دانلود و خرید کتاب یومی و نقاش کابوس برندون سندرسون ترجمه شقایق خانجانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب یومی و نقاش کابوس

کتاب یومی و نقاش کابوس

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یومی و نقاش کابوس

کتاب یومی و نقاش کابوس نوشتهٔ برندون سندرسون و ترجمهٔ شقایق خانجانی است. انتشارات آذرباد این رمان معاصر آمریکایی را منتشر کرده است.

درباره کتاب یومی و نقاش کابوس

کتاب یومی و نقاش کابوس برابر با یک رمان معاصر و آمریکایی است. داستان چیست؟ «هویدِ داستان‌سرا» در این رمان، داستانی از دو فرد را برایمان بازگو می‌کند که از دو جهان کاملاً متفاوت هستند، اما باید با هم صلح کرده و راهی برای نجات دنیایشان از ویرانی پیدا کنند‌. «یومی» از سرزمین باغ‌ها، مدیتیشن و اشباح است؛ درحالی‌که «نقاش» در دنیای تاریکی، تکنولوژی و کابوس‌ها زندگی می‌کند. وقتی ناگهان زندگی‌هایشان به شیوه‌ای عجیب با هم ادغام می‌شود، آیا می‌توانند تفاوت‌هایشان را کنار گذاشته و با هم کار کنند تا معمای شرایط را کشف کرده و جامعهٔ همدیگر را از فاجعه‌ای قطعی نجات دهند؟ بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب یومی و نقاش کابوس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب یومی و نقاش کابوس

«نقاش کف اتاقش نشسته بود، درون ملحفه‌هایش کزکرده و به دستهٔ ظرف‌ها، فنجان‌ها و لوازم آشپزخانه که یومی روز قبل مرتب کرده بود نگاه می‌کرد.

ملحفه‌ها را به خود نزدیک‌تر کرد چون گرما حس خوبی به او می‌داد که قبلاً هیچ‌وقت این‌طور نبود. چون آخرین باری که کسی این ملحفه‌ها را در دست گرفته بود، یومی بود. با او نشسته بود. نمایشگر را نگاه می‌کرد و بیش‌ازحد به زندگی شخصیت‌های خیالی اهمیت می‌داد.

فکر کرد شاید بتونم یه گسترش‌دهندهٔ هیون بگیرم و وارد حریر بشم. می‌توانست به دنبال آن دیوارها که دور شهرهای یومی را گرفته بودند، برود و ... و چه‌کار کند؟ توسط کابوس‌ها محاصره و کشته شود؟

حتی نمی‌دانست که شهرهای یومی چه بودند. ماساکا گفته بود آن دیوارها غیرقابل نفوذند؛ اما ظاهراً نقاش نیمی از زمانش را داخل یکی از آن‌ها گذرانده بود. آن‌قدر در عمق فرورفته بود که نمی‌توانست سطح را ببیند.

حق با محقق بود. نقاش دیگر هیچ ایده‌ای نداشت که چه اتفاقی دارد می‌افتد.

به‌جز اینکه یومی را ازدست‌داده بود.

نه اجازه نمی‌دم که همیشگی باشه. درحالی‌که ایده‌ای به ذهنش رسیده بود، ایستاد. یک ایدهٔ وحشتناک؛ بااین‌حال، آن را دنبال کرد و از آپارتمان بیرون رفت، کیسهٔ سنگ‌ها روی شانه‌ای بود و چیزی خاص در جیبش قرار داشت.

کابوس‌ها معمولاً به آخرین جایی که تغذیه کرده بودند برمی‌گشتند. شاید به دنبال یک خوراک راحت دیگر بودند. یا شاید با غریزه کار می‌کردند و عواطفی را دنبال می‌کردند که دفعهٔ قبل آن‌ها را به سمت شکار هدایت کرده بود. نقاش بر روی این موضوع ریسک کرده و به زمین‌بازی شکسته نزدیک کارناوال برگشت.

اینجا نشست و منتظر ماند. مصمم بود و ترسیده، هرچند که قرار بود چه چیز بیشتری را به کابوس‌ها ببازد. پس وقتی دید که چیزی کوچهٔ نزدیکش را تاریک می‌کند خیالش راحت شد.

حق با او بود. ایستاد و وقتی کابوس از کوچه بیرون زد و زمین را با چنگال‌های ضخیمش برید، احساس خستگی شدید کرد. بااحتیاط به نقاش نزدیک شد، شاید آخرین رویارویی‌شان را به یاد می‌آورد.

نقاش به موجود گفت: «ما قبل از اینکه جابه‌جایی اتفاق بیفته همدیگه رو دیدیم. تصادفی بود یا حتی اون موقع هم دنبال من می‌گشتی؟»

موجود قد برافراشت، سیاهی‌اش آن‌قدر ژرف بود که فقط می‌شد تصورش کرد. چشمانش حفره‌های توخالی سفید بودند. دستش را به سمت او دراز کرد.

نقاش زمزمه کرد: «لیون.» به یاد حالت گرگی افتاد که در مواجهه به محققان به خود گرفته بود.

موجود خشکش زد، بعد نزدیک زمین دولا شد.

پرسید: «اونا خاطراتت رو گرفتن، لیون؟ اما چرا؟»

جواب بلافاصله به ذهنش رسید. کلمات محققان را به یاد آورد که او را به سمت یک نتیجه راهنمایی می‌کرد.

آن‌ها از یومی می‌ترسیدند.

نقاش گفت: «این اتفاقیه که داره می‌افته؟ شهرها یه نوع بازی برای ... استفادهٔ یومی هستن؟ تا اونو گیج نگه دارن، یا سردرگم، یا فقط آروم؟»

کابوس دوباره به سمت جلو خزید، پس نقاش زانو زده و شروع به پشته‌سازی کرد. همانند قبل، دسته‌هایش چشم‌گیر بودند، هرچند که اصلاً در سطح یومی نبود؛ اما همان‌طور که سنگ‌ها را می‌گذاشت به خودش افتخار کرد... و همان‌طور که امیدوار بود، کابوسی که لیون بود یک‌بار دیگر ایستاد. حفره‌های سوراخ شده بر روی دسته‌های متمرکز شد.

نقاش گفت: «می‌دونم، من قدرت یا موهبتی که به یومی داده‌شده ندارم؛ ولی دیدم که قبلاً منو شناختی ... حتی بعدازاینکه کسی جسم و ذهنت رو دزدید.»

iLia
۱۴۰۳/۱۱/۱۴

اگر سندرسون فن باشید که حتما سراغ این کتاب هم میرید چون یه تم خاص و جذابی داره که توی بقیه کتاب‌های سندرسون کمتر دیدیم و بیشتر سبک و مدل شرقی به خودش گرفته و خلاصه که خیلی خیلی جذابه.

- بیشتر
علی
۱۴۰۳/۱۱/۱۴

عالیه

حجم

۷۱۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۷۱۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۱۰۷,۰۰۰
تومان