کتاب محدودیت صفر (جلد اول)
معرفی کتاب محدودیت صفر (جلد اول)
کتاب محدودیت صفر (جلد اول) نوشتهٔ جو ویتالی و ایهالیا کالاهولن و ترجمهٔ مژگان جمالی است. انتشارات کتیبه پارسی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب روش اسرارآمیز بومیان هاوایی برای دستیابی به فراوانی، سلامتی، آرامش و... .
درباره کتاب محدودیت صفر (جلد اول)
کتاب محدودیت صفر (جلد اول)، تعالیم هواوپونوپونو را از زبان مردمان هاوایی باستان معرفی کرده است. این کتاب که در چندین بخش نوشته شده، هواپونوپونو را بهعنوان یک روش شفابخش و تطهیرکنندهٔ ذهن تشریح کرده است. این روش که ریشه در فرهنگ بومی هاوایی دارد، بر اصول سادهای مانند پوزشخواهی، بخشش، قدردانی و عشق استوار است. هواپونوپونو بر این باور است که ایجاد هماهنگی و صلح درونی میتواند به بهبود روابط با دیگران و حل مسائل زندگی کمک کند. این روش تأکید دارد که ما میتوانیم با تغییر دیدگاه و رویکرد خود نسبت به مشکلات، تأثیری مثبت بر زندگی خود و اطرافیانمان بگذاریم. هواپونوپونو را میتوان راهی برای رهایی از بارهای عاطفی و روانی گذشته و ایجاد آرامش و صلح درونی دانست. این کتاب در باب بازگشت به وضعیت صفر است؛ جایی که هیچ چیزی وجود ندارد و همهچیز ممکن است. در این وضعیت هیچ فکر، حرف، عمل، خاطره، برنامه، باور یا چیز دیگری نیست.
خواندن کتاب محدودیت صفر (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی بهشیوهٔ مردمان هاوایی باستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب محدودیت صفر (جلد اول)
«عصر یک روز دوشنبه دکتر هولن تصمیم گرفت بیرون غذا بخورد. آخر هر هفته، در شهر کوچک ما همه در تلاشند تا توریستها را به اینطرف و آنطرف ببرند و روز دوشنبه را تجدید قوا کنند. فقط یک غذاخوری بود که فکر میکردم باز باشد، غذاخوری برگر بارن که همبرگر هم سرو میکرد. اما حتی اسم آنجا را هم نیاوردم، چون میدانستم که دکتر هولن فقط غذای سالم میخورد. از طرفی خودم هم با تغییر سبک زندگیام و عادات جدید غذا خوردنم جرات نمیکردم حتی در حوالی رستوران فستفود رانندگی کنم. اما در آخر آنجا را به او معرفی کردم.
او که کاملا هیجانزده بهنظر میرسید گفت: "بهنظرم برگر فوقالعاده است!"
پرسیدم: "مطمئنی؟!"
"بله من برگر خوب را دوست دارم."
ما تا آنجا رانندگی کردیم. سپس ماشین را پارک کردیم و به داخل رفتیم و نشستیم. در منوی غذا، غذاهای سالم انگشتشماری بود.
دکتر هولن اینطور سفارش داد: "من دوبرابر گوشت با دوبرابر پنیر و نان سفید میخواهم".
نزدیک بود از تعجب شاخ دربیاورم. چنین غذایی را فقط کسی سفارش میداد که میخواهد درجا سکتهٔ قلبی کند. گوشت؟ پنیر؟ نان سفید؟ حتی نمیتوانستم تصورش را هم بکنم. باورم نمیشد که خودم هم همان غذا را سفارش دادم. خب با خودم فکر کردم اگر برای یک استاد معنوی خوب است برای من هم خوب خواهد بود!
از او پرسیدم: "نگران پنیر و گوشت و نان نیستی؟"
گفت: "نه اصلا! من هر روز صبح برای صبحانه هاتداگ سرد میخورم و واقعا از آن لذت میبرم."
"واقعا؟"
او گفت: "غذا برایت خطرناک نیست، بلکه فکری که در مورد غذا میکنی مضر است."
این حرف را قبلا هم شنیده بودم اما هرگز باورش نکرده بودم. همیشه فکر میکردم که قدرت ماده بیشتر از فکر است، اما شاید در اشتباه بودم.
دکتر هولن اینطور ادامه داد: "من قبل از خوردن هر خوراکیای، در ذهنم به آن میگویم دوستت دارم. اگر من با خودم افکاری را به این موقعیت میآورم که باعث ایجاد احساس بد در حال خوردن میشود تقصیر تو نیست. تقصیر من هم نیست. بلکه فقط تلنگری است که به من یادآور شود که مشتاقم مسئولیت بپذیرم. سپس به غذا خوردن ادامه میدهم و از آن نهایت لذت را میبرم، چون حالا دیگر همهچیز پاکسازی شده است."»
حجم
۲۹۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸۵ صفحه
حجم
۲۹۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۸۵ صفحه