کتاب خنده سرخ
معرفی کتاب خنده سرخ
کتاب خنده سرخ نوشتهٔ لیانید آندری یف و ترجمهٔ حمیدرضا آتش بر آب است. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه این رمان روسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب خنده سرخ
کتاب خنده سرخ دربردارندهٔ یک رمان روسی است که نخستینبار در سال ۱۹۰۵ میلادی و در ویژهنامهٔ مجلهٔ دانش روسیه به انتشار رسید. «ماکسیم گورکی» در نامهای به لیانید آندری یف، کتاب حاضر را بسیار ستود و آن را بهغایت مهم و بههنگام و گیرا دانست. رمان حاضر بر خوانندگان و منتقدان روسی تأثیر چشمگیر و حیرتآوری داشت و بلافاصله در همان سال به چندین زبان ترجمه شد. نویسنده در این اثر، تصویری از وحشت و جنون در دل کابوسی که جنگ برمیانگیزد، نشانمان داده است. «لیانید آندرییِف» گویی شعر و نقاشی و رنگ و نور را به هم آمیخته تا رمانی خلق کند که تجسم کابوس و وحشت و جنون و مالیخولیا و دوزخِ جنگ است. در کتاب حاضر گویی جنگ و سرگردانیِ سربازانی خسته و زخمی و جنونزده و رویاروی با وحشت مرگ، به تجسمی از عذاب تبدیل شده و جنگ و عذابهایش ضمن حضوری عینی در این رمان، جلوهای نمادین یافته و وضعیتی آخرالزمانی را تداعی میکنند. گفته شده است که کتاب «خندۀ سرخ» حالوهوایی نمادین و نیز اکسپرسیونیستی دارد و از خلال روایت واقعیت بهمثابهٔ یک کابوس، جان و جوهر واقعیتی دهشتبار را به تصویر میکشد؛ نیز جان و جوهر دهشت و عذابهای آدمی را در جهانی ناساز و خوابکردار تصویر میکند. کتاب خنده سرخ را نمونهای خواندنی از عصر نقرهای ادبیات روسیه دانستهاند.
خواندن کتاب خنده سرخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ روسیه و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره لیانید آندری یف
لیانید آندری یف در ۲۱ اوت ۱۸۷۱ به دنیا آمد و در ۱۲ سپتامبر ۱۹۱۹ درگذشت. او یک نمایشنامهنویس و نویسندهٔ رمان و داستان کوتاه و اهل روسیه بود. او را بهعنوان «پدر اکسپرسیونیسم ادبیات روسی» میشناسند. آندرییف یکی از بااستعدادترین و پرکارترین نمایندگان «عصر نقرهای» بود. سبک ادبی او ترکیبی از عناصر مکاتب ادبی رئالیسم، طبیعتگرایی و نمادگرایی روسی است. آندرییف از یکسو در بحبوحهٔ بحرانهای اجتماعی و انقلابهای روسیه حضور داشت و از سوی دیگر در مسیر ایدهها و جریانات اجتماعی و ادبی مختلف قرار گرفته بود. او در دورههای مختلف زندگیاش با عقاید و افکار و تمایلات زیادی دستوپنجه نرم کرد. تلنگری به همهٔ مکتبهای ادبی نو زد و در راهی طولانی از رئالیسم به سمبولیسم، با درهمآمیختن این ۲ مکتب، طراوت و ظرافت خاصی به آثارش بخشید. او همواره بهدنبال یافتن پاسخی برای پرسشهای بیشمارش در زندگی بود. رمان «یادداشتهای شیطان» یکی از آثار اوست.
بخشی از کتاب خنده سرخ
«... خوشبختانه جمعهٔ هفتهٔ گذشته بود که فوت کرد. بله، بازهم میگویم که مرگ برای برادرم خوشبختی بزرگی بود. یک فلج بیپا، تماماً لرزان و با روحی درهمشکسته که در آن خلسهٔ مجنونوارش برای آفرینش ادبی، بس ترسناک و رقتانگیز مینمود. از همان شب، دوماه تمام را بیآنکه از صندلی چرخدارش جدا شود، نوشتونوشت. از خوردن امتناع میکرد و وقتی حتی مدت کوتاهی او را از میزش جدا میکردیم، یکسره اشک میریخت و ناسزا میگفت. با سرعت عجیبی قلم خشکش را بر کاغذ میدواند و برگههایی را که گمان میکرد نوشتهاست، یکیک کناری میانداخت و دائم مینوشت و مینوشت. مطلقاً خواب نداشت و اوایل تنها دوبار توانستیم بهلطف مخدری قوی او را چندساعتی بخوابانیم، اما بعدها حتی بیهوشی بر اثر مخدر هم قادر نبود لحظهای بر آن شور و خلسهٔ مجنونوار آفرینش غلبه کند. به خواستهاش تمام روز پردهٔ پنجرهها کشیدهبود و چراغ میسوخت تا توهم شب را ایجاد کند و او سیگار را با سیگار روشن میکرد و مدام مینوشت. بهظاهر خوشبخت بود و من هرگز چنان چهرهٔ سرریز الهامی را که به سیمای یک پیامبر یا شاعری کبیر شباهت داشت، در هیچ آدم سالمی هم ندیدهبودم. بهشدت لاغر شدهبود، به شفافیت یک جسد مومیایی یا زاهدی زاویهنشین ... و موی سرش یکدست سفید شد. وقتی کار جنونآمیزش را آغاز کرد، نسبتاً جوان بود و هنگامی که آن را به پایان رسانید، پیرمردی را میمانست. گاهی بیش از همیشه برای نوشتن تعجیل داشت و قلم به کاغذ فرومیرفت و میشکست، اما او متوجه این وضع نبود و در چنین دقایقی هیچکس نمیتوانست حتی نزدیکش شود یا به او دست بزند، چراکه با کمترین تماسی به قعر اشک و قهقهه میافتاد. هرچند بهندرت اما پیش میآمد که خیلی کوتاه با خوشحالی تمام نفسی تازه کند و با من گپ بزند و هربار هم سوالات مشابهی بپرسد: من کیام؟ اسمم چیه؟ چندوقته درگیر ادبیاتم؟»
حجم
۴۶۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۴۶۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه