دانلود و خرید کتاب مایکل وی (جلد نهم) ریچارد پل اوانز ترجمه مروا باقریان
تصویر جلد کتاب مایکل وی (جلد نهم)

کتاب مایکل وی (جلد نهم)

معرفی کتاب مایکل وی (جلد نهم)

کتاب مایکل وی (جلد نهم) (خائن) نوشتهٔ ریچارد پل اوانز و ترجمهٔ مروا باقریان است. انتشارات پرتقال این رمان نوجوان را منتشر کرده است. 

درباره‌ کتاب مایکل وی (جلد نهم)

کتاب مایکل وی (جلد نهم) (The Traitor (Michael Vey #9)) از مجموعه‌ٔ مایکل وی، نوشتهٔ ریچارد پل اوانز است. نویسنده در این مجموعه، ماجراهای هیجان‌انگیز زندگی «مایکل وی» را روایت کرده است. مایکل وی پسری ۱۴ساله است که استعدادهایش را کشف کرده است اما اتفاق عجیبی رخ می‌دهد و او را گرفتار سختی‌ها و ماجراهای باورنکردنی می‌کند. همه فکر می‌کنند مایکل به سندروم تورت مبتلا است؛ نوعی بیماری مغزی نادر که شخصِ مبتلا بی‌اختیار صداها و کارهایی انجام می‌دهد که نمی‌تواند کنترلشان کند. اما ماجرا این نیست. مایکل، یک پسر معمولی نیست. او یک پسر الکتریکی است که می‌تواند از دست‌هایش انرژی الکتریکی ساطع کند. چه ماجراهایی پیش روی اوست؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.

کتاب مایکل وی (جلد نهم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

دوست‌داران داستان‌های فانتزی و پرماجرا از خواندن مجموعهٔ مایکل وی لذت می‌برند. اگر نوجوانی را می‌شناسید که به داستان‌های تخیلی و فانتزی علاقه‌مند است، کتاب مایکل وی را به او هدیه بدهید.

درباره‌ ریچارد پل اوانز

ریچارد پل اوانز ۱۱ اکتبر ۱۹۶۲ ‌در سالت لیک، یوتا متولد شد. او با نوشتن داستان جعبه‌ٔ کریسمس که برای فرزندش نوشته بود، مشهور شد و کمی بعد ماجراهای مایکل وی را منتشر کرد. همهٔ رمان‌های او به فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز راه پیدا کرده و بیش از ۳۵ میلیون نسخه از آن‌ها به چاپ رسیده است. کتاب‌های او به بیش از ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده‌اند. ریچارد پُل اِوانز برندهٔ بیش از ۱۲ جایزه است که از آن میان می‌توان به جایزهٔ «کتاب مادران آمریکایی» و جایزهٔ «جهان قصه‌گویی برای کتاب‌های کودک» اشاره کرد. همچنین او بنیان‌گذار و مدیر مؤسسهٔ بین‌المللی جعبهٔ کریسمس است؛ سازمانی که برای کودکان بدسرپرست، قاچاق‌شده و بی‌سرپرست سرپناه و خدمات گوناگون فراهم می‌کند.

بخشی از کتاب مایکل وی (جلد نهم)

«تایلور گفت: «داره بازی‌ت می‌ده.»

«ما وقت برای بازی کردن نداریم.» با انگشت اشاره‌ام به پیشانی‌اش زدم. «من وقت این کارها رو ندارم.»

مرد وحشت‌زده به نظر می‌رسید، اما باز حرف نزد. به افق و به نخستین رگه‌های آفتاب نگاه کردم. وقت زیادی برایمان نمانده بود. وقت زیادی برای جک نمانده بود.

«واقعاً می‌خوای برای چاسکی بمیری؟»

نگاهش سفت‌وسخت شد. «نمی‌تونی وادارم کنی حرف بزنم.»

برگشتم. «مک‌کینا، با دستت یه کمکی به من بکن.»

مک‌کینا آمد جلو و سمت دیگر مرد زانو زد. «چی می‌خوای؟»

«این آقا می‌گه نمی‌تونیم وادارش کنیم به ما بگه جک کجاست. فکر کنم تو بتونی.»

«با کمال میل.» دستش را نزدیک لپ چاق مرد گرفت. نفس عمیقی کشید. بعد که نفسش را بیرون داد، صدای جلزولز پوست با بوی گوشت سوخته همراه شد. لپ چاق مرد صدای گوشت روی کباب‌پز داغ را می‌داد.

گروهبان از درد فریاد کشید، اما مک‌کینا خم به ابرو نیاورد. مرد هنوز هم نم پس نمی‌داد.

رویش خم شدم، آن‌قدری نزدیک که بتواند نفسم را احساس کند. «تا حالا دیدی یه چشم با حرارت از کاسه بزنه بیرون؟ چشم‌ها می‌زنن بیرون، می‌دونی که. نمی‌تونم تصور کنم چقدر دردناکه. تو باید بهمون بگی.

امیدوارم بعد از اینکه کور شدی، چاسکی خوب بهت برسه، اما شک دارم. شنیده‌ام اغلب ازکارافتاده‌ها رو به خورد موش‌ها می‌دن، احتمالاً خودت می‌دونی.» برگشتم رو به مک‌کینا. «برو سراغ چشم‌هاش، ولی یواش‌یواش. یکی‌یکی.»

مک‌کینا هنوز دستش را حرکت نداده بود که مرد گفت: «بهتون می‌گم کجاست، خواهش می‌کنم، نه.»

رو به مک‌کینا سر تکان دادم و مک‌کینا لپ مرد را رها کرد. مرد از درد غرید. یک طرف صورتش قرمز روشن شده بود، گونه‌اش سوخته و تاول زده بود.

به چهرهٔ سوخته‌اش نزدیک شدم. «بذار روشنت کنم، گروهبان. تو ما رو می‌بری پیش دوستمون. این دختر می‌تونه ذهنت رو بخونه. اگه دروغ بگی، می‌فهمیم و برشته‌ت می‌کنیم. اگه خیال کردی می‌تونی ما رو بکشونی توی تله، هنوز فکرش رو نکرده می‌فهمیم و برشته‌ت می‌کنیم. فهمیدی؟»»

Aysan
۱۴۰۳/۰۸/۲۷

خوب بود برعکس جلد قبلی ک نصفِ تموم شد؛این یکی کاملش کرد قشنگگگگ.وایب آروم و صافتی ب ادم میدع..پیشنهادش میکنم👀🐬💙

ساکن‌خیابان‌شنگوگ
۱۴۰۳/۰۸/۲۷

داستانش مثل همیشه زیبا بود و به هریک از شخصیت ها به خوبی پرداخته شده بود. متن با توصیفات و روان بود و برخلاف جلد قبل که که بیش از حد ناگهانی به اتمام رسید، روند و پایان خوبی داشت

- بیشتر
کاربر 7775572
۱۴۰۳/۰۹/۲۸

لطفا کتاب رو توی بینهایت بذارین

کاربر 8702710
۱۴۰۳/۰۹/۱۱

به نظر من کتاب خیلی خیلی خیلی عالیی بود و من دوست دارم با ریچارد پل اوانز صحبت کنم ب بهش بگم از داستان های بسیار خوبت ممنونم و امید وارم جلد ۱۰ رو هم زود تر ترجمه کنن

کاربر 8511416
۱۴۰۳/۰۸/۲۷

محشر بود حدودا داستان رو بست ولی نه کامل به اندازه ای مشخص کرد که بشه با آرامش برای جلد ۱۰ صبر کرد جلد ۹ کامل تو خلا نگه داشته بود داستان رو

Parimah_zarabadi
۱۴۰۳/۰۸/۲۳

عالی بود

حجم

۲۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

حجم

۲۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

قیمت:
۱۵۶,۰۰۰
۷۸,۰۰۰
۵۰%
تومان