
کتاب سرو، سپید... سرخ
معرفی کتاب سرو، سپید... سرخ
کتاب سرو، سپید... سرخ نوشتهٔ جهانگیر شهلایی توسط انتشارات چترنگ منتشر شده است. این کتاب یک رمان تاریخی است که به بررسی برههای حساس و بحرانی از تاریخ ایران میپردازد و با تمرکز بر۲۳ روز پر تلاطم از شهریور ۱۳۲۰، تلاش میکند تا تصویری از چالشهای عظیم سیاسی و اجتماعی آن دوران ارائه دهد. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سرو، سپید... سرخ
کتاب سرو، سپید... سرخ اثری از جهانگیر شهلایی، یک رمان تاریخی است که به بررسی برههای حساس و بحرانی از تاریخ ایران میپردازد. این کتاب با تمرکز بر ۲۳ روز پر تلاطم از شهریور ۱۳۲۰، تلاش میکند تا تصویری از چالشهای عظیم سیاسی و اجتماعی آن دوران ارائه دهد. محور اصلی روایت، نقشآفرینی محمدعلی فروغی، ملقب به ذکاءالملک است؛ شخصیتی برجسته که با وجود سوابق درخشان فرهنگی و تجربه در مقام وزارت و نخستوزیری، در این برههٔ حیاتی بار دیگر سکان هدایت کشور را به دست میگیرد تا از فروپاشی و تجزیه ایران جلوگیری کند. رمان سرو، سپید... سرخ فراتر از یک روایت تاریخی صرف، نگاهی عمیق به تصمیمات سرنوشتساز و چالشهای پیچیدهای دارد که ایران در شهریور ۱۳۲۰ با آنها دست و پنجه نرم میکرد. این رمان نه تنها به وقایع تاریخی میپردازد، بلکه به احتمالات و تأثیرات تصمیمات یک فرد برجسته در تعیین سرنوشت یک ملت نیز نظر دارد.
خلاصه کتاب سرو، سپید... سرخ
چرا باید کتاب سرو، سپید... سرخ را بخوانیم؟
خواندن کتاب سرو، سپید... سرخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب را به علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران، دانشجویان و پژوهشگران تاریخ، دوستداران رمانهای تاریخی، خوانندگانی که به مطالعهٔ زندگینامهها و نقشآفرینی شخصیتهای برجستهٔ تاریخی علاقه دارند و کسانی که به دنبال فهم عمیقتری از چالشها و تصمیمات سرنوشتساز در دوران بحران هستند، پیشنهاد میکنیم.
درباره جهانگیر شهلایی
جهانگیر شهلایی، نویسندهٔ معاصر ایرانی متولد ۱۳۶۵ در تهران، از سال ۱۳۹۷ به طور جدی وارد عرصهٔ نویسندگی شد. او در آثارش همواره به دنبال تجربههای نو در فرم و محتوا در ادبیات ایران است، بیآنکه از نمادها و دلبستگیهای شخصیاش غافل بماند. شاخصهٔ اصلی نوشتههای شهلایی، ساختارشکنی و عصیان قهرمانهای داستانهایش است. این ویژگیها را میتوان بازتابی از روح بیقرار و سرکش خود نویسنده دانست؛ روحی که از چارچوبها و قالبهای تحمیلی گریزان است و به دنبال شکستن مرزهاست.
بخشی از کتاب سرو، سپید... سرخ
«عصر شده بود که اتاق مهمانخانه کمکم خلوت شد. فروغی تازه از شر دیدار با شکوهالملک خلاص شده بود، همچون تمام ساعتهای آن روز روی تخت دراز کشیده بود و به غروب خورشید نگاه میکرد. اوضاع مملکت نه بهتر، که حتی بدتر شده بود. میفهمید برای مردم یک مملکت بدتر از زجر کشنده، زجر کشندهٔ کشدار است و بدتر از جنگ، بلاتکلیفی بعد از آن. اما خودش را در برابر تمام آن مشکلات کوچک میدید. احساس غبن و افسردگی میکرد، چون به قول دکتر، امید به بهبود اوضاع مملکت هر روز بیشتر به فکروخیال شبیه میشد. انگار دنبال سایهٔ خویش میدوید. با هر پرسهای دورتر میشد و در این اوضاع هر لحظه کنار کشیدن منطقیتر به نظر میرسید. میتوانست تا آخر دنیا به همه بگوید که جانش را ندارد. میتوانست حالش را بهانه کند و بگوید دیگر برای این کارها پیر شده است. شاید حتی چند سالی بیشتر زندگی میکرد. فرصت میکرد کتابهای ناتمامش را تمام کند. کنار جوی مینشست و گذر عمر را تماشا میکرد و هیچکس هم نمیتوانست به او خرده بگیرد؛ چون همه به او گفته بودند وقت کنار کشیدن است. وقت کوتاه آمدن است. این نشانهٔ ضعف نبود و نمیتوانست باشد. فروغی با این فکرها خیلی زودتر از بقیهٔ اعضای خانه شام خورده و نخورده چشمانش را بر هم گذاشت. خوابی بیرؤیا. طولانی و افسردهکننده. چند باری در میانههای شب از تشنگی و گرما از خواب پرید.»
حجم
۲۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه