تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب تب کوهستان
معرفی کتاب تب کوهستان
کتاب الکترونیکی «تب کوهستان (داستانی چون تب زندگانی)» نوشتهٔ جلال اسکندریعریاد اثری در ژانر خاطرهنویسی و روایتهای شخصی از کوهنوردی است که نشر متخصصان آن را منتشر کرده است. نویسنده در این کتاب، تجربهها، احساسات و فرازونشیبهای زندگی خود را در دل کوهستانهای ایران، بهویژه زاگرس و دنا، با زبانی صمیمانه و روایتی داستانگونه بازگو میکند. «تب کوهستان» نهتنها به ماجراهای صعود و همنوردی میپردازد، بلکه دغدغههای انسانی، دلتنگیها، امیدها و پیوندهای عمیق با طبیعت و ایل قشقایی را نیز به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تب کوهستان
«تب کوهستان» اثری ناداستانی و خاطرهمحور است که در قالب روایتی پیوسته، زندگی و تجربههای کوهنوردی نویسنده را به تصویر میکشد. جلال اسکندریعریاد در این کتاب، با تکیهبر خاطرات شخصی و روایتهای زنده، از نخستین مواجهههایش با کوهستان تا صعودهای گروهی و انفرادی، و همچنین ارتباط عمیقش با ایل قشقایی سخن گفته است. ساختار کتاب بر پایهٔ روایتهای پیدرپی و ماجراهای واقعی شکل گرفته و هر فصل یا بخش، به یکی از سفرها، صعودها یا رخدادهای مهم زندگی نویسنده در کوهستان اختصاص دارد. در کنار روایت صعودها، به موضوعاتی چون دوستی، فقدان، دلتنگی، امید و پیوند با طبیعت نیز پرداخته شده است. کتاب با نگاهی انسانی و گاه شاعرانه، کوهستان را نهتنها بهعنوان مکانی برای ورزش و ماجراجویی، بلکه بهعنوان پناهگاهی برای آرامش ذهن و جستجوی معنا معرفی میکند. «تب کوهستان» با روایتهایی از سفر به قلههای مختلف ایران، حضور در جمع همنوردان و ایل، و حتی مواجهه با خطر و حادثه، تصویری چندلایه از زندگی کوهنوردان و دلبستگان طبیعت ارائه داده است.
خلاصه کتاب تب کوهستان
«هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!» کتاب «تب کوهستان» با روایت زندگی نویسنده آغاز میشود؛ جایی که او از بیهودگی و روزمرگی به آغوش کوهستان پناه میبرد و نخستین جرقههای دلبستگی به کوه را در صعود به قلهٔ دراک شیراز تجربه میکند. این دلبستگی به مرور به تب همیشگی بدل میشود؛ تبی که او را بارها و بارها به سوی قلهها و دشتها میکشاند. نویسنده از سالهای دوری و دلتنگی، حسرت صعودهای از دسترفته و امید به بازگشت به کوهستان میگوید. با گذر زمان، او به گروههای کوهنوردی میپیوندد و در کنار همنوردان، تجربههای تازهای از دوستی، همدلی و چالشهای صعود را از سر میگذراند. روایتهایی از سفر به کوههای برز، هایقر، پادنا و دنا، و همچنین ماجراهای گروهی با ایل قشقایی، بخش عمدهای از کتاب را تشکیل میدهد. در این میان، نویسنده با حوادث و خطرات کوهستان، از جمله سقوط، آسیبدیدگی و حتی مرگ همنوردان روبهرو میشود و این تجربهها را با نگاهی انسانی و تأملبرانگیز بازگو میکند. کتاب در کنار روایت صعودها، به دغدغههای عاطفی، دلتنگی برای ایل و جستجوی هویت نیز میپردازد و در نهایت، کوهستان را بهعنوان پناهگاهی برای رهایی از رنجها و یافتن معنا در زندگی معرفی میکند.
چرا باید کتاب تب کوهستان را بخوانیم؟
«تب کوهستان» تجربهای نزدیک و ملموس از زندگی کوهنوردان و دلبستگان طبیعت را پیش چشم میگذارد. این کتاب نهتنها روایتگر صعودها و ماجراجوییهای کوهستانی است، بلکه به لایههای عمیقتری از احساسات انسانی، دلتنگی، امید و پیوند با طبیعت میپردازد. خواننده با مطالعهٔ این اثر، با فرازونشیبهای زندگی یک کوهنورد، چالشهای جسمی و روحی صعود، و اهمیت دوستی و همدلی در گروههای کوهنوردی آشنا میشود. همچنین، کتاب به زیبایی نشان میدهد که چگونه طبیعت و کوهستان میتواند مأمن آرامش و بازآفرینی انسان باشد. برای کسانی که به دنبال الهامگرفتن از تجربههای واقعی و لمس لحظات ناب زندگی در دل طبیعت هستند، این کتاب میتواند دریچهای تازه بگشاید.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به کوهنوردی، طبیعتگردی و خاطرهنویسی مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ جستجوی معنا، هویت و پیوند با طبیعت یا ایل دارند، میتوانند از خواندن آن بهرهمند شوند. برای دوستداران روایتهای انسانی و تجربههای زیسته، «تب کوهستان» اثری خواندنی است.
بخشی از کتاب تب کوهستان
«آب از چشمان و بینیها و حتی شاید گوشها سرازیر شد آنهم آبی آغشته به خونی رقیق و همچنین کپکزده. باورم نمیشد که یک حرکت سپیدهدم چنین میتواند اضافات را از بدن خارج ساخته و آدم را سبک کند. سرم عرق کرده بود و از پیشانی عرق سرازیر بود. با اولین نسیمی که در گذر از عرق پیشانی بود احساس کردم اضافات ذهن را هم با خود برد و آن لحظه چه حس قشنگی داشتم انگار داشتم پرواز میکردم. شروع کردم به فریاد کشیدن که دره و تنگه و پرندگان و درندگان و چرندگان از فریاد من به وجد آمده بودند. نفسهای کهنه بود که دسته دسته رها میشدند و هوای تازه بود که خوشحال خوشحال سینه دلتنگم را پر میساختند. همان سینهای که سالیان سال انگار از تیش بازمانده بود. همان سینهای که خالی از رژیاهای قشنگ گشته بود. همان سینهای که انگار یخزده بود انگار سنگ شده بود. آخ که چه روزی بود و در تمام عمرم آن لحظات فریاد که از ژرفای جان و از بند بند رگهایم جدا میشد هرگز از یادم نمیرود.»
حجم
۹٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه
حجم
۹٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه