
کتاب کارگاه سفالگری سویو
معرفی کتاب کارگاه سفالگری سویو
کتاب کارگاه سفالگری سویو نوشتهی یون سومین و با ترجمهی مهشید سجادی، روایتی داستانی از تجربههای فردی و جمعی در یک کارگاه سفالگری است. این اثر با محوریت شخصیت جونگمین، نویسندهای که پس از ترک شغلش و دورهای از انزوا، به طور تصادفی وارد کارگاهی در روستای چسنات بر میشود، به بازنمایی فرایند بازسازی روحی و اجتماعی او میپردازد. داستان، با نگاهی جزئینگر و انسانی، روابط میان اعضای کارگاه، چالشهای شخصی، و تاثیر هنر سفالگری بر زندگی روزمره را بررسی میکند. نشر دانشآفرین آن را منتشر کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کارگاه سفالگری سویو
کارگاه سفالگری سویو اثری داستانی است که با نگاهی دقیق به زندگی شخصیتهایی با گذشتهها و دغدغههای متفاوت، به موضوعاتی چون تنهایی، بازسازی هویت، و جستجوی معنا در زندگی روزمره میپردازد. یون سومین، نویسندهی کتاب، با خلق فضایی ملموس و صمیمی در یک کارگاه سفالگری، بستری برای شکلگیری روابط انسانی و مواجهه با زخمهای گذشته فراهم کرده است. روایت، از زاویهی دید جونگمین، نویسندهای که پس از ترک شغلش دچار رخوت و انزوا شده، آغاز میشود و به تدریج با ورود او به کارگاه و آشنایی با دیگر اعضا، لایههای مختلف شخصیتها و تعاملاتشان را آشکار میکند. ساختار کتاب بر پایهی توصیفهای جزئی و روایتهای درونی استوار است و با ریتمی آرام، تغییرات تدریجی درونی و بیرونی شخصیتها را دنبال میکند. کارگاه سفالگری نهتنها مکانی برای یادگیری یک هنر، بلکه فضایی برای بازسازی اعتماد به نفس، شکلگیری دوستیهای تازه و مواجهه با گذشته است. نویسنده با بهرهگیری از جزئیات زندگی روزمره، دغدغههای معاصر و پیوند میان هنر و زندگی، اثری خلق کرده که همزمان شخصی و جمعی است.
خلاصه داستان کارگاه سفالگری سویو
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با جونگمین، نویسندهای که پس از ترک شغلش و تجربهی انزوا، در روستای چسنات بر ساکن شده، آغاز میشود. او که از زندگی روزمره و روابط انسانی فاصله گرفته، به طور اتفاقی وارد کارگاه سفالگری سویو میشود؛ جایی که با جوهی، صاحب کارگاه، و دیگر اعضا آشنا میشود. فضای کارگاه، با حضور آدمهایی از سنین و پیشینههای مختلف، به تدریج جونگمین را از لاک تنهایی بیرون میکشد. او با لمس گل رس و ساخت اولین بشقاب، تجربهی تازهای از خلق و ارتباط را کشف میکند. در این مسیر، روابط میان اعضا، از جمله گیشیک، جیهه و دیگران، هرکدام با داستانها و زخمهای خود، به شکلگیری حس تعلق و همدلی کمک میکند. کارگاه، جایی برای آزمون و خطا، پذیرش نقصها و بازسازی اعتماد به نفس است. روایت، با توصیف دقیق فرایند سفالگری، تعاملات روزمره و خاطرات گذشتهی شخصیتها، به تدریج لایههای عمیقتری از دغدغههای انسانی را آشکار میکند؛ از جمله مواجهه با شکست، جستجوی معنا، و تلاش برای بازگشت به زندگی اجتماعی. در این میان، گذشتهی جونگمین و روابطش با دیگران، به ویژه جوران، به تدریج باز میشود و پیوند میان هنر و التیام روانی برجسته میگردد.
چرا باید کتاب کارگاه سفالگری سویو را بخوانیم؟
کارگاه سفالگری سویو با روایتی آرام و جزئینگر، تجربهی بازسازی فردی و اجتماعی را در بستری ملموس و روزمره به تصویر کشیده است. این کتاب با تمرکز بر فرایند یادگیری سفالگری، نشان میدهد چگونه هنر میتواند به ابزاری برای مواجهه با زخمهای گذشته و بازیابی امید تبدیل شود. شخصیتها، هرکدام با دغدغهها و آسیبهای خاص خود، در تعامل با یکدیگر و محیط کارگاه، به تدریج به سوی پذیرش و تغییر حرکت میکنند. اثر، بدون شعارزدگی، به اهمیت ارتباط انسانی، پذیرش نقصها و ارزش تجربههای جمعی میپردازد. برای کسانی که به روایتهای شخصیتمحور و فضاهای آرام علاقه دارند، این کتاب فرصتی برای همذاتپنداری و تامل فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که با احساس تنهایی، رخوت یا بحران هویت دستوپنجه نرم میکنند، یا به دنبال تجربهای آرام و شخصیتمحور درباره بازسازی فردی و قدرت هنر در زندگی روزمره هستند. همچنین برای علاقهمندان به روایتهای معاصر و داستانهایی با محوریت روابط انسانی و رشد تدریجی مناسب است.
بخشی از کتاب کارگاه سفالگری سویو
«لحظهای که از در عبور کرد، بوی گِل رُس در بینیاش سرازیر شد و قفسههای دکوری پر از سفال او را مسخ کردند. دو زن در آنجا حضور داشتند و هردو پیشبندهایی گلآلود پوشیده بودند. یکی از آنها که بیستوچندساله به نظر میرسید، پشت چرخ سفالگری با گل رس دست و پنجه نرم میکرد. زن دیگر، در اواسط چهلسالگی قرار داشت و با حواسپرتی از پنجره به بیرون خیره شده بود. ظاهراً به نوعی بیمار و خسته از زندگی بود. «متأسفم! فکر کردم اینجا یه کافهست.» جونگمین شتابزده عذرخواهی کرد، اما وقتی آن دو را کاملاً بیحرکت دید، بیشتر متلاطم شد؛ انگار آمدنش به آنجا برنامهریزی شده بود. زن حدوداً چهلساله که به نظر میرسید صاحب آنجاست، بدون تردید و دودلی گفت: «مردم همیشه این کارو میکنن. تابلوی اینجا خیلی کوچیکه و شما نمیتونین داخل رو ببینین. افسوس که اینجا یه کارگاه سفالگریه! در هر حال، میبینم که شما خیلی عرق میکنین.» «من برای قدمزدن بیرون اومدم و کلی پیادهروی کردم.» جونگمین خجالتزده شد و با دستش خودش را باد زد. او کمی سرش را پایین آورد تا لباسهایش را بررسی کند، اما خوشبختانه عرق از آنها بیرون نزده بود. «بیرون هوا گرمه. یه قهوه میل کنین. نمیتونم قول بدم به اندازهٔ قهوهای که توی یه کافهٔ خوب میخورین مطبوع باشه، اما ما قهوههای کیسهای فوری زیاد داریم، یا میتونم یه چیز شیرین براتون درست کنم.»
حجم
۲۵۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۵۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه