کتاب سین سوگ، عین عشق؛ زندگی پس از مرگ عزیزان مان
معرفی کتاب سین سوگ، عین عشق؛ زندگی پس از مرگ عزیزان مان
کتاب سین سوگ، عین عشق نوشتهٔ غزاله صدر در نشر دیوار چاپ شده است. غزاله صدر در این کتاب تجربیات شخصی خود از سوگ پدرش، حمیدرضا صدر، را با افرادی که تجارب مشابهی داشتهاند، به اشتراک میگذارد.
درباره کتاب سین سوگ، عین عشق
سین سوگ، عین عشق اثری است که از تجربههای شخصی نویسنده از مواجهه با فقدان پدرش شکل گرفته است. توصیفات این کتاب حاکی از آن است که سوگ و عشق دو وجه ناگسستنی از هم هستند و درواقع تجربهای یگانه و خاص برای هر فرد بهشمار میآیند. سین سوگ، عین عشق مسیری است برای درک بهتر و عمیقتر تجربهٔ سوگ در زندگی. کتاب سین سوگ، عین عشق علاوه بر انتقال تجربیات شخصی نویسنده به بررسی و تحلیل انواع سوگ و روشهای مواجهه با آن میپردازد. نویسنده سعی دارد از طریق این اثر به خوانندگان کمک کند تا با احساسات و تجربیات خود در این زمینهها بهتر ارتباط برقرار کنند. غزاله صدر در پی آن است که نشان دهد چگونه میتوان از طریق عشق و سوگ، قدرت و درکی عمیقتری از زندگی به دست آورد.
کتاب سین سوگ، عین عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به رواندرمانگرها و افرادی که با سوگ مواجه بودهاند یا نگران مواجهه با تجربهٔ ازدستدادن هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب سین سوگ، عین عشق
«مسیر عزاداری و سوگواری من و مامان پیچیده بود و سخت؛ پیچیدهتر و سختتر از آنچه باید میبود. گاهی فکر میکنم اگر ما در تهران بودیم و بابا در تهران جان داده بود چهقدر همهچیز فرق میکرد؛ چهقدر دلمان قرص بود، چهقدر دوستان نزدیک هوایمان را داشتند، چهقدر کمکمان میکردند و چهقدر دلداریمان میدادند. اما بههرحال، خوب یا بد، ما تهران نبودیم و باید با این موضوع کنار میآمدیم.
بابا قبل از مرگش تنها یک وصیت کرده بود: اینکه حتماً و حتماً پس از مرگ بدنش را برای تحقیقات علمی و پزشکی اهدا کند. این تنها آرزو برایش خیلی مهم بود. خیلی زیاد. از اینرو وقتی آن عصر پنجشنبه پر کشید، بعد از اینکه مامان به بیمارستان رسید و هر دو با بابا خداحافظی کردیم و خودمان برایش فاتحه خواندیم و پارچهٔ سفید رویش کشیدیم، من با مؤسسهای که بابا خودش انتخاب کرده بود تماس گرفتم تا خبر دهم فوت کرده و بگویم کجاست و چه اتفاقی افتاده و آیا مرگش به ویروس کووید مربوط بوده یا نه. نیمساعتی طول کشید تا در آن اوضاع سؤالهای بیانتهای مسئول مؤسسه را پای تلفن پاسخ بدهم و بگویم کووید نداشته و چه اتفاقی رخ داده. مامان بعدها به من گفت بعید میداند اگر جای من بود میتوانست آنقدر جدی و آرام بنشیند و پشتسر هم جواب بدهد. در آخر از مسئول مؤسسه خواهش کردم بابا را که بردند پیش خودشان به من خبر بدهد. که میخواهیم بدانیم او کجاست و در چه حال است.»
حجم
۲۳۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه
حجم
۲۳۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه
نظرات کاربران
من این موضوع رو قبول ندارم.سن عزیز از دست رفته و نحوه مرگ او در نوع غمی که تجربه می کنیم صددر صد موثر است.خودم افراد عزیز مختلف رواز دست دادم و از نزدیک این حس رو تجربه کردم.