
کتاب ما ایوب نبودیم
معرفی کتاب ما ایوب نبودیم
کتاب ما ایوب نبودیم با گردآوری فاطمه ستوده در نشر اطراف منتشر شده است. نویسندگان در این اثر از مواجهه با مراقبت از دیگری سخن گفتهاند. کتاب حاضر در دستهٔ آثار ناداستانی قرار میگیرد و دربردارندهٔ ۱۳ جستار و روایت است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ما ایوب نبودیم
کتاب ما ایوب نبودیم دربردارندهٔ ۱۳ روایت در باب مراقبت از دیگری است. نویسندگان در این اثر از احوال و افکار در موقعیتهایی سخن گفتهاند که گویی قسمتی از زندگی خود را به دیگران بخشیدهاند؛ آن هم با مراقبت از دیگران. این جستارها، روایت انسانهایی معمولی است که ناخواسته و ناگهانی در یک موقعیت عجیب و پیچیده و بغرنج قرار گرفتهاند و باید از دیگری مراقبت میکردند. میتوان گفت مراقبت در این اثر به معنای ایستادن بر مرز دو جهان بسیار متفاوت است؛ یکی جهان افراد رنجدیده است و دیگری جهان مردمان مغرور و فراموشکار. قهرمان این روایتها، افرادی معمولی هستند که ناگهان خود را در وضعیتی غیرعادی دیدهاند و با این حال باید به زندگی خود ادامه دهند و تسلیبخش دیگری باشند. مراقبت از دیگری تنها بر شخصی که از او مراقبت میشود، تأثیرگذار نیست و زندگی شخص مراقب را هم دگرگون میسازد. عنوان روایتهای این مجموعه عبارت است از «سربازهایی با مدت خدمت نامحدود»، «من کانگورو نبودم»، «پس از مرگ سهراب میرسیدیم»، «کَرمراقبتی که شغلش مراقبت بود»، «پشت قاب دایی افراسیاب»، «مامان، دارمت»، «ارثیهٔ مراقبت»، «زندگی پای»، «مراقب شب»، «یوزپلگانی که با من دویدهاند»، «برای آخرین تصویر»، «مراقبتنامه» و «کارد خوردن در دماوند، برخاستن در هیمالیا».
خواندن کتاب ما ایوب نبودیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان پیشنهاد میکنیم. همچنین اگر خودتان یا اطرافیانتان در مرحلهای از زندگی، درگیر مراقبت از فردی دیگری بودهاند، مطالعهٔ این اثر میتواند تجربهای لذتبخش باشد؛ چراکه درمییابید که انسانها در موقعیتهای مختلف در مراقبت از دیگران، چه چیزهایی را از سر گذارنده و چه احساساتی را تجربه کردهاند.
بخشی از کتاب ما ایوب نبودیم
«با کنجکاویِ خاصِ چشمهای همیشهمتعجبِ کودکی نوپا به کتابخانه زل زده بود. حواسش به جلدهای خوشرنگولعاب کتابها نبود. سرگرمِ سیمیِ دفتری بود که وقتی بالاخره بعد از سه سال نشدن و نشدن و نشدن، شد، برای خودم به عنوان هدیهٔ مادر شدن خریده بودم. پسرک زیاد معطل آن دفتر نشد. دستهایش را روی زمین فشار داد و بلند شد، ایستاد، لبخند زد و بهدو از اتاق بیرون رفت. اما من از همان اولین روزهای بارداری، وقتی رنج بچهدار نشدن به ترس و اضطرابِ از دست دادن جنین تبدیل شد، به آن دفتر و جوری که باید پر میشد فکر کرده بودم. به اینکه حوصلهسربر نباشد، شبیه نصیحتنامه نشود و نالهنامه هم از آب درنیاید. به همهٔ اینها فکر کرده بودم. در نهایت، چیزی که باید ترسیم میشد آخرین تصویری بود که میخواستم پسرک از من در ذهنش داشته باشد. آخرین تصویر از من، تصویر زنی در اولین مواجههها با او.
بعد از سه سال تلاش، با آیویاف باردار شدهام. خوشحال نیستم. ذوق ندارم. امیدوار نیستم. در مغزم مجموعهای از تصاویر بریدهبریده و صحنههای کوتاه تلنبار شدهاند. ذهنم از اتاقهای معاینه که تاریکاند و باید روی تختشان دراز بکشی و دکترهای ماهری که بدونِ نگاه کردن به بدنت دستگاه سونو را هدایت میکنند، میپرد به شلوارکهای آبی زنگاری که باید وقت معاینه بپوشی چون در آن ناحیهٔ موردنظر سوراخاند. ذهنم میپرد به زنهایی که در نوبت سونو نشستهاند و عامدانه نگاهشان را از هم میدزدند تا چهرهٔ زار همدیگر را نبینند، چهرهای پر از بیچارگی.»
حجم
۲۷۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
حجم
۲۷۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
نظرات کاربران
چقدر تجربه زیسته ریختن تو دل این کتاب چقدر میشینه اشکم دراومد بارها