کتاب جنگ داخلی
معرفی کتاب جنگ داخلی
کتاب جنگ داخلی نوشتهٔ جورجو آگامبن و ترجمهٔ سیدمحمدجواد سیدی است. نشر نو این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی در باب جنگ داخلی.
درباره کتاب جنگ داخلی
کتاب جنگ داخلی را نخستین گام در راستای رسیدن به یک نظریه دانستهاند. این کتاب به این موضوع میپردازد که جنگ داخلی در دو لحظهٔ مهم تاریخ اندیشهٔ غربی، یعنی در آتن باستان و سپس در اندیشهٔ توماس هابز، چگونه توصیف میشود. این کتاب، جنگ داخلی را همچون آستانهٔ بنیادین سیاسیسازی در غرب مشخص کرده است؛ آپاراتوسی که در طول تاریخ بهتناوب یا مجال سیاستزدایی از شهروندی را فراهم کرده یا استیلا بر امر غیرسیاسی را. استدلالهای این کتاب که نخست در فضای پس از ۱۱ سپتامبر مطرح شد، امروز که وارد عصر جنگ داخلی سیارهای شدهایم، اهمیت فزایندهای یافته است. این اثر متن ویرایش و بازنویسیشدۀ دو سمینار راجع به جنگ داخلی است که جورجو آگامبن، فیلسوف ایتالیایی در سال ۲۰۰۱ میلادی در دانشگاه پرینستون ارائه داده است.
خواندن کتاب جنگ داخلی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب جنگ داخلی پیشنهاد میکنیم.
درباره جورجو آگامبن
جورجو آگامبن (Giorgio Agamben) در سال ۱۹۴۲ میلادی در رم در ایتالیا به دنیا آمد. او فیلسوف و نویسندهٔ معاصر ایتالیایی است. مهمترین آثارش «اجتماع آینده»، «هومو ساکر» (Homo Sacer)، «کودکی و تاریخ»، «زبان و مرگ»، «وسایل بیهدف»، «پایان شعر»، «امر گشوده: انسان و حیوان و وضعیت استثنایی» بوده است.
بخشی از کتاب جنگ داخلی
«معمایی که این مظهرنگاره در برابر خواننده قرار میدهد عبارت است از شهری عاری از سکنه و دولتی که بیرون مرزهای جغرافیایی واقع شده است. چه چیزی در تفکر سیاسی هابز میتواند متناظر با این معمای ظاهری باشد؟
خود هابز در در باب شهروند پاسخی عرضه میکند، وقتی «مردم» (populus) را از «انبوهه» [یا «انبوه خلق»] (multitudo) تفکیک میکند، و یکی از فرضیههای بنیادین خود را همچون یک «پارادوکس» (paradoxum) تعریف میکند. او مینویسد:
مردم چیزی واحد است [unum quid]، که واجد ارادهای واحد است و کنشی واحد را به آن میتوان نسبت داد. هیچکدام از اینها را در مورد انبوهه نمیتوان گفت. مردم در هر شهر حاکم است [Populus in omni civitate regnat]؛ حتی در یک مونارشی مردم است که حکم میراند، زیرا ارادهٔ مردم ارادهای است همچون ارادهٔ شخصی واحد. شهروندان، یعنی اتباع، انبوهه هستند. در یک دموکراسی و یک آریستوکراسی، شهروندان انبوهه هستند؛ اما شورا همان مردم است [curia est populus]. و در یک مونارشی، اتباع انبوههاند و (هرچند این پارادوکس است [quamquam paradoxum sit])، شاه مردم است [rex est populus]. مردمان عامی، و دیگران که درکی از این امور ندارند، همواره از شمار عظیمی از آدمیان، یعنی، از شهر [civitate]، تحت عنوان مردم سخن میگویند؛ میگویند که شهر علیه شاه قیام میکند (که ناممکن است)، و مردم خواهان همان چیزی هستند که اتباع دردسرساز و نجواگر میخواهند؛ و تحت لوای مردم، شهروندان را علیه شهر تحریک میکنند، یعنی، انبوهه را علیه مردم. (Hobbes ۱۹۸۳, ۱۹۰)
بیایید به این پارادوکس نگاهی بکنیم. این پارادوکس همزمان هم دلالت بر شکاف دارد (multitudo/ populus: انبوههٔ شهروندان همان مردم نیست) و هم دلالت بر همسانی (rex est populus). مردم به شرطی حاکم خواهد بود که خود را تقسیم کند، خود را در قالب «انبوهه» و «مردم» تفکیک کند. اما چگونه تنها چیز واقعی ــ انبوههٔ بدنهای طبیعی، که اینقدر برای هابز جالب بود (در ۱۵ آوریل ۱۶۵۱، پس از تکمیل لویاتان، مینویسد: «دوباره به تأملات خود در باب اجسام طبیعی بازمیگردم» [Hobbes ۱۹۹۶, ۴۹۱]) تبدیل به یک شخص واحد میشود؟ و پس از اینکه در قالب شاه وحدت یافت چه بر سر انبوههٔ بدنهای طبیعی میآید؟
پوفندورف در تفسیر خود بر این نکته تأکید دارد که اصل موضوع هابزی یک پارادوکس است:
زیرا یک مردم یا شهر چیزی واحد است [unum quid]، که واجد ارادهای واحد است و کنش واحدی بدان منتسب میشود، حال آنکه هیچکدام اینها در مورد انبوههٔ اتباع صدق نمیکند [...] حتی اگر گزارهٔ ذیل، یعنی اینکه «مردم در هر شهر حاکم است» [populus in omni civitate regnat]، سخنی تهی باشد. زیرا مردم یا بر کل شهر دلالت دارد یا بر انبوههٔ اتباع. در معنای نخست، این گزاره که «مردم، یعنی شهر، در هر شهر حاکم است» همانگویی است؛ در معنای دوم، این گزاره که «مردم، یعنی شهروندان در تمایز با شاه، در هر شهر حاکم است»، کذب است. به جای گزارهٔ دوم، یعنی «در سلطنتها مردم فرمان میدهند، زیرا ارادهٔ مردم ارادهٔ شخصی واحد است»، سادهتر این بود که گفته میشد در نظامهای سلطنتی، شهر چنان تلقی میشود که گویی ارادهاش ارادهٔ شاه است. معنای این پارادوکس کهن (که «شاه مردم است» [rex est populus]) نیز جز این چیزی نیست. (Pufendorf ۱۹۳۴, I: ۶۷۳)
از منظر حقوقدانی چون پوفندورف، پارادوکس وقتی حل میشود که آن را همچون خیال داستانی حقوقی fictio iuris در نظر بگیریم. نزد هابز اما این پارادوکس تمام صراحت خود را حفظ میکند: حاکم حقیقتاً مردم است، زیرا او توسط بدن اتباع تقویم یافته ــ هرچند بهواسطهٔ توهمی بصری.»
حجم
۹۲۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۹۲۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه