
کتاب جنگل پنیر
معرفی کتاب جنگل پنیر
کتاب الکترونیکی جنگل پنیر نوشتۀ فرشته احمدی در گروه انتشاراتی ققنوس چاپ شده است. این کتاب دربارۀ مواجهۀ فرد با گذشتهای است که هنوز زخمهایش التیام نیافته، و تلاش برای بازسازی هویت فردی از دل خاطرات و رازهای قدیمی.
درباره کتاب جنگل پنیر
رمان جنگل پنیر داستان سفر درونی شخصیتی به نام «سایه» است؛ سفری که با بازگشت به شهر و خانهای از گذشته آغاز میشود و بیآنکه هدف مشخصی در ابتدا وجود داشته باشد، کمکم به کاوشی در گذشتهای گرهخورده با پرسشها و رازهای شخصی تبدیل میشود. سایه به خانه پدری بازمیگردد، خانهای که در آن خاطراتی از پدر، مرگ او، و ناتمامماندن رابطهها وجود دارد. در طول داستان، نویسنده خواننده را در فضای نوستالژیک شهری که زمانی زیستگاه شخصیت اصلی بوده همراه میکند. با نگاهی بیپرده و بدون نمایشگری، «سایه» وارد زیست جهان کودکی و نوجوانی خود میشود. گذشته در اینجا نه بهمثابه پناهگاه، بلکه بهمثابه عرصهای ناتمام و پرابهام بازسازی میشود؛ عرصهای که در آن تجربههایی گنگ، سرکوبشده یا حلنشده منتظر کشفاند. رمان از جهاتی با سنت داستانهای روانشناختی پیوند دارد. تمرکز بر جزئیات درونی شخصیت، تنهایی، سفرهای ذهنی، و پیوند آن با مکانهای خاص، همگی ساختاری روانتحلیلی و درونگرایانه به رمان میدهند.
شخصیت اصلی بیش از آنکه با افراد درگیر شود، با خاطرات، تصاویر ذهنی و تکههای پراکنده گذشته سر و کار دارد. سایه در این سفر نه فقط به شهر و خانه قدیمی، بلکه به درون خود بازمیگردد؛ بازگشتی که در آن پرسشهایی درباره پدر، مرگ، کودکی، و معنای رضایت و رهایی مطرح میشود. در بخشی از کتاب آمده: «آمدهام تا حسهای نوستالژیکم را ارضا کنم»، اما همانطور که در ادامه داستان روشن میشود، این بازگشت صرفاً احساسی نیست بلکه تحلیلی و ساختارشکنانه است. در سبک نوشتاری، نویسنده از زبانی توصیفی بهره میبرد که فضا را ملموس و گاه شاعرانه میسازد. اما در عین حال از کلیگویی دوری میکند و شخصیتپردازیها را بهگونهای پیش میبرد که هر شخصیت، بهخصوص سایه، لایههای پیچیده و چندوجهی داشته باشد. رمان جنگل پنیر را میتوان در کنار آثار قبلی فرشته احمدی چون پری فراموشی قرار داد که همگی دغدغههای زنانه، خاطره، و هویت فردی را با نگاهی غیرشعاری و جستوجوگرانه دنبال میکنند.
کتاب جنگل پنیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب مناسب علاقهمندان به داستانهای روانشناختی، روایتهای نوستالژیک، و همچنین مخاطبانی است که به ادبیات معاصر فارسی با تمرکز بر شخصیتپردازی زنانه علاقهمندند.
درباره فرشته احمدی
فرشته احمدی، متولد ۱۳۵۱ در کرمان، نویسنده و منتقد ادبی است. تحصیلات خود را در رشتۀ معماری در دانشگاه تهران به پایان رسانده و از اوایل دهه ۸۰ فعالیت خود را در حوزه ادبیات آغاز کرده است. اولین کتاب او داستانی برای کودکان با عنوان بیاسم بود. در سال ۱۳۸۳ نخستین مجموعه داستان کوتاه خود به نام سارای همه را منتشر کرد. داستان تلویزیون از این مجموعه در جایزۀ هوشنگ گلشیری سال ۱۳۸۴ برگزیده شد. نخستین رمان او، پری فراموشی، تندیس کتاب برگزیده کتابفروشان را در جایزۀ روزی روزگاری سال ۱۳۸۸ دریافت کرد. احمدی بهعنوان منتقد نیز در نشریات مختلف فعالیت دارد و چند دوره عضو هیئت داوران جایزۀ روزی روزگاری بوده است.
بخشی از کتاب جنگل پنیر
«مردها زیر چشمی نگاهم میکنند، حتی پسرکی دانشجو که عازم رفتن است این پا و آن پا میکند. بالای پلههای خروجی برمیگردد و نگاهش را دور تا دور سالن میچرخاند تا مثلاً فقط مرا دید نزده باشد. من هم بیخیال به همه چشم میدوزم. مهمان چند روزهام و حق دارم خوب نگاه کنم، حسابگری کنم و به ماشینی فکر کنم که اگر پسرک داشته باشد، کار رفت و آمدم را آسان میکند. میل ارتباط با غریبهها در جایی موقت جایی که به زودی ترکش میکنم و همه چیز خاطره میشود، هم برای من هم برای آنان، آنقدر زیاد است که راحت، راحتتر از هر زمان دیگری به پشتی صندلی تکیه میدهم و لقمههایم را سر وقت بارها و بارها میجوم. پسرک توی پرایدی سفید منتظر نشسته است. خندهام میگیرد به همین زودی! نه زیادی زود است. نگاهش نمیکنم و پیاده به سمت مرکز شهر راهی میشوم. دم آژانس ماشینی ایستاده. از رفتن پشیمان شدهام. اول باید شهر را ببینم. نگاه آدمها حواسم را پرت میکند. عینک آفتابیام را برمیدارم و چند قدم بعد دسته ساکم را مثل کیفی معمولی دستم میگیرم تا به خیال خودم از هیئت مسافری سرگردان خارج شوم. اما راه رفتن زنی در آن ساعات ظهر، تنها، بدون چادر با دوربینی بر دوش نادیده گرفته نمیشود هر چقدر هم که بکوشد خودمانی باشد. به دهانه بازار سرپوشیده و کوچک زرند میرسم. کرکره اکثر مغازهها پایین است و جز تک و توک عابرانی که برای کوتاه کردن مسیرشان از آنجا میگذرند و پیرزن گدایی که از سایه طاقی بازار دل نکنده، هیاهویی به چشم نمیخورد. دوربینم را روشن میکنم و تا انتهای بازار میروم. حرفهایم را پچ پچه میکنم تا یادم بماند چه فکرهایی توی سرم وول میخوردند. از مغازه کوچک رویفروشی لیوانی میخرم و کاسهای کوچک به جای زیرسیگاری. چند پسر بچه از گوشهای پیدا میشوند و جلو دوربین مسخرگی میکنند. بهشان میخندم. ازشان فیلم میگیرم. یکیشان میدود توی دکان کوچکی.»
حجم
۱۵۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۱۵ صفحه
حجم
۱۵۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۱۵ صفحه