوجوانان یا Young Adult قرار می‌گیرد و مطالعه‌ی آن برای نوجوانان ۱۴ تا ۱۸ ساله می‌تواند جذاب باشد. داستان پُرتعلیق و رقابت‌محور ناتوان توجه‌ی طرف‌داران این سبک داستانی را جلب خواهد کرد. در اقلیت قراردادن افراد عادی و حکومت صاحبان قدرت‌های جادویی ایده‌ی جدیدی است که لورن رابرتس در مجموعه کتاب ناتوان به آن پرداخته و این ایده می‌تواند برای کسانی که به‌دنبال داستانی تازه و متفاوت هستند، جذاب باشد.

درباره لورن رابرتس؛ نویسنده کتاب

لورن رابرتس، نویسنده‌ی پرفروش آمریکایی، در ایالت میشیگان این کشور به دنیا آمده است. او غالباً به‌عنوان نویسنده‌‌ی داستان‌های عاشقانه برای مخاطبان نوجوان شناخته می‌شود. رابرتس نخستین بار در ۱۸‌سالگی قدم به دنیای نویسندگی حرفه‌ای گذاشت و رمان «ناتوان» را به چاپ رساند. او ابتدا رمان خود را به‌طور مستقل و در فضای مجازی منتشر کرد اما بعدها که با استقبال چشمگیر مخاطبان مواجه شد، قرارداد رسمی چاپ این کتاب را با انتشارات سایمون اند شوستر امضا کرد.

این بانوی نویسنده در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴، سه‌گانه‌ای را منتشر کرد که «ناتوان» جلد نخست آن به شمار می‌آید. «قدرتمند» (Powerful) و «بی‌پروا» (Reckless) به‌ترتیب جلد دوم و سوم این سه‌جلدی هستند. هر سه در دسته‌ی‌ رمان‌های فانتزی عاشقانه قرار می‌گیرند که خواندن آن‌ها برای نوجوانان بسیار جذاب و پرکشش خواهد بود.

رابرتس تمام طول عمرش را در میشیگان زندگی کرده است. او علاوه‌‌بر نویسندگی، به بافتنی، رنگ‌آمیزی و سایر شاخه‌های دنیای هنر نیز علاقه دارد. حضور فعال این نویسنده‌ی پرفروش در فضای مجازی باعث شده است تا آثارش در مدت کوتاهی دست‌به‌دست شوند و شهرت قابل‌توجهی را برای او به ارمغان بیاورند.

جمله زیبا از کتاب ناتوان

کتاب ناتوان چند صفحه است؟

کتاب ناتوان ۷۶۸ صفحه است که آن را پگاه فرهنگ‌مهر ترجمه و نشر داهی به چاپ رسانده است.

داستان کتاب ناتوان نخستین جلد از مجموعه‌ی ناتوان Powerless به شمار می‌رود. می‌توانید علاوه بر خرید و دانلود نسخه‌ی الکترونیکی جلد نخست، کتاب‌های بی‌پروا و قدرتمند را نیز از طاقچه خریداری و دانلود کنید.

نکوداشت‌های این کتاب

برای آشنایی بیشتر با کتاب ناتوان، در ادامه به دو مورد از نکوداشت‌های آن اشاره می‌کنیم:

داستان هیجان‌انگیز لورن رابرتس با شوخی‌های عاشقانه، نبردهای بی‌رحمانه و خیانت‌هایش، مخاطب را شیفته‌ی خود می‌کند. این رمان با ساختار چندلایه و پیچیده‌‌ی خود، نگاهی تازه ارائه می‌دهد. روایت‌‌های دوگانه، نشانه‌هایی از مثلث عشقی و صحنه‌های نبرد به‌طور خلاقانه‌ای ساخته و پرداخته شده‌اند. داستانی تأثیرگذار در مورد تاریکی، ویرانی، وسوسه، آزادی، انتخاب و قدرت. (Self Awareness)

شخصیت‌های این کتاب باید احساسات عاشقانه‌ی خود نسبت به یکدیگر را با جایگاهشان در جامعه‌ای بی‌رحم و تبعیض‌آمیز آشتی دهند. دیدگاه‌‌های شخصیت‌ها به‌خوبی تقابل میان لحظات پرحرارت عاشقانه و صحنه‌های خشونت‌آمیز را نشان می‌دهد. (Publishers Weekly)

جوایز و افتخارات کتاب ناتوان

کتاب ناتوان (جلد اول) در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفته و در سال ۲۰۲۴ میلادی موفق به دریافت جایزهٔ کتاب سال «بارنز» و نوبل در بخش کودکان و نوجوانان شده است.

بخشی از متن کتاب ناتوان

«فولادِ تیز، به‌شدت بازویم را برش می‌دهد. از سر راه تیغهٔ شمشیرش کنار رفتم، باوجوداین برش سوزناکی روی بازویم نصیبم شد. فریادِ خود را از درد فرومی‌خورم و خم می‌شوم، خنجرم را از داخلِ چکمه‌ام بیرون می‌کشم و کفِ دستی که عرق کرده نگه می‌دارم.

پادشاه می‌خندد، و با شمشیرش ضربهٔ دیگری نثارم می‌کند و من را وادار می‌کند مرتب رقص‌پا بزنم تا توسط شمشیر او تکه‌تکه نشوم. مشخصاً او با شمشیر بلندترش در کنار نیرویِ تهمتنِ خود مزیت بیشتری نسبت به من دارد. اما به‌رغمِ تمام این‌ها، به لطفِ زخمی که روی شقیقه‌اش نشسته خیلی روی پاهایش استوار نیست.

پس دقیقاً همان کاری را انجام می‌دهم که او با تمسخر پیشنهاد داد: سعی می‌کنم حرکاتش را پیش‌بینی کنم.

با هر ضربه‌ای که می‌زند تابی می‌خورد و پیش‌از اینکه ضربهٔ دیگری را فرود بیاورد مجبور است جاپایش را محکم کند. با هربار فرودآوردنِ شمشیر پای راستش قدمی برمی‌دارد و پای چپش هم نیم قدمی جلوتر می‌آید. شمشیر را با دست راستش گرفته، اما دو غلاف روی کمرش بسته که نشان می‌دهد سلاح دیگری هم داشته و می‌تواند با دست چپ هم بجنگد.

دوباره شمشیرش را مقابل من می‌تاباند، و مجبورم می‌کند جاخالی بدهم و به‌سمت راست غلت بخورم. همین‌طور قِل می‌خوریم و لبخند کج‌ومعوجِ او حتی از پشت جریان مداوم باران نیز قابل دیدن است.

باید به او نزدیک شوم. باید حواسش را پرت کنم.

چراکه تا وقتی این قاتل را نکشم، از اینجا نخواهم رفت.

شاید این‌طوری من هم آدمِ بهتری از او نباشم.

در میان صدای رعدوبرقی که بالای سرمان اصابت می‌کند فریاد می‌زنم: «تو کشتی‌اش! تو پدرم رو کشتی!»

کمی نزدیک‌تر می‌روم و او شمشیرش را با قوسِ عریضی پایین می‌آورد که اگر به‌موقع جاخالی نداده بودم من را از وسط به دو نیم می‌کرد. پس‌از چنین حمله‌ای همان‌طور که حدس می‌زدم تاب می‌خورد و من از فرصت استفاده می‌کنم تا خنجرم را روی سینه‌اش بکشم. خنجر روی پیراهن و پوستش خطی می‌اندازد و خون از زخم بیرون می‌زند.

چیزی محکم به شقیقه‌ام اصابت می‌کند و نقطه‌هایی مقابل بینایی‌ام را می‌گیرند. همان‌طور که پلک می‌زنم تلوتلوخوران چند قدمی عقب می‌روم. از پشت نگاه تارم، سینهٔ خونینِ پادشاه و شمشیری را که به دست گرفته می‌بینم، و دسته‌اش که پس‌از کوبیده‌شدن به جمجمهٔ من هنوز همان‌جا میان زمین و هوا معلق است.

می‌خندد. اما لرزشی را که در صدایش هست می‌شنوم. نگران است. از اینکه من، یک زاغه‌نشین، یک آدم معمولی، که هیچ‌کس نیستم، روی بدنش زخمی به یادگار گذاشتم متنفر است.

اما من خیلی بیشتر از یک زخم از خودم بر جای خواهم گذاشت.

صدایش مملو از خنده است. «آره، خُب، یکی از دوستان بهم گفت اون چه نیتی داره و اینکه یکی از اعضایِ جبههٔ مقاومته. بنابراین، من هم کاری که باید رو انجام دادم.»

یک بار دیگر شمشیر را می‌تاباند و من را غافلگیر می‌کند و زخمی سطحی روی شکمم می‌گذارد که خیلی سریع شیرجه می‌زنم. «نگران نباش، پِیدین، من پدرت رو فقط با تکیه بر یک سری شایعات نکشتم، گرچه انسان‌های خیلی زیادی رو برای کمتر از این کشتم. اون رو کشتم تا مطمئن بشم جامعهٔ برگزیده‌ها دست‌نخورده باقی می‌مونه.»

متوجه نمی‌شوم چه می‌گوید، که البته به‌خاطر خشمی است که منطق را از ذهنم ربوده. با خشم می‌گویم: «اعتراف کن. تو دروغ گفتی تا جامعهٔ برگزیده‌ها رو بسازی. آدم‌های معمولی هیچ بیماری مُسری‌ای ندارن. ما باعث تضعیف نیروی برگزیده‌ها نمی‌شیم.»

«من کاری رو انجام دادم که باید انجام می‌شد.»

با صدای خفه‌ای می‌گویم: «تو یک هیولایی.»»

نظرات کاربران

athena roshan
۱۴۰۴/۰۱/۱۵

نقش اصلی کتاب یه دختره، توی دنیایی زندگی میکنه که بعد از یه اتفاق مردمش دیگ عادی نیستن، هرکس یه قدرت مخصوص داره، و افرادی که قدرتی ندارن و عادی هستن محکوم به مرگ یا تبعیدن،،، دست بر قضا این

- بیشتر
شمیم
۱۴۰۴/۰۱/۰۳

یک کتاب فانتزی ماورایی عاشقانه اولش فکر میکردم قرار نیست مجذوبش بشم ولی خیلی زود فهمیدم چه کتاب زیب، جذاب و در عین حال نفس گیریه😍🥹 داستان یک دختر معمولی در بین افرادی برگزیده با قدرت های ماورایی هس که می‌ خواد

- بیشتر
Shervin PIP
۱۴۰۴/۰۱/۰۴

بدون شک بهتریم کتابی بود که مطالعه کردم و آنقدری جذاب بود که حتی یک ساعت هم نمیشد ازش دست برداشت. داستان بسیار روان و مجذوب کننده ای داره باعث می‌شه نتونی ازش دست بکشی .

jahani
۱۴۰۴/۰۱/۰۴

این کتاب واقعا از نظر من عالی بود یعنی تمام مدت که مشغول خواندن کتاب بودم به خوبی تونستم با فضای کتاب ارتباط بگیرم البته که ترجمه مناسب هم در این تجربه دخیله نظر من به طور کلی اینه که

- بیشتر
aylin khadempar
۱۴۰۳/۱۲/۲۸

کتاب خیلی خوبهههههه... بعضی از جمله هاش محشر بود 😍

rezvan
۱۴۰۴/۰۱/۰۹

کتابش واقعا قشنگ بود، داستان جاذبی داشت و نوع ارتباط شخصیت های اصلی خیلی شیرین بود، شاید بالغ بر 60 تا جارو هایلایت کردم... کای واقعا بهترین بود بیصبرانه منتظر کتاب بعدشم ❤️

Bahareh.N
۱۴۰۴/۰۵/۰۲

من از طرفداران ژانر فانتزی هستم و این مجموعه از محبوب ترین کتاب هاییه که تا به حال خوندم اگر شما هم طرفدار ژانر فانتزی هستید این چند تا مجموعه رو بهتون پیشنهاد میکنم: ✓ پادشاه پریان که چهار جلد اصلی و

- بیشتر
*Fatima*
۱۴۰۴/۰۶/۱۲

سلام خب اینم از ناتوان با پیشنهاد های بسیار این کتابو‌ خوندم و میخوام برم سراغ جلد دوم اگه دوست دارید هیجانی بشید از صحنه های عاشقانه و جنگیش،بخونید توصیف جزئیات و فضاسازی خوب بودن که تصوری داشته باشیم از محیط،قصر،مردم و... آخرش رو

- بیشتر
شیما
۱۴۰۴/۰۵/۰۴

خیلی کتاب عالی و خوبی بود با اینکه حجم بالایی داشت اما آدم خسته نمی‌شود و در هر صفحه اتفاق هیجان انگیزی منتظرت نشسته و قلم نویسنده بسیار روان و زیبا است بهتون پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو بخونید👍 البته

- بیشتر
سمیرا
۱۴۰۴/۰۳/۱۶

توژانر فانتزی حرفی برای گفتن داره.ترجمه روان بود، داستانش کشش داشت وخسته کننده نبود.

بریده‌هایی از کتاب

هیچ‌چیز هیچ‌وقت واقعیت ندارد. تمام دوستی‌ها دروغین و تمام محبت‌ها حساب‌شده هستند.
N.N
«کاری کن تو رو دست‌کم بگیرن. کاری کن تو رو نادیده بگیرن تا زمانی‌که خودت بخوای دیده بشی.»
N.N
برای تمام دخترانی که در زندگی احساس ناتوانی کردند.
fojisawa
انسان تا چه حد باید با پنهان‌کردنِ همه‌چیز در زندگیِ خود خو گرفته باشد که احساسات خود را حتی در مواجهه با مرگ پنهان کند.
N.N
«نمی‌دونستم این‌قدر با دقت من رو تماشا کردی.» «تماشا کردم؟ عزیزم، من همیشه تو رو تماشا می‌کنم.»
sara
او به حدی زیباست که باورش برایم مشکل است و نفس‌کشیدن را برایم سخت می‌کند. روحش حیرت‌انگیز است. موجودیتِ او درخشان و بی‌پروا و به‌شکل باورناپذیری بهتر از من است. خوبیِ او فراتر از آن چیزی است که من بتوانم به دست بیاورم. من حتی لایق نیم‌نگاهی به آن نیستم، چه رسد به اینکه آن را برایِ خودم داشته باشم.
ketabdoost:)
«پِی، من وقتی نگاهت می‌کنم... تباه می‌شم. انگار که دارم غرق می‌شم. حتی نمی‌تونم نفس بکشم.»
ketabdoost:)
مایعی غلیظ و داغ روی بازویم سُر می‌خورد. خون. جالب است
mohammad 27
«چیزی که بهت گفتم از ته قلب بود. نمی‌تونم ازت چشم بردارم. نمی‌تونم یک لحظه هم تو رو از ذهنم بیرون کنم.»
ketabdoost:)
«و دوباره و چندباره هم بدون هیچ چشمداشتی زندگی‌ات رو نجات خواهم داد، به این امید که بهم اجازه بدی تویِ زندگی‌ات بمونم.»
*Fatima*

حجم

۶۳۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۷۶۸ صفحه

حجم

۶۳۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۷۶۸ صفحه

قیمت:
۱۴۵,۰۰۰
تومان