
کتاب داستان های کوتاه ادگار آلن پو
معرفی کتاب داستان های کوتاه ادگار آلن پو
کتاب داستان های کوتاه ادگار آلن پو نوشتهٔ ادگار آلن پو و ترجمهٔ زیبا گنجی و پریسا سلیمان زاده اردبیلی است. انتشارات نگاه این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی قرن ۱۹ آمریکا قرار گرفته، یک مجموعه داستان کوتاه است. این داستانها در سبکهای معمایی و وحشت نوشته شدهاند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب داستان های کوتاه ادگار آلن پو اثر ادگار آلن پو
کتاب «داستانهای کوتاه ادگار آلن پو» که در سال ۱۴۰۳ (چاپ دهم) منتشر شده، ۱۹ داستان کوتاه و آمریکایی از قرن ۱۹ را در بر گرفته است. عنوان برخی از این داستانها عبارت است از «قصهٔ هزار و دوّم شهرزاد»، «سقوط در گرداب مالستروم»، «سقوط خانهٔ آشر»، «پیامی پیداشده در یک بطری» و «روش دکتر قییر و پروفسور پرر». این داستانهای کوتاه را «ادگار آلن پو» نوشته است.
بهعنوان نمونه، خلاصهٔ یکی از این داستانها به نام «بالماسکهٔ مرگ سرخ» آورده شده است.
این داستان روایتگر «شاهزاده پروسپرو» است که همراه با ۱۰۰۰ نفر از اشراف دربارش برای فرار از طاعون مرگ سرخ به دژی پناه میبرد و آنجا مهمانی باشکوهی برپا میکند. هفت تالار رنگارنگ و عجیب با روشنایی ناشی از آتشدانهای پشت پنجرههای رنگی تزئین شدهاند و ساعتی آبنوسی غولپیکر با صدای منقطع خود، یادآور گذر زمان و مرگ است. در اوج جشن، شبحی نقابدار با ظاهری که تداعیگر مرگ سرخ است وارد میشود و خشم شاهزاده را برمیانگیزد. شاهزاده در تعقیب شبح در تالارهای رنگارنگ پیش میرود، اما در نهایت در تالار سیاه با او روبهرو شده و بهطرز مرموزی جان میسپارد. حاضران با دریدن نقاب شبح با وحشت متوجه میشوند که زیر آن هیچچیز نیست. مرگ سرخ به درون دژ راه یافته و همه را یکی پس از دیگری از پای درمیآورد؛ تا اینکه با خاموششدن آخرین شعلهها، تاریکی و مرگ بر همهجا مستولی میشود.
چرا باید کتاب داستان های کوتاه ادگار آلن پو را بخوانیم؟
«ادگار آلن پو» بهعنوان یکی از بنیانگذاران داستان کوتاه مدرن و از پیشگامان ژانرهای وحشت و معمایی شناخته میشود. او با خلق آثاری نوآورانه، استانداردهای این ژانرها را تعریف کرده است. هنوز هم بسیاری از نویسندگان از سبک و تکنیکهای او الهام میگیرند. این نویسندهٔ آمریکایی به عمق روان شخصیتهایش پرداخته و انگیزهها، ترسها و وسواسهای آنها را بهشکلی ماهرانه به تصویر کشیده است. این تمرکز بر پیچیدگیهای ذهن انسان، داستانهای او را فراتر از صرفاً ترسناک یا معمایی کرده و لایههای روانشناختی عمیقی به آنها بخشیده است.
کتاب داستان های کوتاه ادگار آلن پو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ آمریکا و قالب داستان کوتاه در سبکهای معمایی و وحشت پیشنهاد میکنیم. اگر به داستانهای ترسناک و معماهای پیچیده علاقه دارید، داستانهای کتاب حاضر یک نقطهٔ شروع عالی و یک منبع غنی دانسته شده است.
درباره ادگار آلن پو
«ادگار آلن پو» (Edgar Allan Poe) از سال ۱۸۰۹ تا ۱۸۴۹ میلادی زیست. او نویسنده و منتقد ادبی برجستهٔ آمریکایی بود که بهعنوان بنیانگذار داستان کوتاه مدرن و استاد ژانرهای معمایی و وحشت شناخته میشود. این نویسنده با تبحر در فضاسازی و شخصیتپردازی در قالب داستانهای کوتاه و با زبانی رمزآلود، تأثیر عمیقی بر نویسندگان پس از خود گذاشت و الهامبخش آثار متعددی در این ژانرها شد. زندگی پر فرازونشیب او، از کودکی پر از رنج و از دستدادن والدین تا دوران دانشجویی ناموفق و دستوپنجه نرمکردن با مشکلات مالی و سوگ همسر جوانش همواره بر آثار او سایه افکنده بود. با وجود این سختیها بهطور پیوسته به نویسندگی، نقد ادبی و ویراستاری پرداخت و آثاری ماندگار همچون «قتلهای خیابان مورگ»، «مغاک و آونگ»، «سوسک طلایی»، «گربهٔ سیاه» و شعر مشهور «کلاغ» را خلق کرد که همگی در رمزآلودبودن و مضامین وهم، درد و رنج مشترک هستند. آثار او اغلب در ژانرهای معمایی، وحشت، گوتیک (Gothic) و داستانهای کوتاه روانشناختی طبقهبندی میشوند. این نویسندهٔ آمریکایی بهخاطر سبک منحصربهفردش در ایجاد فضایی وهمآلود، شخصیتهای عمیقاً پریشان و پرداختن به مضامین تاریک و مرموز شهرت جهانی دارد. یکی از ویژگیهای بارز داستانهای او استفادهٔ استادانه از فضاسازی است. «ادگار آلن پو» با توصیف دقیق و جوّی صحنهها خواننده را به دنیایی تاریک و اغلب ترسناک میکشاند. خانههای قدیمی و روبهزوال، دخمههای نمناک و تاریک و مناظر دلگیر و وهمآلود، همگی در خدمت ایجاد حس تعلیق و اضطراب در داستانهای او هستند. شخصیتهای داستانهایش اغلب افرادی هستند که با پریشانیهای روانی، وسواسها، گناه یا ترس دستوپنجه نرم میکنند. او بهخوبی به کاوش درونی این شخصیتها پرداخته و انگیزهها و افکار پنهان آنها را آشکار ساخته است. این تمرکز بر روانشناسی شخصیتها، داستانهای او را عمیقتر و تأثیرگذارتر کرده است.
این نویسنده از نظر موضوعی به مرگ، فقدان، جنون، گناه، انتقام و ماهیت تاریک انسان علاقهٔ خاصی داشت. داستانهای او اغلب با پایانی غیرمنتظره و تکاندهنده به اوج میرسد و خواننده را با پرسشهایی عمیق دربارهٔ ماهیت انسان و جهان روبهرو میکند؛ همچنین این نویسنده بهخاطر نوآوریهایش در ژانر معمایی شناخته شده است. داستان «قتلهای خیابان مورگ» (The Murders in the Rue Morgue) اغلب بهعنوان اولین داستان کارآگاهی مدرن در نظر گرفته میشود. او در این داستان و آثار مشابه، عناصری همچون جنایت مرموز، کارآگاه باهوش و منطق قوی برای حل معما را به کار گرفته است. مرگ «ادگار آلن پو» همچون آثارش سرشار از رمزوراز بوده است. فرضیههای گوناگونی، از قتل و بیماری گرفته تا مسمومیت برای درگذشت او مطرح شده است. او در حالی در خیابان پیدا شد که وضعیت جسمانی وخیمی داشت و پس از انتقال به بیمارستان، چهار روز بعد درگذشت. با وجود تشخیص میزان بالای الکل در بدنش این موضوع باتوجهبه منع پزشکان از مصرف الکل برای او، معمای دیگری را رقم زد. هذیانگوییهای او در واپسین روزهای زندگی و تکرار نامی ناشناس، «رینولدز» بر ابهامات این واقعه افزود. علت دقیق مرگ این نویسندهٔ بزرگ همچنان بهعنوان یک معمای حلنشده در تاریخ ادبیات جهان باقی مانده است.
بخشی از کتاب داستان های کوتاه ادگار آلن پو
«از پای درآمده بودم. از پای درآمده تا سرحد مرگ، از آن عذاب طولانی؛ و هنگامی که سرانجام دست و پایم را گشودند، و اجازه یافتم بنشینم، احساس کردم حواسم دارند از بین میروند. حکم ــ حکم هولناک مرگ ــ آخرین جملهٔ واضحی بود که به گوشم رسید. پس از آن گویی صدای بازجوهای تفتیش عقاید در همهمهای گنگ و رویاگونه محو شد. این زمزمه در درونم چرخش را تداعی کرد ــ شاید به این دلیل که در عالم خیال به صدای فرفر سنگ آسیاب شباهت داشت. فقط برای لحظهای کوتاه، چون دیگر چیزی نمیشنیدم. با این همه تا مدتی میتوانستم ببینم؛ اما با چه اغراق دهشتناکی! لبهای قاضیان سیاهپوش را میدیدم. لبها به نظرم سفید میآمدند ــ سفیدتر از برگ کاغذی که این واژهها را بر آن مینویسم ــ و باریک، چنان باریک که مضحک مینمود؛ باریک از شدت قاطعیت ــ از ارادهٔ تزلزلناپذیر ــ از تحقیر خشونتآمیز درد بشر. میدیدم احکامی که سرنوشت مرا رقم میزد، هنوز بر آن لبها جاری هستند. عباراتی مرگبار پیچوتاب میخوردند. دیدم هجاهای نام مرا بر لب آوردند؛ و به خود لرزیدم، چون هیچ صدایی به دنبال نداشت. همچنین لحظاتی چند با هراسی هذیانوار، موج نرم و تقریباً نامحسوس پردههای چیندار سیاهی را که دیوارهای اتاق را میپوشاند، دیدم. و بعد چشمم به هفت شمع بلند روی میز افتاد. نخست ظاهری نیکو داشتند، گویی فرشتگانی سپید و باریکاندام بودند که نجاتم خواهند داد؛ اما لحظهای بعد دلآشوبهای کشنده جانم را فرا گرفت و احساس کردم تکتک تارهای وجودم میلرزند، انگار که جریان سیم برق را لمس کرده باشم، و در همان حال آن هیئتهای فرشتهگون به اشباحی بیمعنی تبدیل شدند، آتش بر سر، و دیدم از آنها کمکی برنمیآید. سپس اندیشهٔ آرامیدنی شیرین در گور، همچون نغمهای گوشنواز و پرمایه، آرام در تصورم لغزید. این اندیشه آرام و پنهانی آمد؛ و انگار مدتی طول کشید تا درک کامل آن حاصل شود؛ اما سرانجام درست لحظهای که روحم بهدرستی آن را احساس میکرد و بالوپر میداد، پرهیب قاضیان به طرز اسرارآمیزی از مقابلم محو شد؛ شمعهای بلند به کام نیستی فرو رفتند؛ شعلههایشان بهکلی خاموش شد؛ ظلمتی سیاه چیره گشت؛ گویی تمام حواس من در سقوط شتابزدهٔ دیوانهوار روح به درون دوزخ بلعیده شد. سپس سکوت، سکون و شب، تمامی گیتی بود.»
حجم
۴۹۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۷ صفحه
حجم
۴۹۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۷ صفحه