کتاب واپسین های پیش از تندر
معرفی کتاب واپسین های پیش از تندر
کتاب واپسین های پیش از تندر (نامههای احمد قاسمی به دوستان) نوشتهٔ کاظم فرهادی است. نشر چشمه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر از مجموعهٔ «در واقع» این نشر منتشر شده است.
درباره کتاب واپسین های پیش از تندر
«احمد قاسمی» در اواخر سال ۱۳۲۰، زمانی که حزب توده شروع به کار کرده بود، به این حزب پیوست. او بهدنبال این عضویت، شغل اداری خود را در دانشگاه تهران رها کرد و تمام وقتش را صرف فعالیتهای حزب و ساماندهی شاخهای از آن در شرق مازندران کرد. کتاب واپسین های پیش از تندر شامل نامههای احمد قاسمی خطاب به دوستانش، در سالهای ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۱ شمسی است. او در سال ۱۳۲۰ به عضویت حزب توده درآمد و زندگی پرماجرایی داشت. نامهنگاریهای این کتاب مربوط به پیش از این پیشآمدهای پرمخاطرهٔ زندگی او است. او در طول ۱۸ تا ۲۵سالگی نامههایی دوستانه خطاب به هفت نفر نوشته است و کاظم فرهادی آنها را در کتاب حاضر جمعآوری کرده است. ازآنجاکه این نامهها اغلب مربوط به دوران قبل از عضویت احمد قاسمی در حزب توده هستند، فضایی آرام دارند. در نامههای سال آخر، او به عضویت حزب درآمده، اما هنوز زندگی پرتلاطمش آغاز نشده؛ بنابراین این کتاب فاقد بخش مهمی از زندگی او است، اما میتواند شخصیتش پیش از ورود به حزب را بهخوبی به خواننده بشناساند.
میتوان گفت هر نوع نامهای اطلاعاتی ارزشمند از زمان خود به خوانندگان میدهند؛ خواه این نامه سیاسی باشد یا عاشقانه. نامهها میتوانند روح زمانهٔ خود را انعکاس دهند و گزارشی مختصر و مفید از اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعهٔ خود به دست دهند. نامههای کتاب «واپسینهای پیش از تندر» ازآنرو خواندنی هستند که از زبان یکی از اعضای اولیهٔ حزب توده نوشته شده و حاوی نکات ارزشمندی برای تاریخنگاران و جامعهشناسان و حتی عموم مردم است.
خواندن کتاب واپسین های پیش از تندر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به آثار نامهنگاری و دوستداران آثار تاریخی، سیاسی و کتابهای زندگینامهای پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب واپسین های پیش از تندر
«در گشودن نامه شتاب میکنم، عنوان سخن مینماید که «این نقل حدیث از آن دهان است.» کام عیش حلاوت میپذیرد، سعادت به غایت میرسد ولی شکایت باقی است که ارمغانی چنین عزیز به این اندکی چراست! از این لحظهٔ شریف خاطر به نگارش نامه معطوف میشود و در عین مشغولی به ادای این فریضه میکشد ــ اکنون پاسی از نیمهٔ شب گذشته و هیاهوی شهر خاموش گشته است. گاهگاه آواز نسیمی ملایم به گوش میرسد، چنان که گویی نجوای درختان است و پیوند روح میکند، چنان که گویی انفاس دوستان است. آیینهٔ آسمان در صفا چنان است که گویی با فضای قلب شما نسبتی دارد. نورِ ماه بر پیکر طبیعت جامه پوشیده و منظری زیبا و هم مهیب بدان بخشیده چنان که بیننده را بیاختیار به سجده میبرد. در چنین ساعتی سلامت و سعادتت را از پروردگار مسئلت میکنم و بر ادامهٔ مصادقت توفیق میخواهم. رفتهرفته ماه افول میکند. چه بودی اگر در طلوع مهر دیدهام به دیدار آن آسمان مهرپرور روشن شدی، هیهات! ملاقات ما را به ماه مهر حوالت کرده «اند»، «زهی خیال که من کردهام مصوّرِ خویش.»
برادر عزیزم، اگر در مقدمهٔ این نامه از اجمال مرقومهٔ شما گله کردم منباب مزاح بود. هرگز در پی کارفزایی و مزاحمت نیستم. «بر پارهکاغذی دو سه خط میتوان کشید.» مقصود ما یادگار شماست، ولی گاهگاه از ارسال این مختصر نیز مضایقه میکنید. اینجا شکایت باقیست… شگفتا! این ورق نیز به پایان رسید و ما هنوز بر سر حکایتیم، مبادا که ملالت آرد. ناچار نامه را ابتر میگذارم و میگذرم «که گر صد نامه بنویسم حکایت بیش از آن آید.» انشاءالله در مراسلات آینده… سلامت و سعادت شما بر دوام باد… از ما به دوستداران سلام برسانید»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۰ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۰ صفحه