
دانلود و خرید کتاب صوتی خانه پوچی
معرفی کتاب صوتی خانه پوچی
کتاب صوتی خانه پوچی نوشتهی کریستال سادرلند، با ترجمهی اطلسی خرامانی و گویندگی کبری قلیزاده، توسط واوخوان منتشر شده است. این اثر در ژانر داستانی و با فضایی رازآلود، شوم و تا حدی ترسناک روایت میشود و داستان سه خواهر را در بطن خانوادهای عجیب و پررمزوراز دنبال میکند. خانه پوچی با نثری پرجزئیات و فضاسازی قوی، به سراغ تجربههای تلخ، روابط خانوادگی پیچیده و رازهایی میرود که گذشته و حال شخصیتها را به هم گره میزند. نسخهی صوتی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب خانه پوچی
خانه پوچی، اثر کریستال سادرلند، داستانی مدرن و تیره با محوریت سه خواهر به نامهای گری، ویوی و آیرس است که در خانوادهای غیرعادی و پر از اتفاقات عجیب بزرگ شدهاند. روایت کتاب در لندن معاصر میگذرد و با لحنی مرموز و گاهی دلهرهآور، به گذشتهی پرابهام این خانواده و تأثیرات آن بر زندگی کنونی دختران میپردازد. سادرلند با خلق فضایی وهمآلود و شخصیتهایی چندلایه، مرز میان واقعیت و خیال را بارها جابهجا کرده است. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اولشخص آیرس است و با بازگشتهای متعدد به گذشته، لایههای پنهان شخصیتها و رازهای خانوادگی را بهتدریج آشکار میکند. خانه پوچی نهتنها داستانی دربارهی هویت و خانواده است، بلکه به موضوعاتی چون آسیبهای روانی، شهرت، زیبایی و تأثیر گذشته بر حال نیز پرداخته است.
خلاصه کتاب خانه پوچی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان خانه پوچی با خاطرهای هولناک از کودکی آیرس آغاز میشود؛ شبی که زنی غریبه وارد خانهشان شد و با رفتاری عجیب، موهای او را برید و خورد. این حادثه، نقطهی شروع مجموعهای از اتفاقات مرموز و خشونتآمیز است که زندگی سه خواهر را برای همیشه تغییر میدهد. آیرس، کوچکترین خواهر، در سایهی دو خواهر بزرگترش، گری و ویوی، رشد میکند؛ هر سه با ظاهری غیرعادی (موهای سفید و چشمان سیاه) و گذشتهای که هیچکدام بهدرستی به یاد نمیآورند. با گذر زمان، گری به یک سوپرمدل و طراح مد مشهور تبدیل میشود، ویوی نوازندهی گروه راک است و آیرس دانشآموزی درسخوان و منزوی باقی میماند. اما گذشتهی مبهم و رازآلود خانواده، همچنان سایهی سنگینی بر زندگی آنها انداخته است. حضور مردی مرموز با جمجمهی شاخدار، اتفاقات عجیب و تهدیدهای پنهان، دوباره خواهران را به هم نزدیک میکند و آنها را وادار میسازد تا با حقیقتی که سالها از آن گریختهاند، روبهرو شوند. روایت کتاب با ترکیبی از واقعیت و خیال، به تدریج رازهای خانوادهی هالو را آشکار میکند و نشان میدهد که گذشته، حتی اگر فراموش شود، باز هم راهی برای بازگشت پیدا میکند.
چرا باید کتاب خانه پوچی را بشنویم؟
خانه پوچی با فضاسازی منحصربهفرد و روایت چندلایه، تجربهای متفاوت از داستانهای خانوادگی و رازآلود ارائه میدهد. این کتاب صوتی با پرداختن به موضوعاتی چون هویت، آسیبهای روانی، تأثیر شهرت و فشارهای اجتماعی، مخاطب را به تأمل دربارهی مرز میان واقعیت و خیال و نقش گذشته در شکلگیری شخصیتها دعوت کرده است. روایت پرکشش و شخصیتپردازی قوی، شنونده را تا انتها با خود همراه میکند و حس تعلیق و دلهره را بهخوبی منتقل میسازد. همچنین، پرداختن به روابط خواهرانه و چالشهای رشد در خانوادهای غیرعادی، این اثر را برای علاقهمندان به داستانهای روانشناختی و معمایی جذاب میکند.
شنیدن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
شنیدن این کتاب به علاقهمندان داستانهای رازآلود، معمایی و روانشناختی پیشنهاد میشود. همچنین به کسانی که دغدغهی هویت، روابط خانوادگی پیچیده یا تأثیر گذشته بر زندگی امروز را دارند، توصیه میشود.
بخشی از کتاب خانه پوچی
«اولین بار که فهمیدم عجیب هستم ده سالم بود. نزدیک به نیمهشب زنی پوشیده در لباس سفید از پنجرهٔ اتاقم به درون خزید و طرهای از موهایم را با قیچی خیاطی برید. تمام مدت بیدار بودم، در تاریکی او را با نگاهم دنبال میکردم و آنقدر از وحشت خشکم زده بود که نه میتوانستم تکان بخورم و نه فریاد بزنم. تماشایش کردم که بریدهٔ موهای پرپیچوتابم را به سمت بینیاش برد و بو کشید. نگاهش کردم که آنها را روی زبانش گذاشت، دهانش را بست، چند لحظهای مزهشان کرد و بعد قورتشان داد. میدیدمش که بر رویم خم شده و نوک انگشتانش را روی زخم قلابشکلی که زیر گلویم بود، کشید. و تنها وقتی درِ اتاقم را گشود و با قیچی در دست به سمت اتاق خواهران بزرگترم رفت، بالاخره فریاد کشیدم. مادرم در راهرو با او گلاویز شد. خواهرانم او را بر زمین انداخته و آنجا نگهش داشتند. زنی خشن و هار بود و با قدرتی که بعداً فهمیدیم از آمفتامین ناشی میشد، زیر وزن هر سهشان دستوپا میزد. مادرم را گاز گرفت. با سر چنان محکم به صورت خواهر وسطیام، ویوی، کوبید که بینیاش شکسته و هردو چشمش برای هفتهها کبود بودند. این گری، خواهر بزرگترم بود که بالاخره او را مهار کرد. وقتی فکر میکرد مادرم نگاهش نمیکند بر روی صورت زن وحشی خم شد و او را بوسید. بوسهای رؤیایی میبود اگر چانهٔ زن وحشی به خون مادرمان آغشته نبود.»
زمان
۱۱ ساعت و ۸ دقیقه
حجم
۹۱۷٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۱ ساعت و ۸ دقیقه
حجم
۹۱۷٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد