کتاب قبل از پرواز
معرفی کتاب قبل از پرواز
کتاب قبل از پرواز نوشتهٔ فلوریان زلر و ترجمهٔ ساناز فلاح فرد است. انتشارات علمی و فرهنگی این نمایشنامهٔ فرانسوی را منتشر کرده است. این نمایشنامه یازدهمین اثر از مجموعهٔ «درام معاصر فرانسوی» از این انتشارات است.
درباره کتاب قبل از پرواز
کتاب قبل از پرواز دربردارندهٔ یک نمایشنامهٔ معاصر فرانسوی است که در دستهبندی آثار درام قرار میگیرد. فلوریان زلر این نمایشنامه را در چهار صحنه نگاشته است. شخصیتهای این متن نمایشی عبارتاند از «آن» (دختر)، «آندره» (پدر)، «مادلِن» (مادر)، «اِلیز» (دختر دوم)، زن و مرد.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب قبل از پرواز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای درام معاصر فرانسوی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قبل از پرواز
«مادلن: ترجیح میدم برن. لطف دارن که به دیدن ما میآن... ولی بعد از دو روز من دیگه تحمل ندارم. تو چی؟ (آندره جواب نمیدهد.) نمیدونم این همه سال چطور تونستیم. نمیگم که غیرقابل تحملان. نه، اونها مهربونن. مخصوصاً الیز... ولی زندگی خودشون رو دارن. ما هم زندگی خودمون رو. نه؟ وقتی با هم قاطی نشن بهتره. موافق نیستی؟ (آندره همراه با او لبخند میزند، گویی به او حق میدهد.) وقتی دوتایی با همیم... (درنگ.) بالاخره آن تصمیم گرفت با اونها بره. چه بهتر. یه کم تقصیر منه. من باهاش دعوا کردم. شاید من یه کم... تو من رو میشناسی، همیشه خشن برخورد نمیکنم! ولی دیگه نمیتونم این رفتار رو تحمل کنم که به بقیه میگن چیکار باید بکنن و چیکار نباید بکنن... (درنگ.) چی رو نگاه میکنی؟ نمیخوای بیای بشینی؟ (آندره جواب نمیدهد.) اونها شرایط رو درک نمیکنن. درک نمیکنن که ما به هیچکس نیاز نداریم. به هیچکس نیاز نداریم. موافقی؟ دوتایی راحتیم. چرا باید عوضش کنیم؟ (درنگ.) چی رو داری نگاه میکنی؟ اونها خیلی وقته رفتهن. فایدهای نداره که اونجا خشکت بزنه. بیا بشین کنار من! (آندره به آرامی به او لبخند میزند و اطاعت میکند. کنار او مینشیند.) حالا شد.
درنگ.
آندره: این قارچها رنگهای جالبی دارن نه؟
مادلن: فکر میکنی سمی باشن؟
آندره: امیدوارم قرار نباشه ما رو مسموم کنی.
مادلن لبخند میزند. درنگ.
مادلن: میدونی امروز صبح که داشتم میرفتم خرید، دوباره به چی فکر کردم؟ به ازدواجمون. یادته؟
آندره: آره.
مادلن: به هتل لوتِتیا...
آندره: پیرهنت یادمه. آره. لبخندت... اتاقمون یادمه... تختمون.
مادلن: اونموقع واسه من مدام شعر میگفتی. داشتم به این فکر میکردم و سعی داشتم یادم بیاد... میدونی، ماجرای پرندهٔ ناشناخته...
آندره: «در قویترین رعد و برقها/ همیشه پرندهای برای دلگرم کردن ما وجود دارد/ پرندهای ناشناخته/ که قبل از پرواز میخواند...»
مادلن: (در خاطرش) آره. همینه. «قبل از پرواز میخواند...» قشنگه.
آندره: آره. خیلی قشنگه.
مادلن: مال خیلی وقت پیشه... میگن که زندگی خیلی کوتاهه ولی اینطور نیست. وحشتناک طولانیه.
آندره: گاهی، بیپایان به نظر میآد.»
حجم
۴۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
حجم
۴۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه