کتاب جادوگر و گوی شیشه ای
معرفی کتاب جادوگر و گوی شیشه ای
کتاب جادوگر و گوی شیشه ای نوشتهٔ استیون کینگ و ترجمهٔ سهیلا الله دوستی است. انتشارات افراز این کتاب را که پنجمین جلد از مجموعهٔ «برج تاریک» است، روانهٔ بازار کرده است. این رمان در نظرسنجی سالانهٔ لوکوس برای بهترین رمان فانتزی در رتبهٔ چهارم قرار گرفت.
درباره کتاب جادوگر و گوی شیشه ای
کتاب جادوگر و گوی شیشه ای یک رمان فانتزی نوشتهٔ استیون کینگ است که در سال ۱۹۹۷ میلادی منتشر شد. قصهٔ این رمان از جایی شروع میشود که در جلد قبلِ مجموعه به پایان رسید. پس از اینکه «جیک»، «ادی»، «سوزانا» و «رولاند»، چندین ساعت بیثمر را صرف معمابازی با «بلین مونو» میکنند، ادی با گفتن جوکهای کودکانه، کامپیوتر دیوانه را شکست میدهد. بلین نمیتواند معماهای «غیرمنطقی» ادی را مدیریت کند. ۴ تفنگدار در ایستگاه راهآهن توپکا پیاده میشوند؛ ایستگاهی که در کمال تعجب آنها در توپکا، کانزاس، دههٔ ۱۹۸۰ میلادی واقع شده است. آنجا شهری متروک است؛ زیرا این نسخه از جهان بهدلیل آنفولانزا خالی از سکنه شده است.
گفته شده است که استیون کینگ در این رمان، در شورمندترین حالت خود، خوانندگان را در موج شور و شوق جذب میکند. این رمان را بهشدت تنشآمیز و غرشآلود توصیف کردهاند.
خواندن کتاب جادوگر و گوی شیشه ای را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره استیون کینگ
استیوِن اِدْوین کینْگ (استیفن کینگ) در سال ۱۹۴۷ میلادی در پورتلند در آمریکا متولد شد. پدر و مادر او با هم اختلافات بسیاری داشتند. روزی پدر استیفن بهبهانهٔ خرید سیگار، خانه را برای همیشه ترک کرد. مادر، استیفن و برادرخواندهاش «دیوید» را بهتنهایی و با مشقت بسیار بزرگ کرد. استیون در سال ۱۹۵۹ پس از نوشتن مقالهای برای یک روزنامهٔ محلی کمتیراژ به نویسندگی علاقهمند شد. او درمورد برنامههای تلویزیونی نقد و مقاله نوشت. رفتهرفته داستانهای کوتاه آغازین خود را به ۳۰ سِنت به آدمهای محلی فروخت. بعضی از داستانها را نیز به همشاگردیهای مدرسه میفروخت که معلمها پس از آگاهی از جریان مانعش شدند. بیشتر آثار ابتدایی این نویسنده، علمی - تخیلی بودند. پس از خواندن مجلات ترسناکِ خالهاش، در سال ۱۹۵۹ به ژانر وحشت علاقهمند شد. او از نویسندگانی همچون هاوارد فیلیپس لاوْکرَفْت، رابِرتْ بلاچ وجک فینی الهام گرفت و سپس داستان ترسناک I Was a teenage GraveRobber را نوشت.
استیون کینگ در سال ۱۹۶۷ که توانست داستان «کف شیشهای» را چاپ کند، مسیر زندگیاش تغییر کرد و از سال دوم دانشگاه شروع به نوشتن مقالات هفتگی برای روزنامهٔ دانشگاه کرد. استیون در فعالیتهای سیاسی - دانشجویی نیز شرکت میکرد. او یکی از اعضای تشکلهای دانشجویی بود؛ ابتدا با این عقیدهٔ محافظهکارانه که جنگ با ویتنام برخلاف قانون اساسی است و سپس در مقام یکی از حامیان فعال جنبش ضدجنگ در دانشگاه اورونو. او در سال ۱۹۷۰ در رشتهٔ زبان انگلیسی لیسانس گرفت. پس از ازدواج، وضع مالی خوبی نداشت و نتوانست بهدلیل فشار خون، قدرت بینایی ضعیف، کف پای صاف و قدرت شنوایی ضعیف، کار متناسب با رشتهاش پیدا کند. او کارگر یک کارخانهٔ تولید مواد شوینده شد.
کینگ اولین داستان کوتاهش را پس از فراغت از تحصیل نوشت و پس از ازدواج هم تعداد بسیاری از این داستانها را فروخت. در سال ۱۹۷۳ بالأخره یکی از داستانهای بلند استیون با عنوان «کری» فروش خوبی داشت و استیون بالأخره دست از کارهای جانبی کشید و نویسندهای تماموقت شد. موضوعاتی از قبیل ترسهای شبانگاهی، ارواح شیطانی، بیماران روانی خودآزار و دگرآزار ساختار اصلی بیشتر داستانهای استیفن کینگ را تشکیل میدهد؛ در حقیقت کینگ به نویسندهٔ داستانهای ترسناک مشهور است.
بر اساس بسیاری از داستانهای استیون کینگ فیلم ساخته شده است. داستانهای مشهوری مانند مسیر سبز، درخشش، منطقهٔ مرده و رهایی از شاوشنگ، کری و کریستین.
بخشی از کتاب جادوگر و گوی شیشه ای
«رولند و سوزان دلباخته شده بودند؛ اما هنوز کسی خبر نداشت. راز آنها تا ابد پنهان نمیماند؛ حداکثر تا شب جشن درو. حتا ممکن بود زودتر از آن تاریخ همهچیز به پایان برسد، اگر شکارچیان تابوت بزرگ لب باز میکردند و افشاگری میکردند. رولند با خود میاندیشید، اولین حرکت اصلی ممکن است توسط یکی دیگر از بازیکنان بازی صورت گیرد؛ اما مهم نبود چهکسی حرکت اول را انجام دهد، مهم این بود که جوناس و افرادش هم در کنار او بودند، و قسمتی از آن. و آن قسمت برای سه پسر، خطرناکترین قسمت بود.
رولند و سوزان بسیار محتاط بودند، به محتاطیِ تمام عاشقان مخفی، از هر لحاظی که فکر کنی. آن دو هیچگاه دوبار پشت هم در یک مکان یکسان و یک زمان یکسان، یکدیگر را ملاقات نکردند. هیچگاه برای رفتن به میعادگاه، از زیر کار در نرفتند، زیرا در هامبری سوارکاری رایج بود؛ اما از زیر کار فرار کردن همیشه جلبتوجه میکرد. سوزان هیچوقت برای بیرون رفتن، بهانهٔ سرزدن به دوستاناش را نیاورد. گرچه دوستانی داشت که در اینکار کمکاش کنند؛ اما حس میکرد که عمه کورد شدیداً به سوارکاریهای او مشکوک شده -مخصوصاً سوارکاریهایی که دم غروب بود- اما تا کنون که بهانههای تکراری سوزان را برای آنها پذیرفته بود: اینکه به تنهایی و کنجی خلوت احتیاج دارد، میخواهد روی قولی که داده و مسئولیتهایی که دارد تمرکز کند، و اینکه اینها در اصل پیشنهادات ریا در تپهٔ کووس است.»
حجم
۶۹۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۳۳ صفحه
حجم
۶۹۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۳۳ صفحه
نظرات کاربران
طبق معمول، کینگ نشون میده که نویسنده کاربلد و با تخیل گسترده است. اما متاسفانه با ترجمه متوسط و ویرایش افتضاح مواجه هستیم. اشتباهات دستوری و نگارشی اینقدر زیاده که فکر میکنم عمدا انجام شده تا لذت خوندن کتاب رو به
ویراستاری افتضاحه! اگه تونستید انگلیسیشو بخونید.