
کتاب در به سمت بیرون باز می شود
معرفی کتاب در به سمت بیرون باز می شود
کتاب در به سمت بیرون باز میشود نوشته زهرا مهاجری، یک مجموعه داستان کوتاه است که نشر گویا آن را منتشر کرده است. این مجموعه با روایتهایی معاصر و نگاهی موشکافانه به زندگی زنان و مادران در بستر شهری امروز، به بررسی روابط خانوادگی، دغدغههای روزمره و چالشهای عاطفی و اجتماعی میپردازد. داستانهای کتاب از دل زندگی شخصیتهایی شکل میگیرد که هر یک با مسائل و بحرانهای خاص خود دستوپنجه نرم میکنند؛ از مادران تنها گرفته تا زنانی که درگیر روابط پیچیدهی خانوادگی و اجتماعی هستند. زبان اثر صمیمی و نزدیک به زندگی روزمره است و با جزئیات دقیق، فضای خانهها، خیابانها و روابط انسانی را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب در به سمت بیرون باز می شود اثر زهرا مهاجری
کتاب در به سمت بیرون باز میشود، مجموعهای از داستانهای کوتاه است که در بستر زندگی شهری و خانوادگی امروز ایران شکل گرفته است. کتاب با تمرکز بر زنان، مادران و کودکان به لایههای پنهان روابط خانوادگی، احساسات سرکوبشده و بحرانهای هویتی میپردازد. ساختار کتاب بهگونهای است که هر داستان کوتاه، روایتی مستقل اما مرتبط با دغدغههای مشترک شخصیتها است. نویسنده با نگاهی جزئینگرانه و بیپرده، لحظات روزمره، تنشهای خانوادگی و پیچیدگیهای عاطفی را به تصویر کشیده است. در این داستانها، خانه نهتنها مکانی فیزیکی بلکه عرصهای برای کشمکشهای درونی و بیرونی شخصیتها است؛ جایی که خاطرات، ترسها، امیدها و ناامیدیها در هم تنیده میشوند. زهرا مهاجری در این اثر با پرهیز از قضاوت و شعار، صرفاً روایتگر است و اجازه میدهد شخصیتها با رفتار و گفتارشان خود را معرفی کنند. کتاب، تصویری چندلایه از زنانگی، مادری و زیستن در جامعهای متغیر ارائه میدهد.
کتاب با داستان زندگی آنا آغاز میشود؛ زنی جوان که پس از شبی پرهیاهو با صدای قرآن و حضور دختربچهای غریبه در پاگرد خانهاش روبهرو میشود. این مواجهه آنا را وارد ماجرایی میکند که او را وادار به مراقبت موقت از دختربچهای میکند که مادرش بهتازگی فوت کرده است. او در خلال این روز با سردرد، بیحوصلگی و خاطرات گذشتهاش دستوپنجه نرم میکند و در عین بیمیلی، مسئولیت نگهداری از کودک را میپذیرد. داستان با جزئیات دقیق، لحظات روزمره و خرید لباس و غذاخوردن و حتی گمشدن کودک در پاساژ را دنبال میکند؛ اتفاقی که اضطراب و احساس گناه آنا را به اوج میرساند و درنهایت با پیداشدن کودک، لحظهای از آرامش و نزدیکی عاطفی میان آن دو شکل میگیرد. در بخشهای دیگر کتاب، داستانهایی از زندگی خانوادهای چهارنفره، بازگشت پدر به خانه پس از سفری طولانی و تنشهای میان زن و شوهر به تصویر کشیده میشود. این داستانها با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره، اختلافات، دلتنگیها و لحظات کوتاه صمیمیت، تصویری واقعی و گاه تلخ از روابط خانوادگی ارائه میدهد. آثار دیگر به دغدغههای مادران تنها، تلاش برای یافتن مراقب برای کودک و چالشهای عاطفی و اجتماعی زنان در جامعهی امروز میپردازند. در سراسر کتاب در به سمت بیرون باز میشود،، زبان و نگاه نویسنده، صادقانه و بیپرده است و شخصیتها با تمام ضعفها، امیدها و ترسهایشان به تصویر کشیده میشوند.
چرا باید کتاب در به سمت بیرون باز می شود را بخوانیم؟
این مجموعه داستان کوتاه ایرانی به لایههای پنهان زندگی زنان و مادران در جامعهی امروز میپردازد. این کتاب نهتنها تصویری واقعی از دغدغهها و بحرانهای روزمره ارائه میدهد، بلکه با پرداختن به احساسات متضاد، روابط پیچیدهی خانوادگی و چالشهای هویتی، فرصتی برای همدلی و بازاندیشی دربارهی نقشها و انتظارات اجتماعی فراهم میکند. داستانهای کوتاه حاضر با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره و لحظات کوچک اما معنادار، خواننده را به تأمل دربارهی روابط انسانی و معنای مادری، زنانگی و خانواده دعوت میکند. این اثر برای کسانی که بهدنبال شناخت عمیقتر تجربههای زیستهی زنان و مادران هستند، تجربهای دیگر خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که به روایتهای معاصر دربارهی زنان، مادران و خانواده علاقه دارند؛ همچنین این مجموعه داستان کوتاه ایرانی برای افرادی که حوزهی روابط خانوادگی، هویت فردی و چالشهای زندگی شهری را دنبال میکنند، مناسب است. دانشجویان و علاقهمندان به ادبیات داستانی اجتماعی نیز میتوانند از فضای واقعگرایانه و روایتهای ملموس این اثر بهرهمند شوند.
بخشی از کتاب در به سمت بیرون باز می شود
«مرتضی ایستاده بود توی آشپزخانه و تخممرغش را هم میزد. آشپزخانه که نبود؛ چند تا کارتن چوبی پیدا کرده بود و چیده بود روی هم و سالن زیرزمین را به دو قسمت نامساوی تقسیم کرده بود. قسمت کوچکتر و زیر پنجره شده بود آشپزخانه و آن یکی تکه، شده بود هال بود و اتاق خواب. دستشویی و حمام هم که گوشهٔ حیاط بود. یک گاز سه شعلهٔ دست دوم با قیمت خوب پیدا کرده بود که همهٔ آشپزخانهاش همان گاز بود و چند تا ظرف. آب و خوراکیهایی که باید خنک میماند را میگذاشت پشت پنجره و خرابشدنیها را تازهتازه میخرید. فعلاً چارهای نبود. این زیرزمین، با پولی که داشت، از سرش هم زیادی بود.
تابه را آورد و نشست پشت کامپیوتر و زل زد به صفحهٔ پیامرسانش. ده، پانزده تا پیام آمده بود. همه اول قیمت را پرسیده بودند. دلش میخواست پیامهایی که اول قیمت میپرسند را دیلیت کند و جوابشان را ندهد ولی یادش آمد که چقدر صبر کرده و چقدر اینور و آنور تبلیغ کرده که همین چند نفر هم او را شناختهاند و آمدهاند سراغش. مجبور بود پول دربیاورد. بعد از اخراج از شرکت، رفته بود جمهوری پی کار. کاغذ چسبانده بود اینور و آنور که میتواند کارهای نرمافزاری انجام دهد و تعمیرات موبایل. کارش نگرفته بود. تا اینکه محسن پیشنهاد این کار را داد.»
حجم
۱۱۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
حجم
۱۱۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه