دانلود و خرید کتاب تهوع ژان پل سارتر | بهترین ترجمه

معرفی کتاب تهوع

«من میان این صداهای بانشاط و معقول تنها هستم. همهٔ این موجودات وقتشان را صرف این می‌‌کنند که فکرشان را بگویند و به‌خوشی بپذیرند که هم‌عقیده‌اند. محض رضای خدا، چرا انقدر برایشان مهم است که همه‌شان به یک چیز فکر کنند.» «تهوع» نوشته ژان پل سارتر(۱۹۸۰-۱۹۰۵) فیلسوف و نویسنده فرانسوی است. «تهوع» اصلی‌ترین نوشته ادبی سارتر به شمار می‌رود که در سال ۱۹۳۸، زمانی که او استاد دانشگاه بود منتشر شد. «تهوع» رمانی فسلفی و اگزیستانسیالیستی است. رمان در شهر بویی در ایتالیا رخ می‌دهد و داستان آنتوان روکانتین است. آنتوان یک نویسنده فرانسوی است که از وجود خود وحشت دارد. او در ثبت خاطراتش در مدت ماندگاری‌اش در این شهر، همه احساسات و حالات درونی‌اش در مورد جهان و افراد اطرافش را می‌نویسد. یک احساس تهوع گنگ با اوست که او دلیلش را نمی‌داند... «تهوع» حدیث انسان تنهایی است که در گردونه زمان، از تنهایی خویش پناهگاهی می‌سازد تا بتواند در مقابل هجوم افکار تیره و سهمگین تاب بیاورد. سارتر در سال ۱۹۶۴ به خاطر این رمان برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد اما از پذیرش جایزه سر باز زد. در بخشی از این رمان می‌خوانیم: خب شاید کمی هم عقلم را از دست داده بودم. اما رد آن به جا نمانده. احساسات غریب هفتهٔ پیش، امروز خیلی مضحک به نظر می‌رسند. دیگر فکرشان را نمی‌کنم. امشب خودم را در این دنیا کاملاً آسوده و مرفه حس می‌کنم. اینجا اتاق من است، رو به شمال شرق. آن پایین، خیابان موتیله با کارگاه ایستگاه جدید راه‌آهن است. نور سرخ و سفید کافهٔراندِوو دِ شُمینو، واقع در نبش بولوار ویکتور نوآر، از پنجره پیداست. در همین وقت، قطار پاریس از راه می‌رسد. مردم از ایستگاه قدیمی بیرون می‌آیند و به خیابان‌ها می‌ریزند. صدای قدم‌ها و حرف‌هایشان را می‌شنوم. خیلی‌ها منتظر آخرین تراموا هستند. مثل اینکه درست پای پنجرهٔ من، دور تیر چراغ گاز، گروه غمگین کوچکی را تشکیل داده‌اند.
معرفی نویسنده
عکس ژان پل سارتر
ژان پل سارتر
فرانسوی | تولد ۱۹۰۵ - درگذشت ۱۹۸۰

در ۲۱ ژوئن سال ۱۹۰۵ در پاریس به دنیا آمد. حاصل ازدواج و رابطه یک افسر نیروی دریایی فرانسه با زنی از طبقه ممتاز؛ اما ژان پل سارتر فرصت چندانی برای درک حضور پدر نداشت. سوغات پدر در یکی از سفرهایش به هند و چین، تب بود. تبی عجیب که دست آخر باعث مرگ او شد تا پسرک عزیزدردانه پانزده‌ماهه بماند و مادری که بعد از این اتفاق تصمیم به ترک پاریس گرفت.

نه شرقی، نه غربی، انسانی
۱۳۹۶/۰۴/۲۸

رمان تهوع یکی از محوری‌ترین آثار مکتب اگزیستانسیالیسم است. این اولین رمان سارتر است و از نظر خودش یکی از بهترین نوشته هایش نیز هست. در میان رمان‌هایی که سارتر به رشته تحریر درآورد، تهوع دارای پیچیدگی‌ها و دشواری‌های خاص فلسفی

- بیشتر
پرنیان
۱۳۹۹/۰۲/۱۲

تهوع؛ کتابی که شما رو توی دل پوچی و تاریکی می‌بره؛ جایی که به‌نظر می‌رسه هیچ راه فراری ازش نیست؛ ولی درست به‌موقع، سارتر به شما که حالا ناامید و سردرگم، خودتون رو به دیوارهای بسته‌ی پوچی می‌زنین تا به زندگیِ

- بیشتر
محمد شریعتی
۱۳۹۹/۰۱/۲۲

رمانی درباره اندیشه وجودگرایی... آنتوان روکانتن، پژوهش‌گر تاریخ، ناگهان خودش رو در دنیایی که درونش زندگی می‌کنه غریبه می‌بینه، با همه چیزهای اطرافش احساس بیگانگی می‌کنه و اون‌ها رو به شکل تازه‌ای می‌بینه؛ پس شروع به نوشتن خاطراتش و شرح این حالت

- بیشتر
cuttlas
۱۳۹۹/۰۶/۱۶

از وقتی کتاب سانسور نشده ی این کتاب رو خوندم دیگه دلم نمیخواد کتاب های مجوز گرفته رو بخونم ... چه بلایی که سر متن نمیارن

pourya kamalidehghan
۱۳۹۷/۰۴/۱۹

چقدر سخته که این کتاب رو با ترجمه جلال‌الدین اعلم دارم میخونم.

Nika
۱۳۹۸/۰۹/۰۳

بهترین ترجمه ی این کتاب از کیه؟

pouriya-72
۱۳۹۶/۰۶/۲۴

چطور قیمت نسخه چاپی رو 24 هزار تومن زده در حالی که من 7 هزار تومن اگر اشتباه نکنم خریدم و اون هم ترجمه جلال الدین اعلم لابد میگویند دستفروشی های انقلاب و من هم میگم بله

اشکان شمسی
۱۳۹۶/۰۵/۲۷

بنظر من این کتاب میتونه یه کتاب عالی برای افرادی باشه که مشکلات بزرگی توی زندگیشون دارن. نویسنده پوچی رو به بهترین شکل توصیف کرده. طوری که اگر تو مشکلی هم تو زندگیت نداشته باشی و در هیچ پوچیی به

- بیشتر
❤ محمد حسین ❤
۱۴۰۳/۰۳/۰۲

اول توضیحاتم راجع به کتاب بگم اگه دچار پوچی و افسردگی هستین و یا علاقه ای به رمانهای فلسفی یا سبک اگزیستانسیالیسم ندارید، این کتاب رو شروع نکنید ( البته اگه حوصله کنید و کتاب رو کامل بخونید و بعدم

- بیشتر
یاسر ع
۱۳۹۸/۰۸/۲۹

اگر امکانش هست در این هفته ی کتاب، این اثر پرمحتوا رو رایگان کنین..دم شما گرم ..

وقتی حرفی برای گفتن نداریم، نباید پرت‌وپلا بگوییم.
❤ محمد حسین ❤
وقتی حرفی برای گفتن نداریم، نباید پرت‌وپلا بگوییم
Saeid
نمی‌خواهم فکر کنم... فکر می‌کنم که نمی‌خواهم فکر کنم. نباید به این فکر کنم که نمی‌خواهم فکر کنم. چون این هم باز یک‌جور فکر است
sobhanesi
هیچ‌کس از مرگم ناراحت نمی‌شود و موقع مرگم بیشتر از زمان زنده بودنم تنها هستم.
Amirmohammad Salehi
ساعت سه است. همیشه برای هر کاری که آدم می‌خواهد بکند، ساعت سه یا خیلی دیر است یا خیلی زود. تو بعدازظهر، وقت بی‌خودی است.
Nobody
«دود... فکر نکنم... نمی‌خواهم فکر کنم... فکر می‌کنم که نمی‌خواهم فکر کنم. نباید به این فکر کنم که نمی‌خواهم فکر کنم. چون این هم باز یک‌جور فکر است.»
Saeid
انسان بودن دشوار است
❤ محمد حسین ❤
چرند می‌گویم، حرفی ندارم بزنم. باید از همین پرهیز کرد. وقتی حرفی برای گفتن نداریم، نباید پرت‌وپلا بگوییم.
نارون
من بی‌هدف می‌روم، آرام و تهی، زیر این آسمان به‌دردنخور.
Saeid
اگر یک‌وقت قرار شود به سفر بروم، فکر می‌کنم قبل از رفتن، دلم بخواهد جزئی‌ترین نکات شخصیتم را یادداشت کنم تا وقتی برمی‌گردم بتوانم مقایسه کنم ببینم چه بودم و چه شده‌ام.
❤ محمد حسین ❤
آن‌قدر احساس تنهایی وحشتناکی می‌کردم که به فکر خودکشی افتادم. چیزی که جلوی این کار را گرفت این فکر بود که هیچ‌کس از مرگم ناراحت نمی‌شود و موقع مرگم بیشتر از زمان زنده بودنم تنها هستم.
❤ محمد حسین ❤
می‌دانم. می‌دانم که دیگر هیچ‌وقت به چیزی یا کسی برنمی‌خورم که سودایی در من برانگیزد. می‌دانی، دل بستن به دیگری کار بزرگی است. باید توانا و با گذشت و کور بود... حتی، درست در اول کار، لحظه‌ای می‌رسد که باید از روی پرتگاهی پرید. اگر بهش فکر کنی، نمی‌پری. می‌دانم که من دیگر هیچ‌وقت نخواهم پرید.
Hassan Sh
پزشک‌ها، کشیش‌ها، قاضی‌ها و افسرها طوری انسان را می‌شناسند که انگار خودشان او را ساخته‌اند.
❤ محمد حسین ❤
زندگی کنونی‌ام هیچ جذابیتی ندارد.
❤ محمد حسین ❤
من میان این صداهای بانشاط و معقول تنها هستم. وقت همهٔ این آدم‌ها صرف این می‌شود که فکرشان را بگویند و به‌خوشی بپذیرند که هم‌عقیده‌اند. واقعاً که چقدر برایشان مهم است که همشان به یک چیز فکر کنند.
شاپور
من تنها زندگی می‌کنم، تنهای تنها.
❤ محمد حسین ❤
عمه بیژوا می‌گفت: «اگر خوب تو آینه به خودت نگاه کنی، یک میمون می‌بینی.» لابد زیادی تو آینه به خودم نگاه کرده‌ام، چون چیزی که می‌دیدم از میمون هم بدتر بود، چیزی حول‌وحوش دنیای نباتات، در حد مرجان‌ها. نمی‌گویم سرزنده نیست، ولی آن‌طورها هم که آنی فکر می‌کند نیست. من لرزش‌هایی خفیف را می‌بینیم، گوشت بی‌رنگ‌ورویی را می‌بینم که می‌شکند و تندتند می‌تپد. مخصوصاً چشم‌هایم از نزدیک هولناک‌اند. شیشه‌ای و نرم و کورند و دورشان سرخ است، مثل پولکِ ماهی.
Nobody
فکر من، خود من است: برای همین است که نمی‌توانم بس کنم.
❤ محمد حسین ❤
دستش را روی گلویش می‌گذارد و می‌گوید: ــ اینجاست. رد نمی‌شود.
Martha'e Dark
دیگر متوجه نبودم که وجود دارم، دیگر نه در خودم، بلکه در او وجود داشتم؛ به‌خاطر او بود که غذا می‌خوردم، به‌خاطر او بود که نفس می‌کشیدم.
pejman

حجم

۲۹۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۲۹۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۱۲۱,۰۰۰
۶۰,۵۰۰
۵۰%
تومان