کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۲
معرفی کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۲
کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۲ نوشتهٔ اوژن لابیش و ترجمهٔ داریوش مودبیان است. نشر گویا این کتاب را منتشر کرده است. این اثر دربردارندهٔ نمایشنامههای «دستور زبان»، «انتخاب داماد»، «جیرجیرک در لانهٔ مورچهها» و «زخم تیغ ریشتراشی» است.
درباره کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۲
مجموعهٔ طنزآوران جهانِ نمایش، حاصل کوششها و پژوهشهای علمی و عملی ــ پنج دههٔ اخیرِ ــ یکی از پژوهندگان و دستاندرکاران راستین هنر نمایش در عرصهٔ کمدی در ایران است.
هنرِ نمایش، از روزگار دیرین، بخشی از فرهنگِ جهانیست که دور از هر رنگ و هر تعلقی میتواند ناشر اندیشههای بالا و والای انسان در میان انسانها و سرزمینهای گوناگون باشد. هنر نمایش، این رسانهٔ قدرتمند گروهی و جمعی، زبانِ جهانی گفتوگوی فرهنگها است. در این هنر طنز و کمدی جایگاه ویژهای دارد.
در تعریفی کلی، کمدی به معنای تقلید از کردار، رفتار و حتی باورهای محیط پیرامون نوع بشر برای اصلاح امور اجتماعی است، آریستوفانس ــ پدر کمدینویسی در یونان باستان ــ به طرح موضوعهای عصر خود با زبانی هجوگونه، استهزاآمیز و گاه خشن میپرداخت و پس از او کمدینویسان دوران میانه ــ رم باستان ــ (پلوتوس، ترنس و مناندر) در کمدیهای خود بیشتر زبان فراواقعیت را به کار میگیرند و به نقدِ جامعه خویش و مناسبات اجتماعی آن دوران میپرداختند. اما با دگرگونیهای فکری در دوران پس از آن و تغییر و تحول در نظام اجتماعی و سیاسی اروپا و پیشرفت علوم به ویژه جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی، عناصر واقعگرا چه در مضامین و چه در زبان و حتی ساختار کمدی رونق گرفت.
«اوژن اسکریب» (۱۷۹۱ - ۱۸۶۱) فرانسوی، با بهکارگیری فنون کمدیهای کلاسیک و تلفیق آن با ترانههای شادیآور مردمی، بهویژه ترانههای طنز ودویل، کمدیهای اصطلاحاً خوشساختی را نوید داد که چندی بعد به «کمدی و دویل» مشهور شدند. اندکی پس از او، اوژن لابیش، از دنبالهروان اسکریب این شیوه از کمدینویسی را به اوج شکوفایی خود میرساند. در کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۲ چهار نمایشنامهٔ کمدی از اوژن لابیش ارائه شده است. عنوان این نمایشنامهها عبارت است از «دستور زبان»، «انتخاب داماد»، «جیرجیرک در لانهٔ مورچهها» و «زخم تیغ ریشتراشی».
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۲ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان و فعالان عرصهٔ هنرهای نمایشی به خصوص دوستداران آثار طنز و کمدی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب طنزآوران جهان نمایش ۲۲
«شامِروا: درست شد! موضوع خوبیه برای صحبت ... وقتی موضوع صحبت این باشه، آدم شخصیت خودشون رو خوب نشون میدند، سلیقهشون رو، عادتهاشون رو، اینطور هم آنریت از موضوع اصلی بویی نمیبره... چون، پیش از هر چیزی دیگه، آنریت نباید هم بویی ببره...
مادام شامِروا: پس آروم بگیر!
شامِروا: اینطور که بوش میآد، مارکی دو وِراک از اون دیدار ما در لژمون تو اپرا، باید خیلی راضی باشه؛ هان؟ از آنریت خوشش اومده که خواسته امروز بیاد اینجا، هان؟
مادام شامِروا: احتمالاً!
شامِروا: چنان گیج و آشفته شده بودم که هیچی رو ندیدم! پس ساعت چهار ایشون قرار بیاند اینجا. خُب، از الان تا ساعت چهار، من چکار میتونم بکنم که آروم بشم و ناآرامی نکنم؟ آهان!... یک فکر خوبی به سرم زد. فردا ساعت سه بعدازظهر باید قبض رسیدهای مستأجرهام آماده کنم. (پشت میز کار مینشیند.) خُب، الان مینشینم و مینویسم. من عاشق این کارم... بهم آرامش میده... (دفترها و اوراقی را آماده میکند.) در ضمن به حساب و کتابهام میرسم. (در حال نوشتن.) «اینجانب، آندره شامروا، امضاءکننده ذیل این رسید، اعلام و اشعار میدارم...».
مادام شامِروا: راستی، طبقه دوم رو اجاره دادی؟
شامِروا: بله، دادم... حواسم رو پرت نکن... (مینویسد.) «برحسب قرارداد فیمابین و توافق انجام شده و تدوین گردیده، طبق مقررات رایج مدنی...» خیلی جالبه، این کار من رو آروم میکنه.
مادام شامِروا: برای من هم عجیبه، چیزی که من هیچوقت نفهمیدم... آدم بشینه کلمه به کلمه رسید بنویسه، در صورتی که قبض رسید چاپ شده در بازار هست...
شامِروا: خودم میدونم... ولی نوشتنش به دست خودم، لذت دیگهای داره. (مینویسد.) «مبلغ سه هزار فرانک» (با لحن گفتاری) میگند پول، ادب سرش نمیشه!... بله، کسی که پول شما رو پس نمیده، بیادبه، همین باعث میشه که شما هم بیادب بشید... اما کسی که پول به دستش میرسه و یا به حسابش واریز میشه. (مینویسد.) «سه هزار فرانک اجارهبها و دویست فرانک بابت سهم شما ـ حسب توافق مندرج در قرارداد ـ از تعمیر درها و پنجرهها...» (با لحن گفتاری) وقتی به حساب و کتابم میرسم و پولم رو میگیرم، نمیدونی که چقدر خُلقم خوش میشه...»
حجم
۱۲۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۱۲۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه